بعضی وقت ها اشتباه میکنیم و حتی متوجه نمیشیم اشتباه کردیم؛ خودمون رو با این ذهنیت که ما باید این کار رو میکردیم تا بفهمیم درست و غلط چیه اشتباهات خودمون رو توجیه میکنیم. در مقابل فرض کنید برای انجام یه کار اطلاعات درست به دست اوردیم، مشورت گرفتیم و در موردچالشها بهمون هشدار داده شده، این بار اگه موفق نشیم خودمون رو مقصر میدونیم و به جای احساس رضایت کاذب خودمون رو بهبود میدیم.
اما همیشه به دست آوردن اطلاعات اونقدر راحت نیست، این اطلاعات اونقدر از نظر بقیه بی ارزشه که جایی مکتوبش نمیکنن که شما بتونی بهش دسترسی داشته باشی و حتی اگه مکتوب بشه معلوم نیست پیدا کردنش برای شما راحت باشه یا نه...
همه اینارو گفتم تا برسم به ویرگول، یادمه چند وقت پیش مقالهای رو خوندم از چالش های مهاجرت به ترکیه که خیلی ساده باارزش و صادقانه بود... یا اولین مقاله خودم از روستای پدریم، جالب بود برای پیدا کردن اسم افرادی که بیشترین نقش رو آبادنی روستا داشتن و چند سالی از وفاتشون نگذشته با چالشهای زیادی روبرو شدم ولی پیدا کردم و جاودانشون کردم و الان مردم روستا این مقاله رو خیلی دوست دارن... این به لطف ویرگوله و اگه همه توی ویرگول بنویسن احتمالا جامعه باهوشتر و سعادتمند تری خواهیم داشت.
حدود دوسال بود که هر تجربه ای به دست میآوردم توی ویرگول مینوشتم، به خودم میگفتم اگه من برای انجام فلان کار 2 ساعت وقت گذاشتم و این نوشته کمک میکنه یه فرد دیگه این کار رو توی 1 ساعت انجام بده پس تجربم ارزشمنده... توی این دوسال نوشتن هم یادگرفتم و از حرفهای ها فیدبک مثبت گرفتم...
توی مارکتینگ وقتی یه محصول به شرایط خوبی میرسه باید به فکر قیمتگذاری و یه جای خوب برای فروش و معرفیش باشی، اما ویرگول تا همینجا با من بود، من باهاش محصولم رو توسعه دادم ولی نمیتونستم بفروشمش...
چند ماهی داشتم به این فکر میکردم با استفاده از وبزی که یه سایت سازه وبلاگ خودم رو درست کنم و با یه هزینه کم شروع کنم هم مقاله های بهتری بنویسم و هم با استفاده از رپورتاژ و... درآمدی هم به دست بیارم؛ اما یه ایده به سرم زد گفتم بذار قبل رفتم به ویرگول بگم آرمان شهر من چه شکلیه!
بعد از انتشار یه پست توی لینکدین و صحبت با ابراهیم خلیلی عزیز مدیر توسعه کسب و کار قرارمون این شد که من مواردی رو که به ذهنم میرسه براش یاداشت کنم تا پیگیری کنه و یا بهش جواب بده... منم هر چیزی که از نظرم ویرگول رو به یه آرمان شهر تبدیل میکنه توی این مقاله میارم شاید ایده هام برای ویرگول نقشه راهی بشه...
اینجا کجاست؟ من باید چیکار کنم؟
ساعتها با دوستانم در مورد اینکه تجربههاشونو توی ویرگول بنویسن صحبت کردم و عجیبه برام که چرا ویرگول کمتر در مورد این موضوع با مخاطباش حرف میزنه؟ چرا ویرگولی ها یه جرنی جذاب برای شروع نوشتن و ورود به شهر طراحی نمیکنن؟
پیشنهاد های من:
1- استفاده از یو ایکس رایتنگ مناسب برای ورود و انتشار مقاله به طور مثال:
ثبت نام = عضویت در جمع 125062 نویسندگان
انتشار نوشته = اشتراک تجربه
ارتباط با سرور ویرگول = درکنارتیم
ذخیره شد = نوشته شما در گنجینه قرار گرفت
نوشته شما منتشر شد = ----
2- تولید محتوا ویدئویی و متنی برای رهنمایی و آموزش انتشار نوشته ها
3- معرفی منافع استفاده از ویرگول به جای شبکه های اجتماعی و مصاحبه با افرادی که موفق بوده اند
بعد از اینکه فرد وارد شهر شد باید علاوه بر این که از خیابونها زیبا لذت ببره با قدم زدن توی پیادهروها از آشنا شدن با جاهای مختلف و آدم های جدید لذت ببره...
به ابراهیم گفتم: "ویرگول میگه من شبکه اجتماعی هستم"، توی شبکه های اجتماعی مهم ترین چیز تعامله و توی ویرگول تعامل جایگاه چندان بالایی نداره.... ما نمیدونیم توی الگوریتم نمایش ویرگول اصلا تعداد لایک و کامنت و ذخیره و اشتراک گذاری تاثیری داره یا نه؟
من اگه بخوام آدمای مثل خودم رو بشناسم باید کجای ویرگول پیداشون کنم؟ ویرگول جایی بهم پیشنهاد میده فلانی رو ببین، شاید به دردت خورد؟
من حتی اگه کسی رو دنبال بکنم جایی وجود نداره من بفهمم مقاله جدید منتشر کرده...
برای ساخت افراد شاخص توی شهر باید آموزش و پرورش داشته باشیم...
