هدف اصلی از برندسازی، تأثیرگذاری بر ارتباطات و احساسات مردم در مورد برندها و ایجاد اعتماد در بین مشتریان و ایجاد وفاداری است . هویت برند نقشی ضروری در متمایز نمودن یک کسب و کار ایفا می کند و عامل ایجاد ارتباط عاطفی ناملموس با مشتریان است. در دنیایی که کمپین های تبلیغاتی، لوگو و برند ها ما را احاطه کرده اند، کسی برنده است که قلب ها را تسخیر می کند، نه چشم ها را.
ماموریت بازاریابان ایجاد اعتبار نزد مخاطبان و افزایش اعتماد در میان آنها برای جذب مشتریان بیشتر است. اما امروزه جلب اعتماد افرادی که معیارهای اعتمادشان تغییر کرده است، به ویژه نسل های جوان، دشوارتر از همیشه است.
طبق مطالعه Kantar، مصرف کنندگان به طور فزاینده ای نسبت به تبلیغ کنندگان و پلت فرم های رسانه های اجتماعی بی اعتماد شده اند. در این گزارش که 8000 نفر در هشت بازار یزرگ دنیا مورد بررسی قرار گرفتند. مشخص شد که تبلیغات جز منابعی است که مردم کمتر برای جمعآوری اطلاعات در مورد یک کسبوکار از آن استفاده میکنند، تنها 14 درصد ادعا کرده اند که از این نظر به تبلیغکنندگان اعتماد دارند، این نشان میدهد که مخاطبان پیامهای بازاریابی منحصر به فرد، صادقانه و شفاف را ترجیح میدهند. ارزش و کیفیت برندها و شرکتها اغلب توسط نسل های مختلف به چالش کشیده میشود و آنها از کسبوکارها صداقت و شفافیت میخواهند. آنها بر ماجراجویی، استقلال و تغییرات اجتماعی تمرکز دارند. در این شرایط، متخصصان بازاریابی با دی برندینگ وارد میدان می شوند.
شرکت های بزرگ همیشه به این شناخته شده اند که به دنبال فرصتی برای به حداکثر رساندن سود خود هستند. این امر در طول زمان باعث شده است که این شرکت ها اصالت خود را از دست بدهند و خود را شرکت های بی روحی جلوه دهند که فقط به سهم بیشتر و سود از بازار اهمیت می دهند. در این شرایط اتاق های فکر بیکار نمینشینند، در حالی که همه در تلاش برای ساخت برندهای عظیم هستند، عده ایی سعی دارند تا از مواضع خود عقب نشینی کنند و فضای بیشتری به مشتریان برای حضور بدهند.
دی برندینگ تعریف دقیقی ندارد. میتواند تنها حذف نام برند از لوگو، یا تغییر هویت بصری برند برای انتقال بهتر پیام به مخاطبان باشد. این به شرکت ها کمک میکند تا هویت خود را باز سازی کنند. برخی از برندها هستند که این کار را با ساده کردن لوگوی خود انجام می دهند، در حالی که برخی دیگر ممکن است تغییراتی در لحن صدای برند خود ایجاد کنند. به طور کلی، دی برندینگ فرآیند حذف هرچه ممکن عناصر برند از یک سازمان و یا محصولات است، در نتیجه کمتر مثل یک شرکت بزرگ و بی روح به نظر میرسند.
در دنیایی که مردم قدرت رسانههای اجتماعی را در دست دارند، همه میخواهند قلمرو خود را بسازند. به همین دلیل، شرکت ها مجبور به عقب نشینی از موقعیت های خود می شوند و به مشتریان اجازه می دهند که خود را به روش هایی که برای آنها راحت تر و خوشایندتر است ابراز کنند. در نتیجه مخاطبین راحت تر به برند ها اعتما میکنند و بیشتر پذیرای آنها خواهند بود.
هویت بصری برندها سادهتر شده است، خطوط، جزئیات دارند و لوگوها ساده تر شده است. در یک ویدیو،Ben Schott، ستون نویس تبلیغاتی بلومبرگ، توضیح می دهدکه چرا شرکت ها به دی برندینگ روی آورده اند.
دلایل عمده ای وجود دارد که چرا شرکت ها به دی برندینگ روی می آورند:
دیجیتالی شدن - استفاده از دستگاه های دیجیتال مانند تلفن های همراه و تبلت ها به بخشی جدایی ناپذیر از زندگی مردم تبدیل شده است. در نتیجه، کسبوکارها سعی میکنند برند و هویت خود را با حذف جزئیات و سادهسازی لوگوها با محیط دستگاه های دیجیتال تطبیق دهند. این امر باعث می شود که آنها انعطاف پذیرتر شده و در محیط های مختلف حضور موثری داشته باشند.
