سازمان ما کجای این مسیر است؟ امروزه نحوه تفکر ما درباره ساختار کسبوکارمان، هزینههای انسانی و روابط بین تیمی و ذینفعان را باید به طور بنیادی به چالش کشید، به همین دلیل باید دید نوآوری و فناوری در کجای سازمان نمود پیدا میکند.
بعد از انقلاب صنعتی و با هجوم ماشینهای جدید و ارائه فناوری توافقی، ادبیات تجارت، سرمایهگذاری و سرمایهداری دگرگون شد. امروزه فناوریهای دیجیتال و نوآوریها دریچه تازهای برای کسبوکارها باز کرده است. اما سؤال همیشگی و ابتدایی این است که آیا آمادگی حرکت در مسیر تحول دیجیتال و نوآوری را داریم؟ پاسخ به این پرسش منوط به این است که «سازمان ما کجای مسیر کسبوکاری خودش قرار دارد؟» سه پارامتر را میتوان دخیل دانست: زمان، توان و رهبری.
زمان: زمان برای بسیاری از کسبوکارها فرصتی است که به سرعت درحال از دست رفتن است. پس چه آن کسبوکاری که امروز یا دیروز راهاندازی کردهایم یا به فکر راه اندازی و دگرگونی کسبوکارمان هستیم، زمان را از دست میدهیم. با این وجود آنچه مورد پذیرش بوده، این است که باید شروع کرد و به تغییر تن داد.
توان: توان مجموعهای از عملیات، تعاملات و تواناییهاست. اینکه در سازمان توان و ابزارهایی برای نزدیک شدن به مشتریان، توانمندسازی کارکنان و تعریف فرایندهای درونی سازمانی وجود دارد و همچنین آیا توان مالی و سرمایهگذاری کافی برای تغییرات وجود دارد؟ توان موتور محرک تحول است.
رهبری: منظور از رهبری ایجاد حکمرانی و هماهنگی قوی است. اطمینان از اینکه تمام عناصر یک سازمان در مسیر درست و با شتابی معقول درحال حرکت هستند. رهبران هر سازمان چشماندازی گسترده و روشن را از آینده پیشرو ترسیم میکنند و با خلاقیت خود در حلول زمان و مسیر حرکت، همکاران خود را در توسعه چشمانداز درگیر میکنند.
فارغ از زمان باید دو پارامتر توان و ر هبری را در گروی هم قرار داد. هیچ یک از این دو پارامتر به تنهایی کافی نیست. هریک از آنها به عملکردهای متفاوتی ختم میشود و هر یک فقط بخشی از مزیت مورد انتظار را بهوجود میآورد. ترکیب این دو پارامتر نشاندهنده این است که سازمان ما کجای مسیر قرار دارد.
هر زمان قدرت رهبری و توان بالا داشته باشیم، سازمان پذیرای تحول است. هر زمان قدرت رهبری بالا اما توان پایین باشد، سازمان ما در حالت محافظهکارانه قرار دارد.و اینکه هر زمان قدرت رهبری پایین اما توان بالا داشته باشیم، سازمان ما در حالت تجربهپذیر است. و در نهایت اینکه هر زمان هم قدرت رهبری پایین و هم توان پایین باشد، سازمان ما یک سازمان خنثی برای تحول است.
سازمانهای خنثی در شروع مسیر سفر تحول هستند. بسیاری از آنها تلاش میکنند تا قبل انجام هر کاری از موفقیت آن اطمینان حاصل کنند؛ در واقع چشم به دیگر بازیگران صنعت خود دارند و بر این باورند که فرصت تحول برای صنایع کسبوکارهای دیگر مهیاتر است.
در سازمانهای تجربهپذیر به دلیل نبود رهبری در سازمان، بسیاری از هزینهها به هدر میرود. در واقع سازوکاری برای هماهنگی بین فعالیتها یا ایجاد همافزایی بین هزینههای خود ندارند. این سازمان با توان عالی خود به شدت دمدمی مزاج است.
سازمانهای محافظهکار نقطه مقابل سازمانهای تجربهپذیر هستند. هرچند توان رهبری بالا برای تحولات و تغییر سودمند است، اما احتیاط بیش از حد، سازمان را از به وجود آوردن قابلیتهای تحول باز میدارد. دام حمکرانی به وجود آمده، باعث میشود، به جای تمرکز برای ایجاد تحول و پیشرفت، بیشتر به قوانین کنترلی و مدیریت ذرهبینی (Micro management) متمرکز شوند. این سازمانها به دلیل تلاشی که برای پیشگیری از شکست انجام میدهند، به کلی از ایجاد پیشرفت بیشتر باز میمانند.
سازمانهایی که در بهترین حالت تحول هستند بر مشکلاتی که برای رقبایشان ایجاد شده، پیروز شدهاند. آنها میدانند که کجا و چگونه از توان خود استفاده کنند و رهبرانشان متعهد هستند تا سازمان را با قدرت به سوی آینده شکوهمند هدایت کنند. آنها مزیت تحول دیجیتال را برای ساختن موقعیتهای رقابتی عالی صنعت خود بهکار گرفتهاند. اکنون با این تعاریف میتوان فهمید سازمان ما در کجای مسیر قرار دارد.
ادامه دارد …