اخیرا دیدم آپارات مقاله های جذابی برای آموزش تولید محتوای ویدیوئی منتشر میکنه... اما نهایت تلاش ویرگول اینکه که توی شبکه اینستاگرام با استفاده از کوئیز بهمون بگه کدوم شکل نوشتن کلمات غلطه... واقعا میشه خلاقانهتر عمل کرد.
شاعر شهر کیه؟ بچه معروف شهر کیه؟ شهرداره شهر چی؟
دقت کردین اینستاگرام چطور از نصرت، رونالدو و باقی افراد تاثیر گذارش حمایت میکنه؟ شاید لوح های طلایی و نقرهای یوتیوب رو توی خونه های یوتیوبر ها دیده باشید... اگه بخوام ازتون بخوام اسم بهترین نویسنده ها توی ویرگول را نام ببرید احتمالا با سرچ هم به کسی نرسید، حتی کسی نمیتونه این ادعا رو داشته باشه چون تا الان ویرگول هیچ آماری در این مورد نداده...
چقدر خوب میشد ویرگول یه لیدر برد داشت تا انگیزه رقابت برای رسیدن به بالای اون لیدر برد مارو ترغیب میکرد تا بهتر بشیم.
اگه فرهنگ و عملکرد همه شهروندان شهر یک درصد بهتر بشه، شهر رونق پیدا میکنه...
برای اینکه عملکرد کاربران ویرگول بهتر بشه باید بتونن عملکردشون رو ارزیابی کنن، در حال حاضر گزارشهای توی داشبورد ویرگول وجود داره اما کافی نیست.
چقدر خوب میشد گزارشات کامل تری توی داشبورد میبود تا نویسنده متوجه بشه توی چه کلمات کلیدی موفق شده به صفحه اول گوگل برسه؟ نرخ CTR مقاله توی ویرگول چقدر بوده؟ بازدید مقاله چند درصد از مقالات مرتبط بوده؟ چقدر از تگ ها؟ و...
خونه جاییه که توش احساس آرامش میکنی و برای خودتی...
پروفایل هر فردی که توی ویرگوله باید جایی باشه که بتونه شخصیت خودش رو نشون بده و خودش رو معرفی کنه بنظرم با کمی خلاقیت توی این صفحه خیلی از افراد به جایی ساختن وبلاگ شخصی برای اینکه یه جای وب اسمشون باشه ویرگول رو انتخاب کنن....
ویرگول خیلی به اصفهان نزدیکه و اگه یکم شهر رو بگرده متوجه میشه بازار شهر قلب شهره
فرض کنید شرایطی وجود داشت تا ویرگول به موفقترین نویسندگانش امکان داد و ستد میداد و شرکت ها و برند ها با پرداخت مبلغی میتوانستند با این نویسندگان ارتباط بگیرند و درخواست رپورتاژ، تولید محتوا یا داستان سرایی کنند...
بخش بزرگی از درآمد های مترو و شهرداری تهران از تبلیغات محیطی تامین و صرف توسعه زیرساخت ها میشه.
کاش ویرگول به جای استفاده از ظرفیت بازدید مقالات مرتبط و صفحه اول برای تبلیغات و کسب درآمد با طراحی خلاقانه یک جایگاه همسان برای تبلیغات شرایط بهتری برای کسب درآمد و بهبود زیرساخت های ویرگول به وجود میآورد...
با استفاده از این کار توجه بیشتری از طرف برندها به ویرگول جذب میشد و بازدید و درآمد نویسندگان هم افزایش پیدا میکرد؛ حتی ویرگول میتونست با دادن بخشی از درآمد هاش به نویسندگان سرعت رشد و کیفیت محتوای فارسی در وب رو به شدت افزایش بده.
میدان اصلی شهر معمولا توی مرکز شهر نمادی از کل شهره
صفحه اصلی ویرگول میتونه خیلی جذاب تر باشه، فکر میکنم بجز یک بار که مقاله جادی با عنوان یک راهنمای شغلی: همیشه در حال استعفا دادن باشید دیگه هیچ وقت توی صفحه اول مقاله جذاب ندیدم که ترغیبم کنه روش کلیک کنم.
بنظرم با استفاده از کوکی و تحلیل رفتار کاربر میشه یه UX جذاب به هر کاربر ویرگول اراِئه داد.
جالب میشد اگه ویرگول هر بهار با انتشار گزارش سالانه توی اصفهان دورهمی ترتیب میداد و بهترین نویسنده هاش و مهمونهای تاثیرگذاری رو دعوت میکرد تا چند ساعتی رو به شبکه سازی، گفت و گو و تبادل نظر بپردازند...
چقدر این دورهمی توی شبکه های اجتماعی ترند میشد؟ و چه آدمایی تصمیم میگرفتن تا نوشتن رو شروع کنن؟
توی صحبت با ابراهیم خلیلی عزیز متوجه شدم مدیران و تصمیم گیران ویرگول مجموعهای از اصول و خط قرمزها برای خودشون در نظر گرفتن که دست و پاشونو برای تغییر بسته... شاید فکر میکنن الان دارن امکاناتی شبیه مدیوم ارائه میدن و هیچ وقت نباید از مدیوم سبقت بگیرند...
اگه بخوام چیزی بهشون بگم اینکه: ویرگول میتونه بیش از اینها برای فارسی زبان ها کار کنه؛ این جامعه سالها سقوط فرهنگی داشته و برای بهبود شرایطت حاکم باید سالها بیشتر از مدیوم و یا اون چیزی که فکر میکنیم زحمت بکشیم.
ویرگول رویایی از نظر من مثل یک آرمان شهره که آدماش دارن تلاش میکنن به هم یاد بدن و همین باعث رستگاریشون میشه...