رشد - با رشد شرکت ها نیاز به فاصله گرفتن از لوگوهای پر زرق و برق و عجیب و غریب به سمت لوگوهای مدرن و ساده که حرفه ای تر و به روزتر به نظر می رسند، احساس می شود. بدیهی است که مخاطبان آنها در این تغییرات با آنها هستند و این تغییرات برای آنها منطقی است زیرا این همان چیزی است که هر دو طرف می خواهند.
روندها - شرکتهایی که برای ایجاد اعتماد بیشتر سعی در تغییر برند دارند سایر شرکتها را تشویق میکنند که همین کار را انجام دهند تا مشتریان وفادار خود را حفظ کنند. همراهی با آخرین روندهای طراحی برای رقابتی ماندن کسب و کارها ضروری است. اگر کسبوکارها نتوانند با روند طراحی هماهنگی داشته باشند، ممکن است عقب بمانند. برای کسبوکارها ضروری است که آخرین روندهای طراحی بدنبال کنند و مطمئن شوند که طراحی برند آنها ارزشهایشان را منعکس میکند.
از آنجایی که تعریف مشخصی برای برندینگ وجود ندارد و نیازهای مخاطبان برندها بر اساس صنعت و فرهنگ متفاوت است، دی برندینگ می تواند اشکال مختلفی داشته باشد. در اینجا چند نمونه از موفق ترین دیب برندها آورده شده است:
از نظر برندسازی نوآورانه، کوکاکولا یک برند پیشرو است و دی برندینگ را تجربه کرده است.
به عنوان بخشی از کمپین دی برندینگ در سال 2013، 150 نام از محبوبترین نامهای افراد در بریتانیا را با نام تجاری معمول خود جایگزین کرد. گاردین گزارش می دهد که این کمپین موفقیت آمیز بود. این کمپین مصرف بزرگسالان را 7 درصد افزایش داد، بیش از 18،300،000 بازدید رسانه ای ایجاد کرد، و ترافیک صفحه فیس بوک Coke را تا 870 درصد و لایک صفحه را تا 39 درصد افزایش داد.
نایک نیز در لیست برندهایی است که به دی برندینگ روی آورده. برخی نایک را پیشرو در دی برندینگ می دانند.
نایک برای سادهتر کردن لوگوی خود، نام خود را حذف کرد و تنها امضای خود را با نام Swoosh باقی گذاشت. در نتیجه این برندسازی، لوگوی «Swoosh» نایک به قدری بخشی جدایی ناپذیر از هویت برند آن شده است که نام فروشگاه اینترنتی شرکت Swoosh.com نامگذاری شده است.همچنین لوگوی "Swoosh" نیز در طرح های لباس های ورزشی این شرکت گنجانده شده است.
"من از تایلند متنفرم" یک نمونه عالی از دی برندیگ است. از طریق اشتراک گذاری رسانه های اجتماعی، آنها توانستند بیش از 2.6 میلیون بیننده را جذب کرد.
"من از تایلند متنفرم" یک فیلم کوتاه رمانتیک/کمدی، داستان توریستی به نام "جیمز" را روایت می کند که برای یک تعطیلات یک هفته ای به تایلند سفر می کند. کیفش را که شامل تمام وسایلش بود گم می کند. او با کمک یک دختر روستایی محلی وسایر روستاییان کیف خود را پیدا میکند. این فیلم با این جمله از جیمز به پایان می رسد که اشتباه کرده است که از تایلند «نفرت» داشته، در حالی که این کشور را به اندازه کافی نمیشناخت. او در نهایت دو سال در تایلند زندگی میکند.
اگر کسب و کار شما هنوز به بلوغ نرسیده است و ارزش های برند شما تثبیت نشده است، برندسازی برای شما کارساز نخواهد بود. برندهای کوچک باید بر روی مشتریان خود متمرکز شوند تا آگاهی از برند ( awareness ) را افزایش دهند و سهم بیشتری از بازار را به دست آورند تا بتوانند این کار را انجام دهند. همچنین عمومی بودن و مشتری مداری می تواند در همان مراحل اولیه برندسازی اتفاق بیفتد و برندها از همان ابتدا خود را به این شکل معرفی کنند.
برندها نباید احساساتی باشند و تصمیمی عجولانه در خصوص دی برندینگ بگیرند و باید موقعیت بازار، مخاطبان هدف و رقبا را ارزیابی کنند. هر حرکت غیرعاقلانه ممکن است بر موقعیت و وضعیت برند و همچنین بر سودآوری تأثیر بگذارد.
نمونه های موفق بسیاری از بدی برندینگ در استراتژی های بازاریابی برند دیده شده است. این برنامه می تواند به صاحبان مشاغل در دستیابی به اهداف رشد خود کمک کند. باید در نظر داشته باشید که همه این حرکات باید بر اساس درک کامل از موقعیت برند باشد. این بدان معنی است که باید اقدامات احتیاطی انجام شود تا مطمئن شوید که کمپین نتیجه معکوس ندارد و شرکت متحمل زیان نمی شود.