این مطلب تجربه اخیر شخص بنده هست، وگرنه موانع و مراحل اجرایی بیش از این حرفهاست.
چند وقت پیش (خارج از ایران) با مدیر توسعه پروژه یک شرکت معتبر پیمانکاری ایتالیایی جلسه ای بود. برای بررسی چند تا پروژه در آسیا و خاورمیانه (خارج از اروپا).
حدودا" ۳ سال پیش، بعد از امضای برجام، هم با ایشون و شرکتشون صحبتهایی در مورد پروژه هایی در ایران شده بود. بطور کلی هم علاقه داشتند و هم حاضر به سرمایه گذاری بودند، با شرایط مرسوم سرمایه گذاری،مثلا: یک درصدی از اجناس و مصالح را از ایتالیا بگیری که صادرات کشور ایتالیا رشد کنه و به اصطلاح بازار بسازه برای جنس ایتالیایی. (۲۰–۲۵ درصد)
ایتالیا یک آژانس تامین مالی داره که پیمانکاران ایتالیایی را (که قیمتهای گرونی برای انجام پروژه ها دارند) تشویق و کمک به کار گرفتن در کشورهای دیگه میکنه. (معمولا در خاورمیانه و آسیا و جاهای دیگه که به تکنولوژی اروپا احتیاج دارند). تعریف پروژه ایران بعد از برجام در حیطه اون برنامه مالی تعریف شده بود.
همین جلسه اخیر سرصحبت ایران را باز کردیم و خواستیم مزه دهنشون را بفهمیم. دلش خیلی پر بود. میگفت الان که اسم ایران را هم که نمیشه آورد، ولی کلا خود ایرانیها بعد از برجام همکاری نکردن و فرصت از دست رفت. میگفت ایرانیها با هر مجموعه ای چندین تفاهمنامه امضا کردن و تقریبا هیچکاری به واقعیت نزدیک هم نرسید. میگفت اگر ما منافعی تو ایران داشتیم، قاعدتا در پذیرش ریسک هم شریک میشدیم. ولی منافعی برامون در ایران تعریف نشد.
ما تو ایران استعداد و جوان زیاد داریم، پتانسیل زیاد داریم، ولی تکنولوژی نداریم، و تجربه موفق کم داریم. قانون جدید و تاثیرگذار که موانع کارآفرینی را برداره نداریم، حرفش را داریم ولی ضمانت اجرایی نداریم، سواد قانون گذاری برای تکنولوژیهای جدید کم داریم، بستن کار تیمی هم تا اونجایی که من تجربه دارم هم ضعفها زیاده.
مطالبی مثل (knowledge transfer) و (capacity building) یکشبه اتفاق نمیفته. پول نفت را باید خرج اینها کرد، هزینه پیمانکار خارجی را برای اینها میدی. قراردادها با خارجیها هزینش زیاده و عوضش کمبودها جبران میشه و انتقال دانش اتفاق میفته. کارمندها را تعلیم میدی و اونها بقیه را تعلیم میدن، وظیفه مدیران اینه که کارمندها با انگیزه باشن و بمونن، بومی سازی انجام میشه.
در مورد قرارداد پالایشگاه صحبت نمیکنم: موفقیت اقتصادی در صورت موفقیت شرکتهای کوچک و متوسط میافته.
کارگر ایرانی بازدهی کارگر چینی و سریلانکایی را نداره، حرف شنوی اونها را هم نداره. مهندسین ایرانی را خوب میشه تعلیم داد و استفاده کرد. به اصطلاح (asset) میشه، ولی ایرانیها برای کارگری مناسب نیستند.
میدونم که خیلیها در ایران به این مطالب اعتقادی ندارند. ولی بیایید لطفا راجع به اینها فکر کنیم، همفکری کنیم، مذاکره کنیم، گفتگو کنیم، راه حل پیدا کنیم.
چکارکنیم که درست بشه، چون الان که درست نیست. قبول دارید که؟