
تفاوتهای فرهنگی در موضوع فرشتگان: مقایسهای بین فرهنگهای سامی-عربی و ایران باستان
مقدمه
فرشتگان به عنوان موجودات آسمانی و معنوی در بسیاری از فرهنگها و ادیان جهان جایگاه ویژهای دارند. در فرهنگهای سامی-عربی، که شامل ادیان ابراهیمی مانند یهودیت، و اسلام میشود، فرشتگان نقش پیامرسانان الهی، محافظان و مجریان اراده خدا را بر عهده دارند. در مقابل، در فرهنگ ایران باستان، بهویژه در آیین زرتشتی، مفهومی مشابه با نام یزاتاها و بهخصوص سروش (سراوشا) دیده میشود که وظایفی شبیه به فرشتگان دارند، اما در چارچوبی متفاوت عمل میکنند. این مقاله به بررسی تفاوتهای فرهنگی در این دو سنت پرداخته و شباهتها و تفاوتهای کلیدی را در نقشها، شخصیتپردازی، چارچوبهای دینی و تصویرسازی هنری آنها تحلیل میکند.
فرشتگان در فرهنگهای سامی-عربی
در ادیان ابراهیمی، فرشتگان موجوداتی هستند که توسط خدا آفریده شدهاند و وظایف متعددی بر عهده دارند. آنها اغلب به عنوان پیامرسانان الهی شناخته میشوند؛ برای مثال، جبرائیل در یهودیت و اسلام پیامهای خدا را به پیامبران منتقل میکند. همچنین فرشتگانی مانند عزرائیل، معروف به فرشته مرگ، وظیفه انتقال ارواح پس از مرگ را دارند. نامهای فرشتگان در این فرهنگها معمولاً با پسوند "-el" یا "-il" (برگرفته از کلمه عبری "אל" به معنای خدا) پایان مییابد که نشاندهنده ارتباط مستقیم آنها با خداوند است. فرشتگان در این سنتها معمولاً به صورت موجوداتی با بال، نماد پاکی و نزدیکی به آسمان، تصویر میشوند.
📖یزاتاها و سروش در فرهنگ ایران باستان
در آیین زرتشتی، یزاتاها موجودات الهی و دستیاران اهورامزدا، خدای برتر، هستند. سروش، یکی از برجستهترین یزاتاها، به عنوان "فرشته وجدان" یا "صدای وجدان" شناخته میشود. او پیامرسان اهورامزدا و محافظ ارواح پس از مرگ است و در پل چینوات (پل قضاوت در دنیای پس از مرگ) نقش هدایتکننده دارد. برخلاف فرشتگان ابراهیمی که وظایف متنوعی دارند، سروش بهطور خاص با مفاهیمی چون اطاعت و وجدان مرتبط است و در چارچوب دوگانه زرتشتی، که بر تقابل خیر (اهورامزدا) و شر (اهریمن) تأکید دارد، عمل میکند.
شباهتها و تفاوتها
هر دو فرهنگ سامی-عربی و ایران باستان موجوداتی آسمانی را توصیف میکنند که نقشهایی مانند پیامرسانی و حفاظت را بر عهده دارند، اما تفاوتهای قابلتوجهی نیز بین آنها وجود دارد:
شخصیتپردازی: سروش در زرتشتی به عنوان نماد وجدان و اطاعت شناخته میشود، در حالی که فرشتگان ابراهیمی بیشتر به عنوان پیامرسان یا جنگجو ظاهر میشوند و کمتر به مفاهیم انتزاعی وابستهاند.
چارچوب دینی: آیین زرتشتی بر دوگانگی خیر و شر متمرکز است و یزاتاها در این نبرد نقش دارند، اما ادیان ابراهیمی یکتاپرست هستند و فرشتگان تنها در خدمت خیر (خدا) عمل میکنند.
تصویرسازی هنری: در هنر ابراهیمی، فرشتگان معمولاً با بال نشان داده میشوند، اما در زرتشتی تصویرسازی یزاتاها کمتر مشخص است و گاهی بهصورت نمادین یا انتزاعی ارائه میشود.
شواهد تاریخی نشان میدهد که آیین زرتشتی در دوران هخامنشیان، بهویژه پس از تماس با یهودیان در زمان اسارت بابل، بر ادیان ابراهیمی تأثیر گذاشته است. این تأثیر در مفاهیمی مانند سلسلهمراتب فرشتگان، نقشهای خاص آنها و حتی ایدههای مربوط به آخرتشناسی دیده میشود.
از نظر زبانی، واژه "فرشته" در فارسی امروزی ریشه در زبان اوستایی "فرائشتا-" (fraēšta-) به معنای "پیامرسان" دارد. این واژه در زبان پهلوی به "فرشتگ" یا "فرشتک" تبدیل شد و پس از ورود اسلام، تحت تأثیر واژه عربی "ملک" (به معنای فرشته) قرار گرفت. این تبادل زبانی نشاندهنده پیوند عمیق فرهنگی بین این دو سنت است.
نتیجهگیری
فرشتگان در فرهنگهای سامی-عربی و یزاتاها (بهویژه سروش) در ایران باستان، هرچند شباهتهایی در نقشهای پیامرسانی و حفاظتی دارند، در شخصیتپردازی، چارچوب دینی و تصویرسازی هنری تفاوتهای مهمی را نشان میدهند. سروش به عنوان نماد وجدان در چارچوب دوگانه زرتشتی عمل میکند، در حالی که فرشتگان ابراهیمی در یک نظام یکتاپرستانه نقشهای گستردهتری دارند. تأثیرات تاریخی زرتشتی بر یهودیت و ریشههای زبانی واژه "فرشته" گواهی بر ارتباط و تبادل فرهنگی بین این دو سنت است. این مقایسه نهتنها تفاوتهای فرهنگی را روشن میکند، بلکه عمق تعاملات تاریخی میان این دو جهانبینی را نیز آشکار میسازد.