میلاد خدابنده
میلاد خدابنده
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

نقد فیلم چاقی – ظاهری چاق با فیلمنامه‌ای نحیف

منبع: سایت ویجیاتو

https://vigiato.net/p/43493

پشتوانه محکم راما قویدل در آثار تلویزیونی و همچنین حرفه تدوینگری نمی‌تواند کم مایه بودن فیلمنامه «چاقی» او را در مقام کارگردان و نویسنده پنهان کند، برای بررسی بیشتر این فیلم در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.

فیلمنامه «چاقی» یک ایده دارد و بس، ایده ای که شاید ریشه های انسانی و اخلاقی در آن دیده شود اما از آنجا که اگر در فیلمنامه حس عشق و رابطه عاشقانه آن قابل درک نباشد، کنش لازم برای جذب مخاطب به وجود نمی‌آید.

امیر با بازی علی مصفا یک صدابردار استودیو است که با  کارگردان به ظاهر معروفی به نام رامین با بازی حمید فرخ نژاد سال‌ها همکاری مشترکی داشته است. امیر و همسرش بهار با بازی لادن مستوفی، زندگی آرام و بی دغدغه ای را سپری می‌کنند، حاصل ازدواج چندین ساله آنها دختری است به نام گندم با بازی ستایش محمودی. شاید تنها دغدغه زندگی آرام آنها، وجود همسایه مزاحمشان باشد.

راما قویدل احتمالا برای ساخت فیلم خود این اندیشه را در سر داشته که زندگی زناشویی احتیاج به مراقبت و رسیدگی دارد حتی اگر هیچ اختلاف نظر و چالشی میان زوجین نباشد. اگر از عشق مراقبت نشود با گذشت زمان زندگی دچار یکنواختی و تکرار می‌شود، در نتیجه رابطه میان آنها سرد و به سمت و سوی تنهایی و انزوا کشیده خواهد شود. بی‌شک این پند و نصیحتی عاقلانه و روانکاوانه‌ است اما می‌بایست این ایده و اندیشه در فیلم و میان زندگی امیر و بهار برای مخاطب، سینمایی و دراماتیزه می‌شد.

شاید به زحمت بتوان تنها به سکانس اصرار بهار به امیر برای نخریدن هدیه سالگرد ازدواج و اینکه در سال‌های قبل هر چه لازم است برای او خریده است و دیگر به چیزی احتیاج ندارد، برای القای این حس اشاره کرد. اما این مقدار به تنهایی کافی نیست در نتیجه وقتی چنین اتمسفری در ابتدای فیلم ساخته و مهیا نشود فیلم در قدم بعدی خود که پرداختن به ضلع دیگر این مثلث عاشقانه است به مشکل خورده و فضای شکل گیری عشق امیر و شادی با بازی مهسا کرامتی بی منطق و تصنعی جلوه می‌کند.

وقتی فیلمنامه برای به جلو بردن درام و قصه خود ضعیف و مستاصل باشد، کاراکترهای آن نیز پرداخت درست و عمیقی پیدا نخواهند کرد بنابراین حس همذات پنداری مخاطب با شخصیت‌ها (هدفی که فیلمساز در پی آن است) ایجاد نمی‌شود.

مشکل اصلی فیلم «چاقی» همان چیزی است که در اکثر فیلم‌های سینمای ایران دیده می‌شود، فیلم شروع می‌شود، اجزا و عناصر یک به یک کنار هم قرار می‌گیرند و سکانس به سکانس تصویر برداری می‌شود اما گویی قصه در فیلمنامه یک قدم هم به جلو نمی‌رود  و همه چیز در عرض داستان پهن می‌شود، تماشگر با دیدن نیمی از زمان فیلم حوصله‌اش سر خواهد رفت از اینکه چرا داستان به پیش نمی‌رود و در جا می‌زند.

همانطور که گفتیم فیلمنامه راما قویدل پاشنه آشیل فیلم چاقی است. اگر از ضعف و سست بودن فیلمنامه در پرداختن به اضلاع این مثلث عاشقانه و همچنین توصیف دلیل ایجاد عشق میان امیر و شادی صرف نظر کنیم، باز هم شاهد یک بی‌منطقی غیر حرفه‌ای در ایجاد تیپ شخصیتها و همچنین دلایل وجود بعضی اتفاق‌ها در سیر داستان هستیم، بطور مثال دو پزشکی که امیر برای درمان زانوی خود به آنها مراجعه می‌کند را نگاه کنید؛ رفتارهای کاریکاتوری و مضحک آن دو پزشک چه توجیه قابل توجهی می تواند داشته باشد. در رفتار گندم، دختر این خانواده هم تناقض و دوگانگی آشکار دیده می‌شود، وقتی گندم، شادی را در دفتر کار پدرش میبیند، بدرستی و آنهم برای اولین بار حس حضور یک غریبه را در کنار پدر خود درک می‌کند. حال رفتار بچه گانه گندم در سکانس‌های دیگر را بیاد بیاورید، رفتار عجیب او برای خوردن شیرینی خامه‌ای آن هم با آن ولع عجیب! اینها را در کنار هم بگذارید تا به تناقض شخصیت پردازی در فیلمنامه پی ببرید.

مسائل و موضوعات جانبی وصله شده به فیلم همچون درد زانوی امیر، چاقی و حتی تنش میان او و همسایه، واقعا این‌ها چه کمکی به پیشبرد داستان و یا شخصیت پردازی امیر می‌کنند.

صدا اما در فیلم چند جا غوغا می‌کند و در جایی دیگر فرو می‌ریزد، در واقع یک دوپارگی در مزیت استفاده از المان صدا دیده می شود، گفتیم امیر یک صدابردار است از این رو راما قویدل به درستی از جلوه‌های شنیداری بیشتری در فیلمش استفاده کرده است، صدای پیپ کشیدن، صدای سرنگ آمپول در مطب دکتر، صدای حل شدن قرص جوشان در آب و غیره … همگی برای امیر به واسطه حرفه‌اش قابل توجه و لذت بخش است و دوربین برای تاکید بیشتر، زمانی که صدا در حال پخش است روی آنها قاب خود را می‌بندد. حتی موسیقی متن فیلم هم گوش نواز و عالی است. اما بهره جویی کارگردان از شاخصه صدا برای ایجاد عشق امیر و شادی و اینکه امیر با صدای شادی عاشق او می‌شود تلاشی مذبوحانه است و عشقی میان این دو ساخته، پرداخته و باورپذیر نمی‌شود. در سکانس آخر این فرو ریختن بیشتر به چشم می‌آید، صدای گوش خراش انفجار و جنگ را به یاد بیاورید، همچون سازی که از کوکش خارج شده باشد، شنیدن این حجم از صدا حتی با در نظر گرفتن این که کار بعدی امیر فیلمی جنگی است، نه تنها در آن منطقی دیده نمی‌شود بلکه بسیار آزار دهنده و غیر قابل تحمل است.

متاسفانه راما قویدل برای پایان بندی اثر خود، فرجامی خنثی را انتخاب کرده است، اینکه امیر در آخر تصمیم می‌گیرد با دادن پیامی به شادی با محتوای: «دوست داشتن آدم‌ها ربطی به کنار هم بودنشان ندارد» از او جدا شود، مشخص است که هنوز دل در گرو عشق شادی دارد اما زندگی کنار بهار را انتخاب می‌کند، این پیام خود نشان دهنده آن است که غریزه خیانت هنوز در دل امیر وجود دارد.

اگر از محتوای خطرناک این پلان بگذریم، بهتر بود فیلم در همین جا تمام می‌شد و شاهد تیتراز پایانی آن بودیم اما دوربین کات می‌شود و در سکانس بعدی شاهد رویارویی امیر و رامین و گفتگوی میان آنها هستیم. در اینجا در واقع با یک وقفه شاهد دو پایان هستیم که این اصلا قابل قبول نیست.

باید یادمان باشد که فیلم «چاقی» به رغم تمام ضعف‌هایش در کارگردانی و  فیلمنامه‌نویسی، جزء اولین تجربه‌های فیلمسازی راما قویدل در سینما است، کارگردانی که نشانه‌هایی از یک فیلمساز دغدغه‌مند در او دیده می‌شود. پس باید صبور باشیم و امیدوار تا شاید در ادامه این مسیر، شاهد آثاری به مراتب ارزشمند‌تر از او باشیم.

منبع: سایت ویجیاتو

https://vigiato.net/p/43493

نقد فیلمفیلم چاقینقد فیلم چاقیراما قویدلعلی مصفا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید