به وقت ، به سال ، به ساعت و به لحظه هایی که گذشت می نگرم
به تمام خرده اتفاق های کوچک تا فرسایشی ترین رویداد ها
به تمام مسیر های پر ترافیک و پر التهاب رفت و آمد آدم ها
به امید هایی که فقط به مویی بند بودن ولی پاره نشدن
به اشک هایی که از گونه ریخته شد و خنده هایی که از صورت جاری شد
به موج های سینوس وار احساساتم که گاه و بیگاه نوسان می کردند اما متوقف نمی شدند
به همه ی این توصیف ها با تمام وجود می نگرم
365 روز متفاوت در قابی ترسناک و دارک به نام سال 1402 هجری شمسی می نگرم
خصوصا در عدد گاه هایی که با مرگ دست و پنجه نرم کردم ولی زنده ماندم ، با کسر هایی از نوع مجذور ، مجذوری از جذر های جدایی از خانواده ام که انگار از نوع استثنا های ریاضی بود
از جایگشت های تلاش های سه ساله ام که یک عامل نامعقول ریاضی آشیانه آن را فرو ریخت
از ماتریس رابطه های تودرتو و بی انتهایی که هیچ کدام به جواب نرسیدند
از فضای هندسی و خشک اکوسیستمی که خیلیا آن را مدینه فاضله یا tau می دانند ولی من آن را طبلی توخالی و فریبنده می نامممممم .......
به همه ی این سناریو ها می نگرم چرا که معتقدم ، همه ی این توصیف ها و همه ی این خواب های پریشان که در ذهن بیمارم خودنمایی می کنند همه و همه به یک حقیقت اشاره دارند ، موجودی پیش فعال ، وحشی و بی رحم که در قبال تمام شرایط ، تمام اتفاقات و تمام آدم های ناسازگار زندگی حد و مرزی ندارد و جریان آن پیوسته ادامه دارد .
بنابراین با معرفی مجری مراسم ، و تشویق و سوت حاضرین این اتفاقات ، سیمرغ بلورین سوپر من داستان اهدا می شود به میلاد معین بابت نقش ستودنی او در در فیلم بازی بی رحم روزگار
و اما لحظه بعد از دریافت سیمرغ بلورین .......................
آقای بی حد و مرز سنت شکنی می کند و جایزه خود را به همه ی موانع و تمام سنگ انداز های مسیر موفقیتش تقدیم می کند و نوید می دهد که در نقش آفرینی بعدی خود یعنی قاب 1403 بتواند نمایش بهتری از خود در فیلم روزگار و سر ناسازگاری آن ایفا کند .
تقدیم به تمام آدم های تاریخ انقضا گذشته ی زندگی ام که باعث شدن غیر قابل مهار بشم