پس از فیلترینگ تلگرام، واتساپ تبدیل به شالودهٔ ارتباطات ما ایرانیها شد. کمتر کلاس درسی دیده میشود که یک گروه الزاماً واتساپی نداشته باشد. گروههای فرهنگی، دورهمیهای دوستانه و خانوادگی، گروههای اطلاعرسانی، ارتباطات کاری و در کل اکثریت قریب به اتفاق پیامهای که ما ارسال میکنیم، بر بستر نرمافزار واتساپ است. از طرفی اگر کسی حرفی برای شنیده شدن داشته باشد، جایش نه در وبلاگها و شبکههای اخلاقی، که در اینستاگرام است؛ الزاماً اینستاگرام! برای شرکت در کلاسهای مجازی، اغلب دو بستر پیشنهاد میشود: ادوبی کانکت که بیکیفیت و ناکارا است و پلتفرم ایرانی اسکایروم که علیرغم کیفیت بالا، آزاد نیست. برای کنفرانسهای ویدئویی هم یا باید از زوم استفاده کنید یا مجبورید به سرویس میتِ گوگل تن دهید. باز هم میتوان گفت و مثال آورد.
مهم است که ما به عنوان افراد جامعه با آدمها و سازمانهای شرور همکاری نکنیم. آیا خرید محصولات اپل به معنی حمایت از ستمهای فاکسکان (پیمانکار تولیدکنندهٔ محصولات اپل و دیگر غولهای فناوری) در حق کارگران است؟ آیا استفاده از خدمات شرکتهایی که به حریم خصوصی کاربران احترام نمیگذارند به معنای حمایت از خیانت آنها به کاربران است؟ اگر پاسخ بله است؛ پس به همکاری با این سازمانها پایان دهید. دود همکاری با شر در نهایت به چشم خود ما میرود.
زندگی بدون استفاده از فناوریهای انحصاریِ رایج خیلی آسان نیست. کسی مثل من که از واتساپ استفاده نمیکند، به سختی از اتفاقات اطرافش اطلاع مییابد. سهشنبهٔ همین هفته، ساعت ۱۰:۲۰ صبح متوجه شدم که ساعت ۸:۰۰ جلسهای داشتم که اطلاعرسانی آن تنها در یک گروه واتساپ انجام شده بود. در گروه کتابخوانی موردعلاقهام[۱]، درست زمانی که برای تصمیمگیری به من نیاز بود، به خاطر تحریم واتساپ، کتابی انتخاب شد که کاملاً نامربوط بود.
با این حال من روی تحریم واتساپ پافشاری میکنم. واتساپ نسبت به رقیبش تلگرام افتضاح است. بسیاری از امکاناتش را مدیون خلاقیت مهندسان تلگرام است. اما این که واتساپ بیکیفیت است، دلیل اصلی من برای تحریم این بدافزار نیست. واتساپ و کمپانی مادرش متا (فیسبوک) با اصول اخلاقی من به شدت در تعارضند. واتساپ ناامن و بسته است، اطلاعات کاربران را جمعآوری کرده و با شرکای تجاریاش به اشتراک میگذارد[۲]. مشکل بزرگتر، فیسبوک، کمپانی مادر واتساپ است که به تازگی برای پاک کردن خاطرات شرارتبارش از حافظهٔ مردم، نام خود را به «متا» تغییر داده است. رسوایی کمبریج آنالیتیکا و افشاگریهای ادوارد اسنودن به خوبی پتهٔ این غولهای بیاخلاق فناوری را روی آب انداخت.
به خاطر ماهیت انحصاری و تجارتی این نرمافزار، نمیتوان از قولها و قسمهایی که نوید حفاظت از اطلاعات کاربران را میدهد آسودهخاطر بود. کسی نمیداند که نرمافزار واتساپ درون و بیرون موبایل شما چه اطلاعاتی جمعآوری میکند و با چه دولتهایی به اشتراک میگذارد. غولهای تکنولوژی به وضوح نشان دادند که برای اخلاقیات و حقوق اولیهٔ کاربرانشان تره هم خورد نمیکنند. چطور میتوانم به واتساپ اعتماد کنم؟ دلیل اصلی عدم استفادهٔ من از واتساپ این است که گردانندگان واتساپ آدمهای خوبی نیستند و با آدمهای بد نباید همکاری کرد.
