اغلب ما وضعیتی را تجربه کردهایم که پرونده کارهای مختلف و پروژههای متعددی که در زندگی و ذهنمان نیمهباز مانده و یا شاخهها و حیطههای مختلفی که در زندگی به آنها مشغولیم سردرگممان کرده و این تعدد اسباب آشفتهحالی و درهمریختنمان شده است.
خصوصا زمانهایی که موعد جمعبندی و تحویل کارها فرا میرسد مانند انتهای سال، پایان یک ترم تحصیلی، موعد اتمام پروژهها و...
کتاب اصلگرایی، بر یک رویکرد و نگاه پیشگیرانه تمرکز کرده تا بتوان چنین وضعیتی را به صورت بهینه و اصولی مدیریت کرد و با این شیوه راهکارهایی برای تنظیم کارها در این شرایط پیشنهاد میدهد.
ارائه شاخصههایی برای تشخیص اصل و فرع شاید مهمترین محور این کتاب باشد. نویسنده برای شفافسازی این رویکرد، از شرح وضعیت متقابل استفاده کرده است. برای اینکه تشخیص بدهیم اصل چه چیزی است تا به آن بپردازیم، لازم است فرعیات را هم بشناسیم تا دچار آفت اشتغال به آن نشویم.
دیگر نکته مثبتی که به چشم میخورد،جدولهای مقایسه بین رویکرد اصلگرایانه و فرعگرایانهای است که به مثابه شکلی از جمعبندی و خلاصه در سراسر کتاب گنجانده شده و برای مرور و یادآوری مطالب بسیار کاربردی هستند.
برشهایی از کتاب:
اصلگرایی چگونگی انجام کارهای بیشتر نیست، بلکه به معنای انجام کارهای درست است. به معنای انجام کارهای کمتر فقط محض کمتر بودنشان هم نیست. بدین معناست که برای فعالیت در بالاترین سطح اثربخشیمان تا میتوانیم عاقلانه زمان و انرژیمان را فقط روی انجام کارهای ضروری سرمایهگذاری کنیم. اصلگرایی یعنی خلق سیستمی برای رسیدگی به کمد زندگیمان.
اصلگرایی فرایندی نیست که مثل مرتب کردن کمد، یک بار در سال، یک بار در ماه یا حتی یک بار در هفته زیر بارش برویم. اصلگرایی نظمی است که همیشه وقتی قرار است دربارهی بله گفتن یا مؤدبانه نه گفتن تصمیم بگیریم، از آن استفاده میکنیم. روشی است برای انجام موازنههای سخت میان انبوه چیزهای خوب و معدود چیزهای واقعا عالی.
بهترین داراییمان برای اثربخشی در دنیا خودمان هستیم. اگر خودمان را دست کم بگیریم، منظورم دهنمان، بدنمان، روحمان، است، دقیقا به همان ابزاری آسیب میزنیم که به آن نیاز داریم.
اصلگرایان تا میتوانند برای بررسی، شنیدن، بحث کردن، سؤال کردن و تفکر وقت میگذارند. ولی بررسیشان به خودی خود هدف نیست. هدف این بررسی این است تشخیص معدود چیزهای حیاتی از میان انبوه چیزهای کماهمیت است.
پایبندی به اصلگرایی آهسته آهسته آن را تبدیل به سبک زندگی شما خواهد کرد و میزان بهرهوری را بسیار بالا خواهد برد تا جایی که کمتر از فرط شلوغی امور به نقطه استیصال میرسید زیرا از پیش با محاسبهای دقیق و درست صرفا کارهایی را دست گرفتهاید که اهمیت داشتهاند و انرژی و زمان خود را با این سبک مدیریت کردهاید.
البته که برای انسان مسلمان، متناسب با سطحی که از خودش شناخته و آرمانی که در سر دارد، مطالب این کتاب برای تشخیص اصالت و اولویت امور نقص دارد و کافی نیست اما نگاهی که نویسنده سعی در ترویج و توضیح آن دارد، با رویکرد اسلامی قرابت دارد و خواننده هوشمند خود باید به دنبال تکمیل و دقیق کردن معیارها برود تا بتواند حداکثر بهره را از این شیوه رفتاری ببرد.
بهانهی نوشتن این یادداشت، چالش کتابخوانی طاقچه است که موضوع اردیبهشت ماه آن، کتابی بود که سبب آرامش میشود.
کتاب اصلگرایی را نشر آموخته در ۲۲۷ صفحه و با ترجمهای خوب و روان منتشر کرده است.