فكر كنيد غروب شده و بنا به كاري كه در محل كارتون انجام ميدين يه چالش براتون به وجود آمده كه روزهاست شمارو بي قرار كرده ، يه بي قراري مثل نبود بازار ، مشتري و رشد رقبا... و شما نياز به شخصي داريد كه بتونيد باهاش حرف بزنيد و ازش راهكار بخواين كه چالش پيش رو از مقابل شما برداره...
اما ناخوداگاه از درب ورودي محل كارشما نوري وارد ميشه و بعد يك موجود ناشناخته رو مي بينيد!
در مرحله اول چه احساسي به شما دست ميده؟ احساس ترس...
ترسي كه تواَم با پايان و ازبين رفتن دارايي و حريم زندگي و جانتونه... همينطور كه چشم به چشم هستيد رفتارها و كلماتي رو مي شنويد كه براي شما ناآشناست...
دنبال واژگاني ميگردين كه بتونيد باهاش ارتباط برقرار كنيد... وبتونه شما روبفهمه ولي دست و پا زدن و حرف زدن بي فايدست ..
درنهايت با مفهومي از رفتار و حركات او اشنا ميشين و مي فهميد از يک دنياي ناشناخته اي اومده كه اسمش در افکار ما موجود فضايي و فرازمينيه ..موجودي كه دور از فضاي زندگي ، نياز و خواسته هاي انسانيه ! كسي كه ميتونه براي خودش قدرت ماورا داشته باشه ولي براي محيط اطرافش خطر آفرين...
اما چرا موجودات فرازميني؟
اين داستان! داستان #كاسبان ديروز و امروزه.. كسايي كه سال ها تلاش كردن و عرق ريختن تا يه كسب و كاري راه بندازن اما متاسفانه برخلاف اتفاقات اقتصادي، تورم ، پايين اومدن ميزان سقف خريد و اولويت بندي نياز آدم ها كه هيچ كدوم قابل پيش بيني نبوده، #بازارشان دچار ركود و ياس ناميدي شده و هروز اين كاسبان اخبار رو دنبال مي كنند كه خبر خوشحال كننده اي بشنوند يا يكي رو به عنوان انجل (فرشته) پيدا كنند كه آن هارو ازين مصيت نجات بده...
اما اصل داستان اينه كه...
تواين تهديدها و اتفاقات همیشه يه عده افراد سواستفاده كن پیدا میشن که به دنبال فرصت آفريني و كسب در آمد ازين بحران و اتفاقات هستند، كسايي که پيش خودشون فكر مي كنند قدرتي دارن كه مثل همون موجود ناشناخته می تونن با بكار بردن اون قدرت خيالي، فرشته نجات كسب وكارهايي باشند كه تواين بحران گرفتار شدن..
همون افراد با افكار كاذب و رويايي فكر مي كنند كه اگه چندتا كتاب و مقاله بخوانند چندتا آدم با مهارت های مختلف دور خودشون جمع كنند ميشن " گشاينده " كسب وكار و با مهارتشون مي توانند درمقابل صاحبان كسب و كار قرار بگيرند و آن هارو به مسير درست هدايت كنند تا كه ازين #چالش و بحران در بيان...
اما با تجربه وشناختم از دنياي تبليغات معتقدم اين اتفاقات حاكي از خيانت بزرگيه كه در دنياي ما آدم ها داره اتفاق مي افته.. خيانتي همراه با زير پاگذاشتن اصول اخلاقي كه باعث ميشه مارو به آدمي تبديل كنه كه به هرشكلي ميخوايم از احساسات افراد سو استفاده كنيم تا كه به اهداف مالي كه براي خودمون در نظرگرفته برسيم...
نتيجه ميشه اينكه ناخالصي ها رشد مي كنند كسب و كارها تنزول...
ازين دسته ادم ها كم نيستن كه شغل، تجربه ، مهارت ، دانش در عرصه هاي تبليغات و بازاریابی نداشتن اما به اين صنعت ورود پيدا كردن تا بتونند ازين بازار درهم ريخته پولي به دست بيارند ... مثل يه عده گرافيست كه مشاور تبليغاتي ميشن يا اتليه ي هایی كه مهارت و تخصصشون تصوير برداري از مجالس عروسيه اما به دنياي سوشال ماركتينگ و تبليغات ورود پیدا ميكنند..
در آخر باید بگم که :
ب موجود ناشناخته ياهمون آدم فضاييه نباشيم و در مسير و مهارتي كه تخصص داريم كسب درآمد كنيم و از صنايع و فعاليت هايي كه فكر ميكنيم با خلق و خوي ما هماهنگ نيست ولي ميتونيم ازش كسب درآمد كنيم وارد نشيم، تا كه بتونيم با استعداد و مهارتي كه شناسنامه رفتاري و كاريمونه به بالابردن كيفيت زندگي آدم ها دراين جامعه كه سرشار از نااميديه كمك كنيم و لبخند و #اميد هديه بديم...