قرار بود ویرگول بشه جایی برای اشتراک پست ها،مطالب غنی، مقالات جالب و خوندنی!اما پس چرا راه به این سمت رفت!؟می دونم هنوز بسیاری از دوستانی که تو ویرگول در حال نوشتن هستن و مطلب میذارن.و مطالب غنی و سرشار از مغزی رو می نویسن اما اون ویرگولی که چند سال پیش با عطش در اون عضو شدم خیلی زود جای خودش رو به دفترچه یادبود مانند که در درب ورودی موزه ها قرار میدن داد.همون دفترها که هر کس قراره تجربه خودش از بازدید از موزه رو در اون بنویسه اما تبدیل میشه به یه دفتر که هر کس فقط یه چیزی و یه خطی می نویسه توش و میذاره میره.ویرگول هم متاسفانه برعکس شروع پرقدرت و تیم فکور و حرفه ای خودش بعد از مدتی به این سمت رفت و شاید دلیل کناره گیری امثال من و ننوشتن در اون هم همین بود.این که احساس کردیم اون اتوپیایی که پیدا کردیم خیلی زود داره جای خودش رو به یه جهنم غیرقابل توصیف میده که بازم انتشار هرزنوشت و هر کلمه ای توی اون هیچ کنتوری نداره و تبدیل شد به یه جا واسه هرزنوشت های مبتذل!شاید من خیلی دارم سیاه می بینم و بدون شک این قدر هم سیاه نیست،شاید اصلا دلیل این حجم از سیاهی خود ما هستیم که اینجا رو رها کردیم و دیگه مطلبی تو اون منتشر نکردیم و راه رو برای هرزنوشت ها باز گذاشتیم.اما هر چی هست ویرگول بستر بی نظیری رو فراهم کرده که ای کاش اون طور که در کشورهای دیگر از این بسترها استقبال میشد و محلی میشد برای تبادل نظر و گفتمان اینجا هم این روند رو پیش می گرفت و با هجوم هرنویس ها به جایی نا امن تبدیل نمیشد!!!