از دوران نوجوانی و در پی تفریح جذاب کتابخانه گردی اسمش برایم جذاب جلوه کرده بود و همیشه دوست داشتم سراغش بروم . در همهی این سالهایی که گذشت، موضوعی که نام کتاب نوید پرداختن به آن را میدهد همچنان جایی در صدر فهرست دغدغهها و مسائل مهم ذهنیام باقی ماند.
این زمینه محرکی شد که امسال انگیزه داشته باشم موضوع اولین ماه چالش کتابخوانی طاقچه را دنبال کنم و بالاخره سراغ این کتاب بروم.
«انسان در جستجوی معنا»
اسمش توصیف دقیقی بود از چرایی تکاپوهای زندگی من و احتمالا تعداد زیادی از آدمهای دیگر. همین احساس قرابت و هممسئلگی احتمالا خوانندگان زیادی را پای خواندن کتاب کشانده و هوشمندی نویسنده را به رخ می کشد.
با موشکافی سختگیرانهای سراغش رفتم چرا که انتظارم از چنین عنوان عمیقی، محتوایی با سطح بالا بود و خیلی زود جذبش شدم.
کتاب روایتهای روانپزشکی اتریشی از دوران حضورش در اردوگاهه کار اجباری است. بیان ساده اتفاقات و وضعیت نیروهایی که با سختی و رنج بسیار ناچار به کار در فضای خوفانگیز این اردوگاهها بودهاند و در خلالش بررسیهای روانکاوانهای دارد پیرامون روحیات و احوال افراد و جستجوی آنچه که در این موقعیت سخت، انگیزهی ادامه مسیر بوده.
چیزی که دوست داشتم این بود که نویسنده، به مثابه یک عقل کل و از دید یک ناظر فرادست به ماجرا نگاه نمیکرد و به این دلیل که خودش با تمام وجود شرایط را درک کرده بود از زاویهای بسیار نزدیک حالات را بررسی میکرد. این باعث میشد که روایتها واقعیتر و باورپذیرتر به نظر برسند.
نویسنده که خود یک تجربهگرحقیقی است در روایتش از جریانات با تأمل و دقت در زندگی دیگر آدمهای اطرافش سعی دارد دستآویزی را که انسانها در چنین شرایط بغرنجی با تکیه و امید بستن به آن، روحیه و توانشان را برای ادامهی زندگی حفظ میکنند، پیدا کند. وضعیتی که شخص فاصلهای با مرگ ندارد و شرایط طوری برایشان سخت شده که برای ادامه حیات و حفظ دوام باید بجنگند.
آنچه که دنبال میشود انگیزه این جنگیدنها و تلاشهاست. مهمتر از پاسخ، رویکرد معناجویی و باور داشتن به وجود یک معنای مهم و محوری برای اقداماتی است که در زندگی انجام میدهیم.
بعد جذاب دیگر کتاب که شاید کمی از خط بحث اصلی فاصله داشته باشد، مواجهه با بخشی از تاریخ است که امروزه شاید دور و عجیب به نظر برسد، استعمار و به بردگی کشیدن انسانهایی که اتفاقا از نظر اجتماعی هم در درجه خوبی قرار داشتند و آنچنان بیسواد یا ضعیف هم نبودهاند اما قدرت استعمار از پا درشان آورده و آنها را به پستترین وضعیتها رسانده. احتمالا حین مطالعه کتاب از سابقه و وضعیت زندگی افرادی که در اردوگاههای کار اجباری به کار گرفته میشدند متعجب خواهید شد و ذهنتان مشغول میشود.
برشهایی از کتاب:
«هرگونه تلاش برای حفظ قدرت درونی که فرد در اردوگاه انجام میداد، ابتدا نیاز به تعیین هدفی روشن برای آینده داشت.»
بیشتر زندانیان از نوعی حقارت و فرومایگی پیچیده رنج میبردند. همهی ما روزگاری برای خودمان کسی بودیم؛ یا حداقل خیال میکردیم آدم مهمی بودیم، یا حداقل خیال میکردیم آدم مهمی بودیم؛ اما حالا با ما مثل یک تکه سنگ بیارزش رفتار میکردند.( اعتقاد به ارزش درونی بشر به چیزهای والایی مانند معنویت متصل است، و زندگی در اردوگاه نمیتواند به سادگی آن را متزلزل کند. اما چه تعداد از انسانهای آزاداندیش به این توانایی دست یافتهاند، که ما از زندانیان انتظار داریم؟)
نسخهای از کتاب انسان در جستجوی معنا که من مطالعه کردم از نششر شمشاد بود و با ترجمه روان علیرضا ارجاع