میلاد اقوامی پناه
میلاد اقوامی پناه
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

فراتر از دوستی

دوستی
دوستی

چند روزی‌ست همه را اسیر کرده‌ام. یک‌جا نشسته‌ام و از انجام کارهایم عاجزم. احساس شرمندگی میکنم. از بسته بودن دست و بالم، از محبت دیگران.

۲۶ سالم است. اگر در هر سال فقط با ۱۰ نفر آشنا شده باشم، حالا ۲۶۰ نفر را می‌شناسم. اما این ده نفر آخر را هیچ جوره نمی‌توانستم جزو افرادی بدانم که از مهم‌ترین‌های زندگی‌ام باشند. که چیزهای زیادی از جلمه انسانیت و معرفت را نشانم دادند. روزی گفتم بیا برایشان فلان کار را بکنیم. گفت چرا؟ گفتم چون معرفت دارند.

معمولا اگر از کسی انتظار نداشته باشی و برایت سنگ تمام بگذارد، بیشتر به دلت می‌نشیند. خیلی به دلم نشسته‌اند. آنقدر که همیشه منتظر یک فرصت برای جبران هستم. آنقدر که دلم می‌خواست میتوانستم در آغوششان بگیرم. آنقدر که دلم می‌خواست فریاد بزنم شما بیش از تصور من خوب هستید. اما حالا آن‌ها دارند جبران میکنند. چه چیزی را؟ نمی‌دانم.

اگر ۲۶۰ نفر را می‌شناسم، این آخری‌ها طعم دیگری از رفاقت را برایم به‌جا گذاشتند که هیچ‌گاه از زیر زبانم خارج نمی‌شود.

به امید جبران.

دوستیمحبّتدوست
نویسندگی از کارهای مداوم منه. برای همین توی ویرگول مینویسم. از همه چیز. و بیشتر از همه چیز، از احساسات نهفته.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید