وقتی جوتو دی بوندونه داشت تصویر حضرت مریم را میکشید، هنوز هم این تصور در جامعه حاکم بود که کودک، بزرگسالی کوچک است. امروزه هم وقتی به دنیای اطراف مان در ایران ۱۴۰۰/۲۰۲۱ نگاه میکنیم، شاهد رفتارهایی هستیم که این پرسش را برایمان تداعی میکند؛ کودک بزرگسال کوچک است یا فقط کودک است؟
حتما شما هم تصاویر بسیاری از کودکان را میبینید که مشغول به کارهای بزرگسالانه هستند، کارهایی که بزرگتر ها هر روزه برای زندگی خویش انجام میدهند: آرایش، عکس های سلفی، مدلینگ، کار و...
برای بررسی موضوع بگذارید کمی بیشتر مسئله را با نگاهی تاریخی بررسی کنیم و از میان این بررسی به مشکلات این نوع نگاه توجه نشان دهیم. ریشه چنین برداشت هایی نه به امروز بلکه به سده های ابتدایی تاریخ تمدن بشری بر میگردد. این مسئله که کودک، یک بزرگسال کوچک است در تاریخ ایران نیز، دارای سابقه است، در دوران قاجار شاهد فرهنگی متاثر از این نگاه هستیم، باید بدانیم که آنقدر این تصور برای مردمان ایران طبیعی بوده است که تصوری خلاف آن را به ذهن راه نمیداده و آن را در تمام جزئیات زندگی خویش جاری و ساری میداشته اند. به طور مشخص کودکان از همان کودکی به سر کار میروند، لباسی دقیقا همانند بزرگتر ها میپوشند و در مکتب ها نوعی اخلاق بزرگمنشانه را تمرین میکنند هرچند از محتوای آن چیزی ندانند. در این نگاه بازی کردن نوعی لغو محسوب شده و سبب بیهودگی و اتلاف وقت و تضییع عمر محسوب میشده است.
پر واضح است که در ذهن برخی مردمان امروز نیز واژه «بازی کردن» دارای بار عاطفی منفی است و هنوز که هنوز است برای بزرگتر های این کشور، بازی کردن کاری بیهوده است و کودک زودتر باید بزرگ شود.
این عدم آگاهی از دنیای کودکان ریشه در فلسفه نگاه ما به کودک دارد، اگر بخواهم خیلی خلاصه بگویم. در پایهای ترین حالت دو نگاه به کودک وجود دارد.
این تلقی از دنیای کودکی که آنان را بزرگسالان کوچک پیش ساخته میداند، بیش از هرچیز ریشه در اندیشه پیشساختگرایی (preformationism) دارد، اندیشهای که اول بار در نگاهی بیولوژیکی به انسان خود را قوام بخشید. به موجب این تلقی زیستشناسانه، تصور میشد که ارگانیسم ها از نسخه های کوچک خود ساخته شدهاند. پیشساختگرایان معتقد بودند که شکل موجودات زنده، به صورت واقعی، قبل از تکوین آنها وجود دارد. به عبارت دیگر، انسانی كوچك و كاملاً شكل گرفته در حین بارداری در نطفه یا تخمک كاشته میشود و سپس فقط اندازه آن رشد میكند. هرچند که ریشه این نگاه را میتوان تا فیثاغورث عقب کشید، اما آنچه مراد ماست، تاثیر این تلقی زیستشناسانه بر فرهنگ و تعلیم و تربیت است که اوج آن در قرون وسطی مشاهده میشود و البته تا قرن ۱۸ ام به علت تاثیر فلسفه علوم طبیعی بر فلسفه علوم انسانی نیز ادامه پیدا میکند.
این تلقی از کودک در قرون وسطی با مخالفت فیلسوفانی همچون ژان ژاک روسو و جان لاک مواجه شد، لاک و روسو با پیروی از ارسطو، تصویری جدید از دنیای کودکی ارائه دادند، تصویری که کودک را نه از آن رو که بزرگسال کوچک است، بلکه از آن جهت که ماهیتی مستقل دارد و این ماهیت در ویژگی های کودکی او نهفته است مورد توجه قرار میدهد. این تلقی و توجه، بعدها با کار روانشناسانی همچون آرنولد گسل و زیگموند فروید توسعه داده شد و امروزه ما در تئوری ها و نظریه های رشد کودک (child development) نگاهی دقیق را به دنیای کودکی از آن رو که کودک است مشاهده میکنیم، نگاهی که کمک کننده ما در تحقیقات فلسفی، روانشناسی و تربیتی است.
در ایران زمین نیز، شاهد نگاهی استقلالگرایانه به ماهیت دوران کودکی بودهایم، یعنی هم در آثار شاعرانی همچون مولوی و سعدی و هم در کار فیلسوفی همچون ابن سینا، شاهد توجه به کودک و دوران کودکی هستیم. با این همه اما در فرهنگ، چنین نگاهی حاکم نیست و دیگر سخنی از «چونک با کودک سر و کارم فتاد/هم زبان کودکان باید گشاد» در میان افرادی که با کودکان سر و کار دارند، دیده نمیشود. بلکه بلعکس، کودک همان بزرگ سال کوچکی است که باید هرچه زودتر دست از ناپختگی و خامی بردارد و هرچه سریعتر سعی و تلاش کند تا بزرگ شود.
اما اگر با این آگاهی تاریخی به سراغ اکنون بیاییم، باید بگویم که امروزه این عدم آگاهی از دنیای کودکان رنگ و لعاب جدیدی به خود گرفته است، مغالطه ای پنهان که از محصولات دنیای مدرن است، عینک توجه ما به کودکی را آلوده است. امروزه گمان میکنیم که هرچه شکل کودکانه دارد، مناسب کودک است، یعنی اگر وسایلی کوچک درست شد و یا اگر رنگ صورتی و آبی داشت و یا اگر فقط تصویر کودکی بر آن نقش بسته بود، دیگر حتما مناسب کودک است.
آری امروزه به بهانه کودکانه کردن وسایل و لوازم، محتوای ناسالم، تمام آنچه بزرگسالان انجام میدهند را مناسب کودک میپندارند و این عدم آگاهی ریشه در همان تلقی دارد که پیشتر به آن اشاره شد. با این حساب مانیکور و پدیکور هرچند با انواع شکل ها و نقشهای کودکانه عرضه شود، تصویرهای جنگ و خونریزی، چه با روایت مذهبی چه با حکایت تاریخی-ملی هرچند در زبان شعر کودکانه ریخته شود، باز هم مناسب کودک نیست و تجاوز به حقوق انسانی اوست. حقوقی که ما باید تا بزرگسالی او، از آن محافظت کنیم.
دست های ظریف کودکان باید میان گِلهای باغچه بازی کند نه طعمه آرایشگران شود.
البته برای خوانندگان این سطور واضح است که نگارنده این مطالب، میان بازی کردن کودکان با رنگ و حتی رنگ کردن صورتهای یکدیگر با آرایش کردن صورت کودک، تفاوتی فاحش میگذارد و اولی را نقاشی کودکانه و دومی را آرایش بزرگسالانه تصور میکند. بنابراین باید بتوانیم میان بازی کردن کودکانه و ادای بزرگسالانه فرق بگذاریم. به کوتاه سخن، مادامی که کودک صورت خویش را نقاشی میکند در دوران کودکی (childhood) خویش به سر میبرد و آن زمان که تمرکز خویش را به نوعی از آرایش بزرگسالان جلب میکند و آن را تکرار و تمرین میکند از دنیای کودکی فاصله گرفته و دچار خطای بزرگسال کوچک شده است.
همچین باید میان عکس گرفتن از کودک مادمی که کودک است با عکس گرفتن از کودک در صنعت مد تفاوت قائل شویم، که این بلای تربیتی نیز در دنیای امروز با رنگ و لعابی کودکانه رو به پیشرفت است و دامی جدید را در فضای اینستاگرام پهن کرده است. متاسفانه بسیاری از خانواده های ایرانی نیز از این طریق اقدام به کسب درآمد از کودک بینوای خود میکنند. یا همچنین میان بازی و ارتقای هوش کودکان در موسیقی ارف با تقلید و حفظ کردن ترانه از فلان خواننده بزرگسال.
هرچند که بخشی از جذابیت دنیای بزرگسالان برای کودک امری طبیعی است، اما خود ما با تشویقهای نابجا از کودکی که ادای بزرگسال را در میآورد، وی را به سوی بزرگسال کوچک سوق میدهیم و او را از دنیای زیبای کودکی جدا میکنیم. کودکی را تصور کنید که به جای بازی با همسالان، لباس بزرگانهای به تن کرده و در مهمانی خانوادگی بر صندلی تکیه زده و شعر حافظی را که هیچ از آن نمیفهمد، موقرانه از بر میخواند!! جذابیت این تصویر برای بزرگسالان از آن روست که خرق عادتی را در دنیای کودکان به وجود آورده است و این امر موجب تشویق و تمجیدی میشود که روز به روز دوران کودکی را از آن کودک معصوم دریغ میدارد.
خلاصه سخن اینکه نگاه به کودک در دنیای امروز، بسان گذشته باز هم با نگاهی بزرگسالانه روبروست، همان نگاهی که روزی کودک کار را به وجود آورد، امروز کودک کار مجازی را تحویل جامعه میدهد. آنکه کودک را لباسی بزرگسالانه میپوشاند و او را از بازی برحذر میداشت، امروز او را به کارهای بزرگسالانه مشغول داشته و از بازی بر حذر میدارد.
باید چه کرد با این حجم عدم آگاهی از دنیای کودک؟
هرچند که عضو هستیم اما اگر کنوانسیون حقوق کودک در این کشور حضور فعال داشت.
حالا که ندارد!!
هرچند که قانون داریم اما اگر قانونهای حمایتی از حقوق کودکان آن طور که باید اجرا میشد.
حالا که نمیشود!!
یادمان باشد که ما وظیفه ای تربیتی، اخلاقی و قانونی در قبال کودکانمان داریم، وظیفهای که ما را به یادگیری دنیای زیبای کودکی سوق میدهد. پس بیایم کودکان را چنان که شایسته کودکانه بودنشان است بشناسیم.
منابع الهام بخش این جستار و منابعی جهت تحقیقات آکادمیک: