منبع: سایت ویجیاتو
«کلوپ همسران» آخرین ساخته مهدی صباغ زاده را با اندک جمعیتی که پراکنده در سالن سینما نشسته بودند دیدم، قلیل مخاطبانی که این تیپ آثار دقیقا همان چیزی است که میخواهند، با همان سلیقه و مذاق و با همان حس و حال جالب، فارغ از غوغای جهان نشسته بودند و به دنبال کمدی و لذت آن میگشتند، میخندیدند، نه چندان زیاد و متداوم، بلکه کوتاه و پراکنده، اما میخندیدند. برای بررسی این اثر کمدی در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
فیلم داستان سه مرد متاهلی است که باهم رفیق اند و شرایطی به نسبت شبیه به هم دارند، هر سه آنها در کار خود مدیرانی مصمم، با جذبه و بسیار سختگیراند، اما در خانه و زندگی زناشویی مردانی مطیع و بردگان فرمان بردار همسران خود هستند. همین تضاد و تناقض بین شخصیت کاری آنها و شخصیت خانه و همسرداری، توسط مهدی صباغزاده بعنوان کارگردان و نویسنده، دستمایه ساخت فیلمی کمدی شده است. در فیلم «کلوپ همسران» با اثری متفاوت طرف نیستیم، در حقیقت خلاقیتی در ساخت و موقعیت سازی کمدی و طنز در آن دیده نمیشود و چیز تازه ای برای ارائه ندارد، همه چیز همان چیزی است که بارها در آثاری از این دست دیدهایم، با اندکی اختلاف در شکل کلی داستان و تفاوتهایی جزئی در لوکیشن و تعداد بازیگران و شخصیتها، با وضعیتی مشابه و بسیار سطحی که به طرقی دیگر خنده و تبسم مخاطب را میجوید و طلب میکند.
احمد با بازی بیژن بنفشهخواه، سهراب بازی علی انصاریان و امیر با بازی محمدرضا شریفینیا، سه دوست و رفیقی که همدیگر را میشناسند، حال از کجا، نمیدانیم! من ریشه این رفاقت را نفهمیدم، نه اشتراکی در سن و سال آنها دیده میشود و نه در فیلم تقارنی از موقعیت کاری آنها به تصویر در آمده است.
این سه دوست هرکدام خط و گوشی تلفن همراه مجزایی دارند تا از این طریق و به دور از چشم همسران سختگیر خود با هم در ارتباط باشند، آنها با هم قرار گذاشتهاند که هر شب سر یک ساعت مشخص در یک کانال اجتماعی به نام کلوپ همسران حضوری مجازی داشته و از این راه با هم در ارتباط باشند. شرطی که این سه رفیق با هم بستهاند این است که اگر هر کدام آنها به هر دلیلی نتواند سر همان ساعت به این کلوپ بیاید در واقع مرد نیست و یا بهتر بگویم زن ذلیل است.
اگر فیلم «کلوپ همسران» را به دو بخش تقسیم کنیم، در بخش اول آن صباغزاده موفق شده است تا با ایجاد و باور حس ترس و ذلالت این مردان از همسران خود و تاکید بر دوگانگی شخصیت آنها در کار و محیط اجتماعی و تفاوت آن با خانه، فضایی خودمانی، جالب و سرخوشی را بسازد. در ادامه اما همچون اغلب فیلمهای کمدی رایج، همه چیز قابل حدس میشود. این سه رفیق تصمیم میگیرند از خود جسارتی نشان داده و با ترتیب دادن قرار وعده نهار در رستوران برج تهران، ساعاتی را در کنار هم باشند و خوش بگذرانند. همه چیز طبق برنامه پیش میرود اما وقتی این سه نفر به همراه یک زن غریبه سوار آسانسور برج هستند ناگهان آسانسور دچار مشکل شده و در بین طبقات گیر میکند. این سکانس بعنوان تنها کمدی موقعیت فیلم اگر چه یک ایده جالب و جذاب محسوب میشود اما در کلیت اثر مانند جرقهای کوتاه و گذرا، ناگهان ایجاد میشود و از بین میرود.
بخش دوم فیلم اما از جایی شروع میشود که این سه نفر تلاش میکنند برای فرار از دست زنها، نقشه و ماجرای گروگانگیری خود را طراحی کنند تا از این طریق بتوانند از مصائبی که انتظارشان را میکشد بگریزند. فیلم «کلوپ همسران» در بخش دوم خود به واسطه ضعف فیلمنامه همان کمدی سطحی و آشنایی میشود که پیشتر در سینمای ایران بارها و بارها شاهدش بودهایم، کمدی فارغ از آن چیزی که در ماهیت جامعه ما وجود دارد و یا دیده میشود، کمدی عاری از منطق و واقعیت که فقط با زرق و برق و رنگ و لعاب، قصدش تضمین فروش است، فروشی که خوشبختانه تب و تابش چند سالی است فرو کشیده و نموداری نزولی را برای این دسته از آثار طی میکند.
فیلم در بخش دوم خود قصه را بر این منوال بنا میکند که این سه رفیق در شرایط جدید و مضطرب بوجود آمده، شجاعت برگشتن به خانه را ندارند و از طرفی برای اجاره خانه یا هتل و گذراندن چند شب، تا رسیدن به شرایط آرامش، هیچ پولی همراه خود ندارند. اینکه چگونه میشود این سه مدیر مرفه هیچ پولی همراه خود ندارند خود علامت سوالی است که هیچ وقت به آن پاسخی داده نمیشود. این در حالی است که در چند سکانس قبلتر شاهد گفتگو احمد با همسرش بودیم که مشخص میکرد احمد قرار است برای همسرش پولی واریز کند و خرج آرایشگاه او را بپردازد، پس نمیتوان گفت پول در دست و یا در اختیار این افراد نبوده است.
ایده گروگانگیری هم یک ایده مضحک و غیرقابل باور است، آنقدر سطحی و مسخره که باور و قبول آن حتی برای کودکان هم ثقیل و سنگین است. البته این درست است که با یک فیلم کمدی و طنز طرف هستیم اما باید یادمان باشد که فضای سازی فیلم «کلوپ همسران» فانتزی و یا هجو نیست بلکه فضایی است رئال با ایجاد موقعیتهایی طنز آلود و خنده دار، پس در چنین آثاری وجود منطق در ایجاد موقعیت امری است حیاتی، اما فیلمنامه مهدی صباغزاده متاسفانه نه تنها بیمنطق است بلکه گاهی موضوعی را پیش میکشد اما کمی بعدتر گویی به کل فراموش میکند که آن موضوع را توضیح دهد، بطور مثال سکانس مربوط به دیدن روح سرگردان در حیاط خانه، زمینه سازی میشود اما به همان راحتی به دست فراموشی سپرده میشود و فیلمنامه بدون توضیحی از آن میگذرد.
مسئله معروف شدن خواننده زیر زمینی با بازی محمدرضا هدایتی نیز در فیلمنامه اینگونه عنوان میشود که او نیز برای رسیدن به شهرت و محبوبیت، نقشه گروگانگیری خودش را طراحی میکند اما در آخر با گذاشتن فقط یک عکس در اینستاگرام، دو سوال پیش میآید، اول اینکه اگر قرار بر گروگانگیری است پس با گذاشتن عکس آنهم در سواحل جزیره کیش، نقشه او نقش بر آب خواهد شد. دوم اینکه به محض انتشار عکس، گویی آنقدر معروف هست که در اندک زمانی تصویر آن به دست همسران این مردان بیچاره میرسد، درنتیجه نقشه و موقعیت آنها فاش شده و لو میرود.
نشان دادن جاذبههای گردشگری نیز که سالهاست در اکثر فیلمهای کمدی سینمای ایران به شکل همگیری رواج پیدا کرده است و در این فیلم نیز شاهد آن هستیم، اگرچه میتواند موقعیت خوبی برای به تصویر کشیدن فضای طبیعی و نشان دادن تنوع بصری آن منطقه باشد اما در بیشتر مواقع به دلیل ضعف فیلمنامه و استفاده ابزاری از آن، به کل تبدیل به وصله ای ناجور، ناچسب و آفت فیلم و فیلمنامه میشود.
نقش آفرینی بازیگران «کلوپ همسران» هم در همان اندازه و قواره خود فیلم بسیار سطحی است، اگر از لحن و اجرای متفاوت شقایق فراهانی و بازی سمیرا حسنپور (که ظاهرا قرار بود لادن مستوفی این نقش را بازی کند) بگذریم، مابقی بازیگران از محمدرضا شریفینیا گرفته تا میترا حجار، علی انصاریان، محمدرضا هدایتی، بیژن بنفشه خواه و حتی گوهر خیراندیش همگی همان سبکی از بازیگری را ایفا میکنند که بارها شاهد تکرار آن توسط این عزیزان بودهایم.
در مجموع میتوان گفت فیلم «کلوپ همسران» در واقع یک کمدی طنز قهقهه نیست، بلکه فیلمی است که با فیلمنامه ناقص خود گاهی لبخندی برلبان مخاطبانش میآورد و در آخر به راحتی محو و به دست فراموشی سپرده میشود.
منبع: سایت ویجیاتو