وقتی که تصمیم میگیریم در حوزه مارکتینگ ورود کنیم بسته به نوع جایگاه شغلی که براساس علاقهمندی هامون ممکنه اونو انتخاب کنیم در حین کارکردن بسته به نوع تجربه و مهارت کم یا زیادی که در اون حوزه داریم گاهی اوقات ممکنه که باتوجه به انتقال تجربه دوستان و همکارامون یا دیدن موفقیت آن ها در شبکه های اجتماعی خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم و فکر کنیم که اونها از من بهترن. این حس میتونه برای هر کسی پیش بیاد، ولی برای ما مارکترها خیلی خطرناکه. چرا؟ چون یه مارکتر همیشه باید خلاق، جذاب، با اعتماد به نفس و با انگیزه باشه تا بتونه تسک ها و استراتژی هایی که واسش تعریف میشه رو به خوبی انجام بده اما خلی وقت ها این حس خودکمبینی میتونه باعث بشه که اعتماد به نفس و خلاقیتمون رو از دست بدیم و نتونیم به تواناییهایی که داریم افتخار کنیم.
در رابطه با این موضوع،من خودم یک تجربه شخصی دارم که میخوام به اشتراک بذارم.
سال های اول کارکردنم بود؛فکر میکنم سال چهارم از حضور من در صنعت تبلیغات،در جلسه بریفی که برای یکی از برندهای مطرح حوزه لبنیات بود اطلاعات رو دریافت کردم پر انرژی برگشتم که شروع کنم براساس نیاز سازمانی که برامون تعریف شده بود یه استراتژی تبلیغاتی رو طراحی کنم که هدف آن افزایش فروش و جذب مشتریان جدید بود.با تموم تلاشم سعی کردم که بهترین کار رو انجام دهم و بعد از چند هفته کار سخت، پروپوزال استراتژی خودمو رو در یک جلسه پیچ آماده و ارائه کردم. ولی وقتی دیدم که استراتژیهای دیگران چقدر حرفهای، جذاب و نوآورانه بود، به شدت ناامید و خسته شدم.فکر کردم که استراتژی من خستهکننده، عادی و بیخلاقیته و هیچ شانس پذیرفته شدن نداره. من خودمو اون لحظه با دیگران مقایسه کردم و حس کردم که چقدر ضعیف، ناتوان و بیارزشم.احساس شکست داشتم و ناامید برگشتم...
بعدها فهمیدم که استراتژی من درست بوده فقط اون لحظه مقایسه منفی خودم با دیگران فقط باعث شده بود که خود را زیر ببینم و قدر خودم و مهارتم رو ندونم. همین موضوع باعث شد که بیام رو توانایی و مهارت های خودم کارکنم و دلایلی که میتونست بهم کمک کنه تا خودم رو ازین خودکم بینی نجات بده پیداکنم و حال خوب خودمو بسازم.
برای همین تصمیم گرفتم تو این محتوا راحل هایی که بهم کمک کرد رو باشما به اشتراک بزارم تا شنونده حال خوبتون باشم و هیچ وقت دیگه خودت رو کم نبینی؛
امیدوارم این پست بهت کمک کرده باشه و حالت بهتر شده باشه