ماهِ پیش که بحث خواص درمانی عنبرنسارا (پهن الاغ ماده) در توئیتر فارسی بالا گرفته بود، بسیاری از مردم، از جمله تحصیلکردهها، تأیید کردند و حتی مثال آوردند که فلانی مصرف کرده و درمان شده، در حالی که داروهای دیگر، تأثیر چندانی نداشتند. خیل عظیمی از مردم، ترجیح میدهند که بهجای استفاده از داروهای تأیید شده و نسخ پزشکان، از درمانهای خانگی استفاده کنند. بسیاری از مردم به نظریه فرگشت معتقد نیستند (یا دستکم مطمئن هم نیستند.) و زمین تختگرایی در قرن بیستویک هنوز طرفدار دارد.
تناقض اینجاست که مردم به شارلاتانهایی که از اصطلاحات علمی استفاده میکنند، با این استدلال که این یک چیز علمی هست، اعتماد میکنند. نگاه کنید به عرفانهای کوانتومی، هومیوپاتی، انرژیدرمانی، سایمنتولوژی، قانون جذب و… قرن بیستویکیها کمتر با رمل و اسطرلاب گول میخورند، آنها قدرت علم را دیدهاند.
پس این همه تناقض از کجا آمده؟ در اوج اعتماد، بیاعتمادند! شاید مشکل از بخش آموزشی باشد. معلمان علوم مدرسهها آنگونه که باید، دانشآموزان را به ساینس علاقهمند نمیکنند و حرفی هم از تاریخ ساینس به میان نمیآید. همچنین تفکر نقادانه به دانشآموزان آموزش داده نمیشود.
مسلماً ما انسانها میخواهیم باورهایمان صحت داشته باشند. در طول تاریخ بارها سعی بر درک قوانین حاکم بر جهان داشتیم و همچنین بزرگترین مغزهای بشریت بر این کار گمارده شده بودند. آنها از چه طریق میتوانستند نسبت به حدسیاتشان از رفتار پدیدهها اطمینان حاصل کنند؟ پاسخ کوتاه این است: ساینس.
دانش (به عربی: علم) اسم مصدر از دانستن و به معنای دانائی است. معادل واژه دانش در انگلیسی Knowledge است. فلسفه، حقوق، دینشناسی، فیزیک، تاریخ، زبانشناسی و… مثالهایی از دانشاند. اما Science، بخش نظاممند و سیستماتیک دانش است. به قول کارل سِیگن، دانشمند و مروج علم فقید، ساینس یک روش فکر کردن است. ساینس، پیگیری و کاربرد دانش برای درک طبیعت و اجتماع است و از متودولوژی بر اساس مدرک پیروی میکند. از آنجائیکه معادل مناسبی برای ساینس در زبانهای فارسی، عربی و اردو وجود ندارد؛ ما هم از واژه ساینس استفاده میکنیم.
در تعریف ساینس خواندیم که از روششناسی بر اساس مدرک پیروی میکند. یک پژوهش برای این که علمی بهنظر بیاید باید بر پایه دادههای مشاهدهپذیر و قابل اندازهگیری باشد. اما دقیقاً چه اتفاقی میافتد که ساینس به اکتشاف جدیدی نائل میشود؟ دانشمندان از روش علمی استفاده میکنند.
فرض کنید هر چند وقت یکبار از زیرزمین صدایی میآید. این پرسش مطرح میشود که منشاء این صدا چیست؟ میتواند یک گربه باشد، یا ارواح خبیثه یا جن؛ شاید هم غریبهای آن پایین است! بهترین کار آزمایش است. باید از پلهها پایین برویم و دلیل این موضوع را بفهمیم. شاید اگر شما یک روحانی باشید به این کار نیازی نباشد، میتوانید بگویید شیاطین آنجا را تسخیر کردهاند. در ساینس، دادهها و دقت اهمیت زیادی دارد؛ بهخاطر همین هم، تنها یک بار بازرسی زیرزمین کافی نیست. اگر بارها شاهد حضور گربه در زیرزمین بودیم، فرضیه گربة زیرزمین، تبدیل به نظریه میشود. بار دیگر اگر صدایی شنیدیم میتوانیم با خیال راحت بگوییم که احتمالاً گربه است؛ ولی نه با اطمینان کامل! نظریهها در قلّة اعتبار علمی قرار دارند.
شاید مردم ساینس را متهم کنند که بارها حرفش را عوض کرده. شکلات کاکائویی برای بدن مفید است یا مضر؟ در واقع این ویژگی مثبتی است. ساینس عاری از اشتباه نیست و خود نیز زودتر از همه به آن اعتراف میکند. یک گزاره علمی باید در همه جا قابل آزمایش (و البته ابطالپذیر) باشد.
میگویند که ساینس کامل نیست. البته هیچ چیز کامل نیست! دانشمندان نمیدانند منشاء حیات دقیقاً چیست. و خود نیز به این واقفاند. دانشمندان عاشق پرسشهای بیجوابند؛ چون آنها را به سمت تحقیق پیش میبرد. دانشمندان میدانند که جواب بعضی پرسشها را نمیدانند. از آنجایی که به دنبال درستترین پاسخ هستند، جواب سرسری و بدون تحقیق نمیدهند. ندانستن بهتر از باور اشتباه است.
در طول تاریخ، مرگ و میر نوزادان، طاعون، آبله، وبا و… بلای جان تودههای عظیمی از مردم شده بود. به لطف پزشکی مدرن، اکنون نه از طاعون و آبله خبری هست و نه آمار بالای مرگ و میر در سنین پایین!
بارها شنیدهایم که طرفداران طب سنتی میگویند که این طب، مکملی برای پزشکی مدرن است یا برای درمان بیماریهای غیرجدی مفیدتر است چون از داروهای شیمیایی استفاده نمیکند. در پزشکی مدرن، برای تأیید اثربخش بودن یک داروی جدید فرایند طولانی طی میشود. این فرایند طولانی شاید تا ده سال هم به طول بیانجامد تا از اثربخش بودن و ایمنی دارو اطمینان حاصل شود. نوشته جالبی در این مورد، از بانو سمیه رستمیان، پژوهشگر دانشگاه لیدن هلند، در این لینک منتشر شده که به طور دقیقتر این فرایند را توضیح میدهد. چنین مراحلی برای داروهای گیاهی طی نمیشود؛ پس عبارت گیاهیه پس بیضرره! کاملاً غلط است.
بیاعتمادی به ساینس بارها نتایج جبران ناپذیری به جای گذاشته. این عقیده در بین بسیاری (از جمله ترامپ!) وجود دارد که واکسن باعث ابتلا به اوتیسم میشود. عدم استفاده از واکسن، خطر ابتلا به بیماریهایی که توسط دانشمندان (شاید به قول دکتر رضا منصوری بهتر باشد از لفظ دانشگر استفاده کنیم.) مهار شدهاند را افزایش میدهد.
یک نمونه دردناک عدم اعتماد به ساینس، در کشور ما، عدم مدیریت بهینه منابع آب و بهخصوص حفر چاههای عمیق است. سفرههای آب زیرزمینی بافتی اسفنجمانند دارند؛ یعنی آب در فضای خالی لابهلای ذرات شن ذخیره شده. وقتی که این آب توسط پمپ کشیده میشود، اگر آب ورودی کمتر از آب خروجی باشد، این بافت اسفنجی، بر اثر فشار لایههای بالایی فشرده میشود و فضای ذخیرهسازی آب از بین میرود. سفرههای آب زیرزمینی قابل تعمیر نیستند و این یعنی فاجعه!
نمونههای زیادی از بیاعتمادی به ساینس هست که منجر به فاجعه شده. اعتماد بیشتر به طب سنتی، مانند سرطان استیو جابز که ترجیح داد بهجای شیمیدرمانی از طب مکمل استفاده کند، تا تغییرات اقلیمی و مصرف بیرویه منابع، صدمات جدی به بار میآورد.
گروهی از بزرگترین مغزهای هر زمانه، در حوزه ساینس کار میکنند. ساینس هم مثل نجاری، مدیریت، ورزش و… یک حرفه است. نمیتوان ادعا کرد که دانشمندان آدمهای بااخلاقیاند، چرا که آنها هم مثل همة ما انسان هستند و ساینس هم یک حرفه مثل بقیة حرفههاست. یک دانشمند، هم رزومهای برای پر کردن دارد و هم خانوادهای برای سیر کردن. پس گاهی اوقات در علم هم تقلب صورت میگیرد. بعضی دانشمندان دست به دادهسازی میزنند و گاهی اوقات هم اشتباه پیش میآید. دیر یا زود، بهواسطه طرز کار ساینس، اشتباهات رفع میشوند و ساینس دوباره به جلو پیش میرود.
حال آیا باید به دانشمندان اعتماد کرد؟ بله، اما نه به این خاطر که ساینس لغزشناپذیر است؛ به این دلیل که جایگزین بهتری نداریم. و این به این معنا نیست که شکاک بودن را کنار بگذاریم. میتوانیم به دانشمندان اعتماد کنیم، درست مثل وقتی که به وکیلمان اعتماد میکنیم. قطعاً رزومه درخشان ساینس میتواند به ما قوت قلب دهد. سفر انسان به ماه، ریشهکن شدن بیماریهای خطرناک، پرواز هواپیما و… نشان میدهد که ساینس بهخوبی کار میکند و قابل اعتماد است.