ب ن خ ( به نام خدا) با سپاس بدرود از همه خوانندگان محترم .از آنجایی ک خودم نقش هملت را دارم . شخصیت هملت اینگونه است ک هملت پسری جذاب از نظر افلیا . باهوش جسور زیبا از نظر مادرش گرترود . و نادان دیوانه از نظر کلادیوس . ولی هملت پسری با عقل شعور بالا ک در آلمان مشغول تحصیل بود . و باهوش ک وقتی فهمید عمویش قصد جانش را کرده خودش را ب دیوانگی زد . و قوی ک توانست لایرتیس و کلادیوس را با هم بکشد ....
از ویتنبرگ ب طرف السینور میام .خبر رو شنیدم پدرم مرده . باید ب شتاب بیام اما آروم میام . باید غمگین باشم ام نیسم :؛ دارم ب ارزوهام فکر میکنم ب رویاهام. وقتی از السینور میرفتم. فقط هملت بودم. اما حالا بر میگردم ؛ شاید دیگ هملت نباشم . دلم میخواد السینور منتظرم باشه . ب السینور برمیگردم. اما میدونم این برگشتن مثل همه برگشتن هام نیس :؟