Milad Ghasemzadeh
Milad Ghasemzadeh
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

همه ما عضو تیم هستیم

همه ما عضو تیم هستیم
همه ما عضو تیم هستیم

هرگاه به عقب بر میگردم و مسیر طی شده این سالها را مرور می کنم، لرزه بر اندامم می افتد که چگونه برخی تصمیمات را بدون کوچکترین تعقل و عاقبت اندیشی گرفته و اجرایی کردم. فقط می توانم بگویم حس جاه طلبی، بی تجربگی و خودبزرگ بینی همراه با شور جوانی می تواند باعث آن بوده باشد.

چه روزهایی که با همکارانم درباره کوچکترین مسائل موجود در سازمان به بهانه کمالگرایی، نگاه جز نگر ـ‌ micro management ـ‌ داشتم و به بهانه اینکه همه می توانند نظرات خود را بگویند، نظراتم را به کرسی می نشاندم و هر گاه با مخالفت همکارانم روبه رو می شدم، رگ گردنم بیرون می زد و صدای بالاتر از همیشه می گفتم: کاری را بکنید که من می گویم.

و چه روزهایی که در جلسات هم اندیشی، با غرور روی صندلی لم می دادم و فکر می کردم همیشه حق با من است و بقیه همکارنم نه فقط اشتباه می کنند، که حتی در حد و اندازه ام نیستند که در این جلسات حضور داشته باشند و بخواهند درباره مشکلات پیش آمده اظهار نظر کنند. یا اینکه چه روزهایی در جمع یا جلسات، اشک همکارانم را با لحن و بیانم در آوردم، در حالی که به ظاهر احساس همدردی می کردم ولی در درون حس پیروزی و قهرمان میدان داشتن داشتم.

با تمام این خود بزرگ بینی ها، بسیاری اوقات، صدایی در درونم می شنیدم که می گفت شکست در پروژه ها، خداحافظی همکاران از مجموعه، محیط کرخت و بدون همدلی و صمیمت، مسببش خودم هستم، ولی هیچ تلاشی برای تغییر خود نمی کردم. و در کشمکش درونی خود، از روی لجبازی این مسیر اشتباه گذشته را تایید می کردم؛ اما چون همیشه در آغوش پروردگار بودم، شانس همواره با من یار بود. خوش شانس بودم که همکارانی ارزنده، همدل و خوش نیت در مسیر راه کاری ام وجود داشت: چه مدیران بالاترم، چه همکاران هم رده ام و چه همکارانی که وظیفه مدیریت آنان را داشتم.

با همه اینها، بسیاری از همکارانم به من باور داشتند. همکارانم مانند شمع سوختند و آب شدند تا راه را نشانم دهند؛ اینکه چگونه برای رسیدن به نتیجه بهتر، با تلاش برای همدلی و همراهی و آینده نگری می توانم مدیر بهتری باشم.

در این مسیر آموختم تیم و کار تیمی بالاترین رکن رسیدن به موفقیت است. دیدم که افراد یک تیم با همدلی و صمیمیت و قلب هایی آکنده از صلح، یکی یکی قله های موفقیت را فتح کرده و رکوردها را جابه جا می کردند. با چشم خود هویت دادن به تیم را از سوی تک تک افراد دیدم و جایگاه دادن تیم به تک تک افرادش را به نظاره نشستم؛ تیمی که برای موفقیت های ساخته شده، چطور پایدار می ماند.

هرگاه تیم سازی به شکلی درست انجام شود، تیم فراتر از من، ما یا هر فرد دیگری است. زمان زیادی طول کشید تا به کار تیمی ایمان بیاورم و خود را در قالب تیم ببینم، نه فردیت خود.

مطمئنم که طی سال های آینده، هرگاه به گذشته بازگردم و مسیر طی شده را بازبینی کنم، چیزهای زیادی برای آموختن و تجربه کردن به دست خواهم آورد؛ منی که هنوز از یک هم تیمی ایده آل برای همکارانم فاصله دارم. باوجود این، با مطالعه کردن و صرف وقت خواستن برای تغییر طرز تفکر و رفتارم، تمام تلاشم را خواهم کرد تا به هم تیمی ایده آل نزدیک تر شوم تا محیط پویاتری را برای همکارانم فراهم کنم.

تجارت رو معماری میکنم اونم به سلیقه خودم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید