میلاد صفویان
میلاد صفویان
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

آیا تو چنان‌که می‌نمایی هستی؟

ریچل مید نویسنده آمریکایی می‌گوید: « بعضی چیزها به کلمات نیازی ندارند. گاهی اوقات فقط کافیست که احساس کنی ، نیازی به بیان و برچسب زدن به هر چیزی که در اطرافت وجود دارد، نیست. »

شاید وقتی خانم مید این رو می نوشته یا می گفته به این فکر می کرده که یکی از بدترین اخلاق های انسان همین برچسب زدن و در مورد هر چیزی نظر دادن است . خصلتی بد که متاسفانه در وجود ما به طرز شگفت آوری رخنه کرده . همه ما در همان لحظات شروع روز که از منزل خارج می شویم شروع به برچسب زدن به هر چیزی که در زاویه دید ما قرار می گیرد می کنیم ، خواه آن مورد مثبت باشد یا منفی . با دیدن فردی که چهره ای خندان داشته باشد در شروع صبح بلافاصله برچسب سرخوش بودن و بیخیال بودن را خرج می کنیم و در مواجه با چهره های عبوس و گرفته برچسب عصبی بودن و با همه قهر بودن را به پیشانی آن شخص می چسبانیم ، بدون اینکه ، در این لحظات که در حال برچسب زدن هستیم نگاهی هم به خویشتن داشته باشیم . شاید در این بین یکی از ناپسندیده ترین برچسب هایی که به یکدیگر می چسبانیم ، قضاوت کردن آدم ها بر اساس پوشش و وضع لباس آن هاست . دقیقا برعکس تصورات ذهنی ما که همگی با دید کاملا روشنفکرانه ای در مورد آن صحبت می کنیم و هر وقت هم می خواهیم در موردش صحبت کنیم مثل کارتون های زمان بچگی ابر خیالی در بالای سر ما ظاهر می شود که پر است از نکات مثبت ، اما به محض اینکه شخصی را می بنیم با ظاهری نامتعارف و برخلاف عرف و نظر خودمان ، با انواع و اقسام برچسب هایی که در اکثر موارد الفاظی زشت و ناپسند هم هستند آنها را برچسب زنی می کنیم در حالی که نمی دانیم در ذهن و تفکرات آنها چه می گذرد و فقط براساس نوع پوشش ، آنها را دسته بندی می کنیم . برچسب زدن بر اساس ظاهر متاسفانه در تمام افکار و رفتار ما تاثیر گذاشته و سنگ محک ما برای سنجش سطح شعور و درک افراد شده است . نمی دانم این جمله را کجا خواندم که بزرگی می گفت : هر کس را که می بینی در حال جنگیدن در درون خود و دنیای خود است پس قضاوت نکنید . بدون شک این جمله برای مواجه با همین طرز تفکر و نگرش است ، چرا که ما بدون آگاهی از سطح تفکر و تحصیلات و هر آن چه که برای یک شخص در یک جامعه جزو مناسبات اجتماعی است ، فقط با در نظر گرفتن آن چیزی که چشمان ما به مغزمان مخابره می کند افراد را قضاوت می کنیم ، قضاوتی که در تمام ادیان به عنوان خطرناک ترین گناه ها از آن نام برده شده است و بر پرهیز و دوری کردن از آن توصیه شده است. به هر صورت این مشکل برچسب زدن و برچسب خوردن شاید طعمی باشد که بسیاری از ما در زندگی خود آن را چشیده ایم اما واقعا مشکل کجاست و مقصر این برچسب ها که برای ما عادی شده است چه چیزی است ؟ به باور من مقصر را آن جا باید جستجو کرد که از بچگی با این اتیکت ها و دسته بندی ها مواجه شدیم . همه ما با واژگان بچه خوب و بد ، بچه آرام و شیطان و از این دست برچسب ها رشد کردیم و در مدرسه هم که خود شکل دهنده ادبیات و تفکرات ماست باز هم با انواع و اقسام این برچسب ها مواجه شدیم ، خوب ها و بد ها ، شاگرد تنبل و زرنگ ، و بسیاری از کلمات متضاد که چه بهتر بود طور دیگری به ما آموزش داده می شدند . ای کاش کسی بود که در همان دوران اولیه مدرسه به ما می آموخت صرف به کار بردن لفظ بچه زرنگ و تنبل این نیست که به طور حتم در آینده دانش آموز زرنگ موفق خواهد شد و دانش آموز تنبل ناموفق که متر و معیار موفقیت پشت کار و خودباوری است ، که چه بسیاری از همان به قول معروف بچه های تنبل که همان موقع درس را رها کردند و وارد دنیای کار شدند چون برچسب درس نخوان به آن ها زده شد بسیار موفق تر شدند از بچه زرنگ هایی که سالیان سال وقت خود را پشت میز و نیمکت کلاس ها تلف کردند و امروز با مدارک تحصیلی خود (لیسانسه ها و فوق لیسانسه ها ) در دست هنوز به دنبال کار و رزقی حلال هستند ، کسانی که شاید با آموزش صحیح و شکوفایی استعداد خود در زمینه های فنی و حرفه ای می توانستند بسیار موفق تر شوند اما به خاطر همین برچسب ها و برچسب درس خوان بودن همیشه با مخالفت اطرفیان و اساتید خود در برابر علایق خود مثل هنر و موسیقی و برق و عکاسی و هزاران کار دیگر مواجه شدند و استعداد آن ها خشکیده است . ای کاش کسی بود که به ما آموزش می داد برای کمک کردن به یکدیگر چه باید بکنیم و ای کاش بودند کسانی که به ما یاد می دادند چگونه باید اسم ما همیشه جزو دسته خوب ها باشد ، و در دوستی هایمان چه چیز را کم گذاشتیم تا آن بچه بد کلاس و آن به اصطلاح روفوزه کلاس با خوردن این برچسب ها در ابتدا از جمع مدرسه و بعد از آن از جامعه طرد شد ، که اگر به ما یاد داه بوندن که چه باید بکنیم ، امروز روز هم افراد باسواد و موفق و کارآفرین بیشتری در بسترجامعه داشتیم و هم افراد کمتری درگیر آسیب های اجتماعی چون اعتیاد و بذهکاری های مختلف بودند .

شاید بتوان ساعت ها نوشت در این مورد اما در انتها باز به همین مطلب برسیم که فقط بتوان امید داشت روزی برسد که هیچ برچسبی به هیچ کس نچشبد و همه بدون ترس از حرف ها و قضاوت های دیگران و برچسب خوردن ها کنار هم آزادانه زندگی کنند و کسانی باشند که به ما یاد بدهند چگونه دوری کنیم از برچسب زدن به یکدیگر و بهتر این است که نوشته را با این شعر معروف استاد سخن سعدی تمام کرد که می فرمود : گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم ؛ آیا تو چنان که می نمایی هستی ؟

دانش آموزآسیب‌های اجتماعیزنبرچسبجامعه شناسی
یک هولیگانیسم اجتماعی!!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید