رفتارهای سهگانه بین افراد در مورد سوال مطرحشده را بسیار مشاهده کردهایم. افرادی که حاضر هستند به خاطر رسیدن به تخصص و تبدیل شدن به یک فراتخصصگرا، از بسیاری از علایق، تفریحات و مطالعات آزاد چشمپوشی کنند. یا افرادی که بر این باورند: آدم باید از همهچیز سر دربیاورد؛ به این بهانه حاضر هستند هر کاری را تجربه کنند. گاهی آنها را مشغول به کسب علم میبینیم؛ گاهی دیگر مشغول کار فنی میشوند؛ چند صباح دیگر موضوع را برای خود به نحو دیگری ترسیم میکنند.
عدهای هم اینطور میگویند که در چند زمینه مهارت و تخصص داشته باش، ولی در یک مورد که بیشتر موفق هستی یا علاقهی بیشتری داری، حرفهای عمل کن.
در اطراف خودمان از هر سه گونه افراد مشاهده کردهایم. اما به نظر میرسد طرفداران تخصصگرایی بیش از دو دستهی دیگر میباشند. اینطور القا شده است که هر کس باید چند سالی را در زمینهای استخوان خورد کند تا حرفهای شود. اگر شما هم اینطور تصور میکنید پیشنهاد میکنم کتاب «وسعت یا عمق؟» نوشتهی «دیوید اپستین» که توسط انتشارات ترجمان علوم انسانی ترجمه و چاپ شدهاست را مطالعه کنید.
نویسنده در ۱۲ بخش سعی دارد به مزایای وسیع بودن اشاره کند. با بیان مثالهایی از زندگی افراد مشهور و غیرمشهور در زمینههای مختلف سعی بر اثبات ادعای خود دارد. در زمینههایی مثل ورزشی، موسیقی، هنر، علمی، کسبوکار و ... مشاهده میکنید لزوما افرادی که متخصص آن زمینه محسوب میشوند کلید رهایی از مشکلات را در جیب خود ندارند. از قضا، گرههایی سر راه ایجاد میشوند که به دست افراد وسیع حل میشود. افرادی که لزوما متخصص آن زمینهی خاص نیستند و یا علاوهبر آن زمینه، در حوزههای دیگری که علاقه دارند هم سرک میکشند و خود را دخیل میکنند. در شرایطی از کتاب میخوانید که با راهحلهایی که در زمینهای جواب میدهد، میتوان گرهی کور زمینهای دیگر را باز کرد. این تطبیق تنها از کسانی برمیآید که از مسائل چند زمینهی مختلف باخبر هستند.
باور عامی وجود دارد که از سنی به بعد، ورود به عرصه جدید در زندگی را نهی میکند. به این خاطر که امید به موفقیت را کم میداند. لزوما نمیتواند این باور درست باشد. مدتی را که فرد در سایر زمینهها مشغول بودهاست، صرف کسب تجربه و تکمیل نگاه فرد به مسائل شدهاست و حال اگر در زمینهای جدید قدم میگذارد، از آنها به نحو شایسته بهره میبرد. در کتاب مثالهایی آورده میشود از ورزشکارانی که دیر شروع به کسب مهارت در ورزشی خاص کردند ولی دیری نگذشت که قهرمان آن ورزش شدند.
خوانش سرگذشتهایی که در بخشهای مختلف آورده میشود، خود میتواند نمونهای از وسیع شدن خواننده باشد که به خوبی نویسنده از پس این کار برآمده. عرصههایی که ارتباطی را بین آنها متصور نیستید ولی میبینید که افراد وسیع در همهی آنها راهگشا و موفق بودهاند. این، عاملی برای شگفتانگیز بودن متن کتاب شدهاست به نحوی که کاربرد وسیع بودن در این طیف گسترده، برای خواننده امری عجیب و وجدبرانگیز میشود.
نویسنده برای گردآوری این مطالب تلاش زیادی به خرج داده و با افراد زیادی دیدار و صحبت کردهاست. این کوشش، شایستگی باور نویسنده و هضم مطالب را برای خواننده راحتتر میکند.
شاید نقدی که به کتاب وارد بیاید آن باشد که نویسنده در بیان سرگذشتها جزئیات زیادی را به کار بردهاست که اندکی از حوصله خارج میشود.
نباید غافل شد از این مطلب که موضوع به خودیِ خود جوابی یک خطی ندارد و نمیتوان برای تمام افراد نسخهی واحدی پیچید. هر کس با توجه به ویژگیهایش باید بتواند درصد موفقیت خود را از میزان عمیق یا وسیع شدنش پیدا کند. اما به صورت کلی وسیع شدن مزایایی دارد که افراد عمیق از آن بیبهره هستند. حال آنکه فضیلت عمیق شدن برای افراد وسیع هم قابل دستیابی است.
از ترجمهی بسیار روان و کاملا ملموس که به نظر میرسد کمترین خدشهای را به متن اصلی وارد کردهاست نباید غافل شد. انتخاب واژگان و بیان مفهوم جملات به نحوی هنرمندانه و باحوصله انجام شدهاست.
اما در مورد سهگانهی مطرحی که در اول متن به آن اشاره شد باید گفت که مسائل موجود در دنیای امروز به سمت داشتن اشتراکات زیاد با هم میروند. به این صورت که تفکیک مسائل از هم، امری سخت به حساب میآید. در جهانی که زندگی میکنیم افرادی از قدرت حل مسئلهی بیشتری برخوردار هستند که در دام تخصصگرایی افراطی نیفتند و خود را به کسب چند مهارت و چند دانش عادت دهند.