برای این تحریم یک دلیل مهم دیگر هم دارم. تا پیش از فیلترینگ تلگرام در سال ۱۳۹۷، هشتاد درصد از ایرانیان از این پیامرسان استفاده میکردند. در شرایط عادلانه و برابر، تلگرام ثابت کرد که واتساپ حتی به گرد پای تلگرام هم نمیرسد. پس از فیلترینگ تلگرام، همه چیز عوض شد. اگرچه تلگرام بهترین ابزارها را برای مقابله با فیلترینگ ارائه کرد؛ اما تودهٔ مردم تسلیم تصمیم چند نفر شدند. استفاده از واتساپ علاوه بر همکاری با خونآشامهای آمریکایی، چراغ قرمزی به دموکراسی در داخل ایران است. تحریم واتساپ به معنای «قربانی نباشید» است. وظیفهٔ هر شهروند است که از حقوق اولیهٔ خود در مقابل قدرت دفاع کند و قربانی نباشد. اجازه ندهیم که شخصیترین تصمیمات زندگیمان توسط چند نفر گرفته شود که در رأس هرم قدرت نشسته و دومینووار و تا حد مرسوم شدن سامانههای معیوب و ناامن داخلی همه چیز را مسدود کنند.
این حرفها معمولاً برای دوستان من تازگی دارد. به همین خاطر اغلب به من پیشنهاد میشود تا همینها را در اینستاگرام بگویم تا مخاطب بیشتری داشته باشم. چرا باید با آدم بد همکاری کنم تا بگویم با آدم بد همکاری نکنید؟ چرا باید برای گفتن حرفهایی در این صفحهٔ صمیمی میزنم باید از خیر حریم خصوصیام بگذرم؟ چرا باید تعداد زیادی مخاطب داشته باشم؟ این آخری از همه مهمتر است. آیا مخاطب بیشتر به معنی کیفیت بالاتر است؟ آیا من (که به نادان بودنم اطمینان دارم) باید در نقش یک گورو یا شیخ ظاهر شوم؟ استاد عزیزی که بخش زیادی از جهانبینیام را مدیون آموزشهای او هستم میگفت هر کسی یک شعاع تأثیرگذاری دارد. کافیست آدم حقیری مثل من تنها بر تعداد انگشتشماری اثرگذار باشم تا رسالتم را به خوبی و با حداقل ریسک انجام داده باشم: ریسک اطلاعات اشتباه و گمراهکننده.
اینها را با دلایل مرسوم افرادی که اینستاگرامشان را کنار میگذارند، جمع کنید تا متقاعد شوید که اینستاگرام چیز مضری است. تأثیراتی که اینستاگرام بر سلامت روان و زمانِ باارزش مردم میگذارد هولناک است.
اما این تحریمبازیهای کوچک مثل این است که با هفتاد و دو نفر به جنگ چهار هزار نفر بریم. آیا شانسی برای پیروزی هست؟ در کوتاهمدت نمیتوان شانس زیادی متصور بود؛ اما در طولانی مدت، نتیجه خارقالعاده است. بنیاد نرمافزار آزاد از زمان بنیان پیشرفتهای بزرگی داشته است. پروژههایی مثل گنو، گنو/لینوکس، بیاسدی، کیدیئی و در کل نرمافزارهای آزاد پیشرفتهای باورنکردنی داشتهاند. گنو/لینوکس (که از این به بعد به سادگی میگوییم لینوکس) را در نظر بگیرید. در ابتدا کسی لینوکس را جدی نمیگرفت. به تدریج که تعداد کاربران آن رو به افزایش گذاشت، مایکروسافت که فروش ویندوزش را در خطر میدید، صدها میلیون دلار خرج مبارزه با لینوکس کرد و در نهایت از لینوکس به سختی شکست خورد. شکست مایکروسافت به این معنی است که خود مایکروسافت اکنون از لینوکس استفاده میکند و تا چندی پیش شایعاتی مبنی بر ارائهٔ یک توزیع لینوکس از مایکروسافت هم به میان میآمد.
تنها کافیست هر کس به سهم خودش تلاش کند. به اراذل نشان دهیم که سودی در مشاغل غیراخلاقی نیست. در غیر این صورت زمانی متوجه میشویم که کاملاً تبدیل به برده شدهایم.
پ.ن ۱: این نوشته بروزرسانی میشود.
پ.ن ۲: این نوشته ابتدا در وبلاگم منتشر شده است.
۱- بعداً در مورد کتابیار خواهم نوشت.
۲- در این پیوند عبارت Information We Collect را جستوجو کنید تا از زبان خودشان بشنوید.