میلاد تیرانداز
میلاد تیرانداز
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

آموزش تبلیغات همراه با انتقال تجربه ای از یک کسب و کار واقعی

ی و سند استراتژی ارتباطی برند
ی و سند استراتژی ارتباطی برند

من زندگی رو یه رابطه می‌بینم که منو به دنیای آدم‌ها میبره تا داستان‌هاشون رو بشنوم. این داستان‌ها به من کمک می‌کنه تا ازشون قهرمانانی بسازم که با محصولات و خدماتشون، حال خوب و سبک زندگی بهتری برای دیگران ایجاد می‌کنند.

داستان امروزم در خصوص دانشپذیرهاییه که به واسطه یکی از کلاس‌هام باهام ارتباط گرفتند و یک دوستی جدید در مدار ارتباطیم باهاشون شکل گرفت.

روز گذشته علیرضا و مهسا به عنوان فاندرهای آژانس تبلیغاتی کارنیک باهام تماس گرفتند،که برامون یه پرژه خیلی خوبی اومده ولی هرچقدر تلاش کردیم درکش کنیم تا پیشنهادی به مشتریامون برای جلسه امروز ارائه بدیم، هنوز نتونستیم به یه جمع بندی برسیم، برای همین میشه از شما دعوت کنیم بیان یه توضیح اولیه بدیم بعد آماده شین برای جلسه اصلی با مشتری که امروز ساعت 6 دفتر میان.

با توجه به ماموریتی که برای خودم درنظر گرفتم؛ رسالت من کشف و خلق تجربه برای کمک و همراهی افرادیه که در مسیر زندگیم قرار میگیرند. برای همین قبول کردم و اطلاع دادم بعدظهر میبینمشون.

نیم ساعت زودتر به دفتر بچه‌ها رسیدم تا کل پروژه رو واسم تعریف کنند.وقتی شرح پروژه رو شنیدم، متوجه شدم که از نظر ساختار کسب‌وکاری، راه‌اندازی چنین سرویسی در صنعت غذا و نوشابه با توجه به مخاطب‌شناسی که مشتریانشان انجام داده‌اند، امکان‌پذیر نیست و با یه شکست کامل روبه‌رو خواهند شد. برای همین تصمیم گرفتم در جلسه اولیه که قرار بود با آن‌ها داشته باشم، روی چند مورد با‌هاشون صحبت کنم.

راس ساعت 6 بعدظهر شد و مشتریان محترم که 2 خانوم میان سال و کاملا پرانرژی بودن و به خوبی تکنولوژی رو میفهمیدن مخاطب من در جلسه بودن.
که در ابتدا ازشون خواستم چرایی شکل گیری این مدل بیزنس رو مطرح کنند و توضیح بدن که قراره چه تغییری در جامعه با ساختاری که در حوزه رستوران داری میخوان ایجاد کنند بیزنسوشن رو توسعه دهند!

تمام مسیر رو شنیدم و سوالات لازم رو پرسیدم. در نهایت، با توجه به سرمایه‌ای که برای اجرای مدل طراحی‌شده در نظر گرفته بودند، دلایل قانع‌کننده‌ای برای خروج از بازار و شکست پروژه توضیح دادم.
در نهایت، جلسه ما بعد از 4 ساعت، یعنی ساعت 10 شب با بستن قرارداد، به پایان رسید. و قرار شد منم به عنوان مشاور و منتور پروژه، در برخی از بخش‌ها باهاشون همکاری کنم.

اما دستاورد این جلسه برای دوستانم و مشتریان عزیز آن‌ها چه بود؟
اونا متوجه شدند که برای راه اندازی واجزای یک کسب‌وکار، باید یه چارچوب و استانداردی برای مراحل مختلف آن تعریفشه. این کار باعث میشه که هم مشتری بداند چه می‌خواد و هم ما به عنوان یک متخصص، تسهیل‌گر رویای مشتریانی باشیم که ممکنه به دلیل سرمایه‌ای که دارند، مانع از هزینه‌تراشی و شکست آن‌ها شویم. همینطور، این کار باعث می‌شود که برای توسعه کسب‌وکار و حتی ایده‌ای که دارند، هدفمند و ممطئن تر گام بردارند.

حالا مراحلی که من برای اجرای کارهای زیرساختی و نحوه ورود به بازار این کسب و کار نوپا در حوزه رستوران داری توصیه کردم عبارت بودن از:

مرحله 1:طراحی و تدوین Business Idea جدید

مرحله 2:طراحی پلن BMC بر اساس تحقیقات

مرحله 3:بازنگری و ایجاد نوآوری در 4Pمحصولات، از خود محصول (23 مدل غذایی) تا شرایط و مدل‌های قیمت‌گذاری، روش توزیع، استفاده از بازوهای فروش در مراکز آفلاین و آنلاین به عنوان شریک و همینطور تدوین اولیه بخش پروموشن‌ها

مرحله 4:طراحی هویت بصر
مرحله 5:پلن برنامه‌ریزی و استراتژی رسانه

مرحله 6: اجرای پروموشن و تبلیغات برند و خدماتی که ارائه میده

کسب کاربازاریابیکسب و کارتبلیغاتبرندینگ
دانش آموخته رشته بازاریابی و تبلیغات و مدیر آژانس تبلیغاتی باروک هستم.تصمیم گرفتم که تجربیات ،دانش و چالش های کاریم رو که شنیدنش میتونه کمک حال کسب و کارتون باشه رو با شما دوستان خوبم به اشتراک بزارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید