ما انسانها فناوری را توسعه دادیم تا خادم ما باشد؛ اما اکنون بیشتر از هر زمان دیگری به نظر میرسد فناوریهایی که به دست ما و برای راحت کردن زندگی ما توسعه داده شدهاند؛ تبدیل به مخدوم ما میشود. حال که ستایش فناوری میرود تا جای عبادت روزانه را بگیرد و نقد تکنولوژی دستکمی از کفر و شرک ندارد؛ کار منتقدانی مثل اورلف شجاعانه است. دمیتری اورلف مهندس و نویسندهٔ روسی-آمریکایی است که در زمینهٔ ضعیف شدن جوامعی مثل ایالات متحده کار میکند. من اورلف را از نامهٔ سرگشادهاش به گرتا تونبری که در مجلهٔ یوتوپیا منتشر شد میشناسم. مصاحبهٔ او با خبرگزاری اسپوتنیک آلمانی که من آن را از روی متن انگلیسی ترجمه کردم، به نظرم جالب و آموزنده آمد. انتشار این نوشته به معنی تأیید تمام و کمال گفتههای آقای اورلف نیست. به نظرم گاهی تندروی میکند؛ اما جنس تندروی اورلف از جنس تندروی ریچارد استالمن و ایوان ایلیچ است که توجه ما را به بخش غریب ماجرا جلب میکند. میتوانید نسخهٔ اصلی این مصاحبهٔ جذاب را از وبلاگ کلاب اورلف در کنار سایر نوشتههای او بخوانید. اگر متوجه ایراد یا کاستی در ترجمه شدید، اول ببخشید و سپس به من بگویید تا مشکل را رفع کنم.
پرسش: آقای اورلف نام کتاب جدید شما «کوچک شدن فنکره» [۲] است. پرسشهای من این است: فنکره [۳] چیست؟ رویکرد شما در این خصوص چیست؟ و با توجه به این که خود شما هم به عنوان یک فناور، یک دانشمند رایانه شناخته میشوید، برای شنوندههای ما توضیح دهید که کلاً از این موضوع چه برداشتی میکنید؟
پاسخ: خوب، واژهٔ فنکره کمابیش ابداع ولادیمیر ورنادسکی است و او پیش از نظریهٔ گایای لاولاک از طرفدار بزرگ این ایده بود که زیستکره، بخشی از زمین که حیات در آن وجود دارد، یک موجود زنده است. سپس او واژهٔ «ادراککره» [۴] را ابداع کرد که اساساً دانش، دانش انسانیِ زیستکره و قلمروی فیزیکی بود که به ما این امکان را داد که آن را از راههای مختلف گسترش دهیم. او واقعاً یک خوشبین علمی بود. او فکر میکرد که علم تجربی به ما این قابلیت را میدهد که در بهبود زندگی همهٔ ساکنان زمین پیشرفتهای چشمگیر داشته باشیم.
او همچنین گفت که چیزی به نام فنکره وجود دارد و این اصطلاح از آن زمان تا حدودی کاربرد داشته است. اما بعداً مشخص شد که ادراککره واقعاً نامشخص و درهمبرهم است. هیچ معلوم نیست که از علم برای خیر یا شر استفاده میشود؛ مثلاً رواج سلاحهای هستهای نشان میدهد که ادراککره چیز خیراندیشی نیست.
و در عوض ما شاهد ظهور فنکرهای هستیم که یک قلمرو فناوریکواحد، یکپارچه و جهانی است و کنترل آن از توانایی هر کسی خارج است. یعنی موجودی است که میتوان گفت ذهن خودش یا دستکم دستور کار و روشهای خودش را دارد. در واقع او است که از انسانها استفاده میکند، نه برعکس. ما تسلط زیادی بر آن نداریم. تنها کاری که از دست ما بر میآید این است که سعی کنیم آن را در زندگی خودمان محدود کنیم.
فنکره در حال حاضر یک دورهٔ گزار را سپری میکند. سعی میکند به طور پیوسته گسترش یابد؛ اما این امر باعث گسترش استفاده از منابع طبیعی میشود و از آنجا که مقدار منابع طبیعی در دسترس نیز محدود است، این گسترش نمیتواند تا ابد ادامه داشته باشد. هماکنون فنکره در حال شکسته شدن به مناطقی است که از نظر تکنولوژیکی به توسعهیافته و عقبافتاده تقسیم میشود و مناطق حائلی هم بین این بخشهای فنکره است. این فرایند بسیار جالب و مهمی است که نیاز به توجه دارد زیرا واقعاً به استراتژی سیاسی، اقتصادی یا مالی خلاصه نمیشود. همانطور که گفتم فنکره برای خودش دستور کار دارد و برای این که بفهمیم چه میکند مهم است که مانند ماشین فکر کنیم و این چیزی نیست که ما معمولاً انجام دهیم. و همچنین باید هر مفهموم اخلاقی را کنار بگذاریم؛ چون فنکره هیچ درکی از اخلاق ندارد. اگر به نفعش باشد میتواند ما را خوشحال نگه دارد یا بکشد یا چیزی بین این دو.
پرسش: اگر درست متوجه شده باشم، منظور شما از تکنولوژی، واقعاً این نیست که مثلاً مردم بخاطر بحران کرونا در خانه کار میکنند و به کنفرانسهای آنلاین میروند؟ آیا شما یک دیدگاه گستردهتر از کلیت این موضوع ارائه میدهید؟
پاسخ: خوب، بحران کرونا از این جهت که باعث شد فنکره سلطهٔ بیشتری به چنگ آورد برایش بسیار مفید بوده است. یکی از واجبات فنکره این است که تا ابد تسلطش را بر ما انسانها افزایش دهد. از موجودات زنده خوشش نمیآید، ماشینها و رباتها را ترجیح میدهد. مایل است که تا حد ممکن انسانها هم مانند ماشین رفتار کنند. پس سعی میکند که برای همه، عملکردهای فنی تعریف کند و همه از پروتکلهای خاصی پیروی کنند. و البته سعی میکند تا همه را زیر نظر داشته باشد. به محض این که کسی پایش را کج گذاشت، جایی آژیر خطری به صدا در میآید تا یک کاردان (تکنیسین) به مشکل رسیدگی کند. اساساً آدمها برای فنکره مشکل فنی به حساب میآیند که باید حل شود و راه حل آن هم جایگزین کردن عملکردهای انسانی با عملکردهای اتوماتیک (هوش مصنوعی، رباتها و…) با بیشترین شدت و حدت و کنترل انسانهای باقیمانده (چرا که نمیتوان انسانها را کاملاً حذف کرد، به خصوص آدمهای فنی) تا حد امکان است. ویروس کرونا با وادار کردن مردم به حفظ فاصله و تکیه بر ارتباطات الکترونیکی به جای ارتباط رو در رو به فنکره این اجازه داده است که تخریب روابط انسانی را به حداکثر برساند. چیزی که باعث میشود رفتار ما بیشتر شبیه به رباتها بشود و این برای فنکره یک برد است.
پس او از این فرصت که توسط یک ویروس نهچندان کشنده برایش فراهم شده بود به خوبی جهت گسترش نفوذش استفاده کرد.
پرسش: آقای اورلف، شما در کتاب جدیدتان نوشتید: «بیشتر مردم از محصولات جایگزین پیشرفته، اجاق مایکروویو، گوشی هوشمند و… خوشحالاند. دستگاهها دستخط خوش را به چیز بیاهمیت منسوخی تنزل دادند.» از روی سادگی میپرسم، چه ایرادی دارد؟
پاسخ: خوب، این چیزها برای مدتی خوب کار میکند. اجاق مایکروویو مدت مثلاً سه تا پنج سال کار میکند و سپس از کار میافتد. و بعد شما چه میکنید؟ تمام! یکی دیگر میخرید؟ اگر پول نداشته باشید چه؟ اگر بهخاطر این که منابع برای ساخت اجاق مایکروویو تمام شده، دیگر اجاق مایکروویوی ساخته نشود چه؟ اگر کشورتان دیگر نتواند بهدلیل ورشکستگی اجاق مایکروویوی وارد کند و کشورهای صادرکننده هم به صورت اعتباری اجاق مایکروویوی نفروشند چه؟ آن وقت شما گیر میافتید چون غذا پختن را فراموش کردید و سپس از گرسنگی میمیرید. ایراد تکنولوژی این است. مثل زمانی که از نردبان بالا بروید و پلههای زیر پایتان را ببرید و بسوزانید. فقط میتوانید بالا بروید. راه برگشتی نیست. در این صورت تنها کاری که میتوانید بکنید این است که بیوفتید و بمیرید.
پرسش: پاسخ جالبی بود. بسیار سپاسگزارم. در بخش جذاب دیگری نوشتید: «پیش از هر چیز، این پرسش که دقیقاً چه چیزی در امکانات جدید کارآمد است به سختی مورد بررسی قرار میگیرد…» من کمی آن را کوتاه میکنم: اساساً چیزی که نوشتید من را یاد رودی دوچکه انداخت. او جامعهشناس، فعال سیاسی و رهبر دانشجویی معروفی در دههٔ شصت (دههٔ چهل هجری خورشیدی) آلمان غربی بود. وی بعداً با تیر کشته شد. او در یک مصاحبه با ژرمن تیوی گفته بود که اساساً با در نظر گرفتن پیشرفت تکنولوژی، آدمیزاد دیگر مجبور به کار کردن نیست. در آینده راهحلهای فنی به آدمها در امورشان کمک میکنند و به آنها وقت آزاد بیشتری میدهند. سؤال من این است که چرا چنین چیزی عملی نیست؟ چرا این وعده محقق نشد؟
پاسخ: به خاطر این که هدف فناوری، نه سود رساندن به انسانها که سود رساندن به فنکره است. فنکره از انسانها به عنوان اجزای متحرک استفاده میکند و به ازای خدماتشان به آنها حداقل هزینه را پرداخت میکند تا گسترهٔ نفوذش را شدیداً و به سرعت افزایش دهد. پس واقعاً امیدی نیست که با گسترش استفاده از فناوری، آزادی به دست آوریم. ما میتوانیم با محدود کردن انتخابهای تکنولوژیک خود به موارد ضروری برای خودمان مقداری آزادی بهدست آوریم. اما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که با آتش بتوان آتش را خاموش کرد.
پرسش: جالب بود. حالا چرا فناوری مشاغل را نابود میکند؟
پاسخ: چون آدمها شلختهاند. خوبی آدمها این است که اگر به حال خودشان رهایشان کنیم، آدمهای بیشتری میسازند؛ تولید مثل میکنند. ماشینها تولید مثل نمیکنند؛ در واقع باید آنها را بسازید. از سوی دیگر حتی بعد از این که آدمها از کار میافتند، باید به آنها غذا و سرپناه بدهیم. به این بازنشستگی میگویند. نمیتوانید مثل ماشین آنها را اوراق کنید. پس این خوبیها و بدهیهای خودش دارد. همچنین انسانها انتظار هفتههای کاری دارند. آنها نمیتوانند بیست و چهار ساعت روز و هفت روز هفته را کار کنند. از سوی دیگر تهیهٔ غذا از تولید برق آسانتر است و انسان میتواند تا حدودی خودش غذای خودش را فراهم کند. باز هم خوبیها و بدیها در توازناند پس در نهایت فنکره فقط از آدمها خوشش نمیآید. او میخواهد با بیشترین شدت و حدت ما را با هوش مصنوعی و ربات تعویض کند.
پرسش: بسیار خوب! آقای اورلف شما همچنین در کتاب جدیدتان نوشتید که تکنولوژی میتواند مانند یک فتیش باشد و انسان را به بردگی بکشاند و آنها به مثلاً گوشیهای هوشمند وابسته کند. آیا این همان «فتیش»ی است که توسط کارل مارکس ابداع شد؟ اصلاً منظور شما دقیقاً چیست؟
پاسخ: نه. منظورم فتیش جنسی است. کسانی که پاپوش و جوراب یا چرم و چیزهایی شبیه به این را دوست دارند. یک چیزی در آن حد است. کسانی را مثلاً در وسایل حمل و نقل عمومی میبینید که جوری به گوشی هوشمندشان میچسبند که انگار نوعی طلسم برای دفع شر است. ببینید ملت چگونه گوشی هوشمندشان را نوازش میکنند. اساساً این علامت یک جور اختلال روانی وابستگی یا اختلال دلبستگی است. اگر گوشی هوشمندشان را ازشان بگیرید؛ حتی اگر دو سه روز بدون وایفای دوام بیاورند، احتمالاً کاتاتونیکمیشوند، گوشهای مینشینند و خودشان را عقب و جلو میکنند. بعد آنها به درمانهای روانپزشکی نیاز پیدا میکنند. بنابراین مردم به این مهم پی میبرند و دسترسی به اینترنت را نوعی حقوق بشر تلقی میکنند. حالا این از دید فنکره عالی است! این چیزی است که آدمها را سلطهپذیر میکند. برای این که آنها دست از پا خطا نکنند، تنها کافیست تهدید کند که دسترسیشان به اینترنت را قطع میکند. این کار همه چیز را حل میکند.[۵] لازم نیست حتماً حبسشان کنید، کتکشان بزنید یا مجازاتشان کنید؛ تنها کافیست از قطع اینترنت بترسانیدشان!
پرسش: این من را به سؤال بعد هدایت میکند؛ چرا که در زبان آلمانی برای وصف چیزی که در کتاب جدیدتان نوشتید، واژهای وجود دارد. در آلمانی اصلاح [۶]technologie gläubigkeit یا wissenschaft gläubigkeit [۷] به کار میرود. این به معنای تمایل به نادیده گرفتن آثار منفی یا تقدیس فناوری است. آیا منظور شما هم همین است؟
پاسخ: خب، بله. این که فناوری خوب است، این که فناوری مدرن از فناوری قدیمی بهتر است، تکنولوژی هرچه بیشتر بهتر است و هر مشکلی یک چارهٔ فناورانه دارد، یک اصل اعتقادی است که کسی حق تشکیک در آن را ندارد. هیچ وقت این بحث بالا نمیگیرد که ما در حال حاضر بیش از حد فناوری داریم یا بیش از حد به تکنولوژی وابستهایم و باید به رویکردهای صدها، هزاران و یا حتی میلیونها سال پیش بازگردیم چون این شیوهها در درازمدت آسیبی به ما نمیرسانند؛ در حالی که فناوریهایی که امروزه استفاده میکنیم (چون جدید هستند، هنوز امتحانشان را پس ندادند) میتواند فاجعهآفرین باشد. میتواند آسیب بسیار بزرگی بزند و شدیداً مضر باشد.
پرسش: چون از چیزهایی مثل استفاده از تکنولوژی به منظور نظارت [۸] هم گفتید، غیرمستقیم به بخش نظامی و جاسوسی هم اشاره کردید. آیا شما هم مثل جولین آسانژ و ادوارد اسنودن منتقد این فناوریهای نظارتی هستید؟ نظر شما در این مورد چیست؟
پاسخ: خوب این هم خوبیها و بدیهای خودش را دارد. اگر در روستای کوچکی که همه یکدیگر را میشناسند و میخواهند از یکدیگر دفاع کنند، ساکن باشید؛ آنجا نرخ جرم و جنایت کمتری وجود دارد و اینگونه بچهها در کوچه بازی میکنند و همه هم خوشحالند. ولی اگر مردم را با هم قاطی کنید و مجبورشان کنید که در شهرهای بزرگ با غریبهها زندگی کنند، کلی حس غربت آنجاست و بهخاطر همین هم جرم و جنایت زیادی رخ میدهد؛ چراکه در آن محیطها مردم زیاد با هم روبهرو نمیشوند. راه چاره نظارت است. این به خوبی زندگی در جوامع کوچک نیست ولی به هر حال این هم یک راهحل است. پس دوربینهای امنیتی همهجا نصب شدند تا جان مردم را نجات دهند و از وقوع جرم در مناطق خطرناک جلوگیری شود. اساساً این یک راهحل بد برای یک مشکل بد است.
اما از این دید که این فناوریها باعث کنترل مردم میشود. از این نظر که به سرکوب آزادی بیان و برخورد با مخالفان کمک میکند، وحشتناک است. پس مثلاً تمام سانسورهای شبکههای اجتماعی فقط به این بهانه که سخنی به مذاق کسی خوش نمیآید یا مخالف ایدئولوژی کسی است به عنوان سخنان تنفرآمیز، قلدری یا توهینآمیز برچسبگذاری و سانسور میشود. خوب این خیلی بد و خطرناک است.
پرسش: سؤال بعدی: چه کسی از تکنولوژی نفع میبرد؟
پاسخ: خوب، پیش از همه، ذینفع اصلی فناوری، خود فنکره است. از این طریق میتواند دستورکار رشد بینهایت و سلطهگری حداکثریاش را ماندگار کند. مهندسان و تکنسینها قطعاً از کسانی هستند که تکنولوژی به آنها سود میرساند چون فنکره آنها را مفید میداند. متخصصان مختلف زیادی هم ذینفع خواهند بود. حتی کارگران یدی در مشاغلی که نمیتواند اتوماتیک یا با ربات تعویض شود هم سود میبرند؛ اما به محض این که ربات بتواند جای آنها را بگیرد، آنها تقریباً به کل بیمصرف تلقی خواهند شد. بنابراین فنکره با دادن الکل و مواد مخدر با آنها مقابله میکند تا خاطرجمع شود که زودتر میمیرند و این یک الگوی معمول است.
پرسش: آقای اورلف، میرویم سراغ سؤال بعد که پیشتر پاسخ کلی به آن داده بودید. فناوری چه نقشی در اقتصاد و تجارت دارد؟
پاسخ: نقش بسیار عظیمی دارد؛ زیرا در حال حاضر بدون نفت خام، تعداد بسیار کمی از فعالیتهای اقتصادی میسر هستند. هیچ چیز بدون مشتقات نفت خام حرکت نمیکند. هیچ چیز سبزی در موردش وجود ندارد و نخواهد داشت و به هر حال این یک فرایند تکنولوژیک است. در واقع فنکره پس از کشف سوختهای فسیلی متولد شد؛ ابتدا زغالسنگ سپس نفت، گاز طبیعی و انرژی هستهای و این تا زمانی که این منابع قابل بهرهبرداری باشند، ادامه خواهد داشت. و اکنون این منابع در اکثر نقاط جهان در حال اتمام است. فنکره باید خود را در مناطق غنیای که امید بیشتری برای زنده نگه داشتن فنکره دارد؛ جدا و منزوی کند. پس اگر نگاهی به تجارت جهانی بیاندازید، متوجه میشوید بیشترین سهم تجارت بین مناطقی است که میتواند زیستگاه مناسبی برای فنکره باشد. و مناطق مختلفی که فنکره آنها را برای نیل به اهدافش بیمصرف میداند، خود را جدا میبینند.
پرسش: آقای اورلف، به طور کلی در مورد فناوری هستهای چه نظری دارید؟
پاسخ: متأسفانه در کل چیزی به نام فناوری هستهای وجود ندارد. فناوری هستهای ایالات متحده را مثال میزنم. حدود صد نیروگاه هستهای در آمریکا وجود دارد. تعداد زیادیشان هنوز در حال کارند. تعداد زیادیشان هم بسیار کهنه هستند. در این قسمت، ایالات متحده فناوری یا بودجهٔ کافی برای تخریب ایمنشان را ندارد. تا جایی که برای جایگزینی این نیروگاهها دیگر تخصص فنی لازم را ندارد و آخرین تلاششان برای ساخت نیروگاه هستهای یک هزیمت بود.
از طرف دیگر روساتم، مؤسسهٔ هستهای روسیه را در نظر بگیرید. آنها به توسعهٔ چرخهٔ بستهٔ هستهای بسیار نزدیک شدهاند، روشی که مشکل پسماندهای هستهای سطح بالا را حل خواهد کرد. این روش سوزاندن پسماندهای هستهای سطح بالا را در رآکتور ممکن میکند تا زمانی که تبدیل به پسماندهای سطح پایینی بشود که بتوان به طور ایمن دفن شوند. این امکان را هم فراهم میکند که از اورانیوم ۲۳۸ [۹] به عنوان سوخت استفاده کنیم. در حال حاضر به این اورانیوم، اورانیوم ضعیف شده میگویند که برای اکثر کاربردها بیمصرف است، مگر برای ساخت تسلیحات آمریکایی؛ چون فلز بسیارسنگین، چگال و سختی است. ولی اگر به عنوان سوخت استفاده شود، برای هزاران سال انرژیمان را تأمین میکند.
روسها این فناوری را نه فقط در روسیه که در بسیاری کشورها از جمله ایران و مصر میسازند. چین هم با تأخیر بهخصوصی این فناوری را دنبال میکند؛ اما جواز این فناوری در دست روسهاست. و بقیهٔ دنیا تقریباً عقبماندهاند. حالا اگر فناوری هستهای را در نظر بگیریم، روسیه، چین و شاید فرانسه مقداری ظرفیت داشته باشند؛ ولی قطعاً ایالات متحده چیزی ندارد. آلمان تصمیم گرفته که از شر تمام انواع فناوریهای هستهای خلاص شود و به استقبال انرژیهای تجدیدپذیر برود؛ بنابر این هزینهٔ برق در آلمان شش برابر روسیه است و این تولید هر چیزی را در آلمان به یک تلاش نسبتاً بیهوده بدل میکند. سایر کشورها (مثل مصر) ممکن است برنامهٔ هستهای روسیه را خریداری کنند و اگر با روسیه چپ بیافتند، مثل بریتانیا مجالی برای این کار نخواهند داشت.
پرسش: آقای اورلف سؤال بعدی این است. دربارهٔ همبستگی میان تکنولوژی و پزشکی نوشتید. نوشتید مثلاً اوکراین که اکنون مرکز رشد سرخک و فلج اطفال در اروپا است، در زمان شوروی این بیماریها را ریشهکن کرده بود. میتوانید بیشتر توضیح دهید؟
پاسخ: بله، کشور شوراها روی بهداشت عمومی سرمایهگزاری زیادی کرد و توانست بیماریهای مسری زیادی را ریشهکن کند. میراثش هنوز هم استفاده میشود. مثلاً طاعون خیارکی در مناطق همسایهٔ فدراسیون روسیه در مغولستان و تووا بازگشته بود. امروز برای جلوگیری از همهگیری و متوقف کردن بیماری از واکسنی استفاده شد که توسط دانشمندان شوروی توسعه داده شده بود. مثالهای مشابه دیگری هم هست. مثل واکسن اسپوتنیک پنج برای کرونا همانی است که در دههٔ ۸۰ میلادی (دههٔ ۶۰ ه.خ) توسط دانشمندان شوروی توسعه داده شده بود و اکنون تغییر کاربری داده شد تا به جنگ ویروس کرونا برود.
نمونههای مشابه زیادی از فناوری هست که برای نجات جان انسانها مورد استفاده قرار میگیرد که بسیاری از آنها به عنوان سیاستگذاری عمومی در برابر پزشکیِ تجاریِ خصوصی، مانند چیزی که آمریکاییها در صدد انجام آن هستند، نسبتاً ناموفق است.
پرسش: در سؤال بعدی باز از اسپوتنیک ۵ میپرسم. گفتید که پیشتر در شوروی توسعه داده شده بود. آیا اکنون تغییر شکل یافته یا نسخهٔ جدیدی از فرمول قدیمی شوروی است؟
پاسخ: بله، تکنیکش. از آدنوویروسهای دستکاری شده استفاده میکند که فاقد توانایی تکثیر در بدن انساناند. واکسن از آدنوویروس به عنوان وسیلهٔ نقلیه برای تحویل استفاده میکند. بیشتر این فناوری همین است و اثربخشیاش ثابت شده. و محموله هم قطعهای از ژنوم ویروس کرونا است که به طور خاصی برش داده شده است. این همان تکهای است که پروتئین سنبله، پروتئینی که به ویروس امکان نفوذ به سلولهای انسانی را میدهد را تولید میکند. و به این ترتیب آدنوویروس وارد بدن میشود، به سلولها نفوذ کرده و محمولهاش را آزاد میکند. و بعد سلولها پروتئین را تولید میکنند و در این مرحله به جر آن پروتئینهای سنبله، هیچ اثری از ویروس کرونا نیست. و در نهایت سیستم ایمنی بدن با پروتئینها واکنش میدهد و پادتنبه عنوان نتیجهٔ کل فرایند تولید میشود. از آنجا که آدنوویروسها توانایی تکثیر ندارند، به سادگی از بدن حذف میشوند. پس تنها مادهٔ جدید پروتئین سنبله است. اینها به خودی خود سمی نیستند و در واقع کاری نمیکنند جز این که ماشهٔ پاسخ ایمنی بدن را میکشد و چون بدن آنها را نمیشناسد، به عنوان خطر شناسایی میکند. به همین دلیل است که روسها به سرعت توانستند به موفقیت برسند. چون این اساساً استفادهٔ مجدد از یک فن قدیمی با کمی دستکاری است.
پرسش: بسیار خوب! برگردیم به کتابتان. چرا نوشتید توانایی اخراج و سپس استثمار افراد، عنصر کلیدی در کامیابی فنکره است؟
پاسخ: خوب، بهخاطر انسجام جوامع انسانی، این که در این جوامع افراد از یکدیگر مراقبت میکنند؛ استثمار آنها نسبتاً مشکل است. مردم مایلند که نسبت به شغلشان حساسیت به خرج دهند. انتظار دارند تلاششان به خوبی جبران شود و در این مورد عقبگردهای زیادی هم هست. مثلاً اگر اوضاع وخیم بود، میتوانند به آبادی خودشان برگردند، با خانواده و اقوامشان زندگی کنند و خودشان غذایشان را پرورش دهند و در امنیت گذران عمر کنند. بعد اگر شرایط محیا بود، ممکن است برای پیدا کردن کار و این جور چیزها به شهر بیایند. ولی اگر مردم را فراری دهید، اگر جوامع را نابود کنید، اگر غربتیهای کاملاً ناسازگاری را وارد جامعه کنید، کاری کنید که مردم از یکدیگر بترسند، سطحی از خشونت را واردشان کنید، مثلاً مردم را از مناطق جنگی به جوامعی که به آرامش عادت کردهاند وارد کنید، مردم را چنان مستأصل میکنید که برای بقا حاضر به انجام هر کاری میشوند؛ چون هیچ راه بازگشتی به آنان داده نشده. آنها از پشتیبانی جامعهشان برخوردار نیستند. توسط غریبهها احاطه شدند، ناامیدند و هر چیزی را میپذیرند. [۱۰] پس ترفند فنکره برای استثمار مردم این است. با وارد کردن غریبهها، جوامع را مختل و نابود میکند و کاری میکند که آن جامعه، نه به شکل یک جامعه که به عنوان گروهی از افراد بیگانه و ناامید رفتار کند.
پرسش: برداشت و نتیجهگیری شما در مورد آیندهٔ فناورانه در خصوص هوش مصنوعی و دیجیتال کردن خودآگاهی چیست؟
پاسخ: خوب، به نظرم بیشتر این جور چیزها پشم است. بسیاری از این فانتزیهای فناورانه هیج و پوچ است. به نظرم برنامهنویسی شبکههای عصبی و هوش مصنوعی فقط برای چند شغل خاص مفید است. اما نسخهٔ دیجیتالی بستگان سالخوردهٔ من و شما در این مرحله کمی علمی-تخیلی است. در کل فکر میکنم که بسیاری از مردم مجبور خواهند شد استفادهشان از فناوری را تا حدی کاهش دهند. شرایط اقتصادی آنها را مجبور به این کار میکند. از سوی دیگر این یک تکنیک بسیار قدرتمند است: اینترنت و گوشیهای هوشمند ابزارهای بسیار مؤثری برای کنترل و آرام کردن مردم است. تا این حد فکر میکنم که هنوز کاربرد دارد و انتظاری هم ندارم که در استفادهٔ روزمرهٔ مردم چیز عجیب و غریب خاصی حضور داشته باشد. فکر میکنم خیلی از این چیزها در حد یک جوسازی فناوانه یا فنآرمانشهری باقی بماند. همیشه از این جور چیزها زیاد میبینیم: سفرهای فضایی به مریخ، خودروهای پرنده و چیزهایی که ذکر کردید. اینها فقط یک جریان دائمی از پروپاگاندا است.
پرسش: بسیار ممنونم. آخرین سؤال: سناریوی شما برای آینده مثبت است یا منفی؟ آیا مثل فیلم نابودگر[۱۱] میشود یا مثل پیشتازان فضا[۱۲]، تکنولوژی حس و حال خوبی به ما میدهد؟
پاسخ: خوب، به نظرم هیچ کدام. ما چارهای جز استفاده از تکنولوژی نداریم. تهیهٔ لباس از هر چیزی (حتی از پوست درخت) باز هم تکنولوژی است. پس در هر حال، بالاخره یک جور فناوری داریم. سؤال این است که چطور فناوریای خواهیم داشت؟ چقدر از آن تحت کنترل ما خواهد بود؟ فکر میکنم جهان آیندهٔ ما به طرز آیندهای کشاورزانه خواهد بود. انرژی مورد نیاز برای نگهداری شهرهای عظیم در بیشتر مناطق جهان در دسترس نیست. جهان رو به محلی و کشاورزی شدن پیش میرود ولی به نظرم در آن زمان هم هنوز ماسماسکهای[۱۳] بهدردبخور دست مردم دیده میشود. مثلاً این که میتوان کتابخانهٔ بزرگی را روی یک کارت حافظهٔ SD داشت، نسبت به برگههای کاغذی پیشرفت بزرگی است.[۱۴] برخی از این فناوریها ممکن است برای مدت طولانی وجود داشته باشند. مشکل اینجاست که کاربردهای اینچنین از فناوری نیاز به خوشههای فناوری دارد که بتواند آن را تولید و نگهداری کند. سؤال این است که این خوشههای فناوری را در کجای جهان باید نگه داشت؟ اگر دقت کنید، این در جاهایی رخ میدهد که کل زنجیرهٔ فناوری، از استخراج معدن و تولید سوخت فسیلی گرفته تا تولید سوخت هستهای تا هر چیزی که برای حفظ شبکهٔ برق لازم است را دارند. همهٔ مواد آموزشی برای آموزش افرادی که نیمهرسانا تولید میکنند یا نرمافزار مینویسند. هر چیزی که بتواند آن را پشتیبانی کند. جاهای کمی را در دنیا میتوان متصور شد که چیزی مثل آن برای دههها و قرنها دوام بیاورد.