خیلی وقته چیزی رو ویرگول ننوشتم. دلیل اصلیش فکر کنم این باشه که تو این یکی دو سال سعی کردم از اینترنتو دمبلدستکش دور باشم مثلاً. بگذریم...
ماجرا چیه؟
داستان اینه که چرا کارایی که میدونیم بده ولی بازم انجام میدیم. اوه پسر شکلات خیلی ضرر داره ولی نمیتونم ازش بگذرم. میدونم سیگار ضرر داره ولی الان نمیتونم نکشم. و و و
این "ولی" از کجا در میاد؟
یعنی آدما دوست دارن به خودشون ضرر بزنن؟ یا از خراب کردن جسم و روانشون لذت میبرن؟ که مطمئناً این طوری نیست. پس داستان چیه؟
فوری نرو سمت اینکه: خب معلومه دیگه. فکر کردن داره؟! ارادهشو ندارن. بیارادهان...
عجله نکن. بذار یکم موضوعو باز کنیم. (البته این مدل تایپ کردنو این فضا برای تایپ به من که فرصت صبر کردن و صبور بودن نمیده، تو رو در حال خوندن نمیدونم.)
اینکه: "بیستوچهاری پای گوشی بشینم بده"؛ کی به ذهن میاد؟ اون جایی که حالت از استفادهی بیش از حد داره بهم میخوره. تو اون لحظات داری درک میکنی ضرر داستانو. پس با خودت عهد میبندی که دیگه اون کارو نکنی.اما همین که فردا صبح از خواب بیدار میشی انگار همه چی ریست میشه.دیگه از اون درک خبری نیست.
اینجا چون حالت خوب شده و تو دورهی مصرف کردنت هم کلی لذت بردی قبلاً و یادته دوباره میری سراغ اون کار ولی همینکه تموم میشه یا اون حال بدی رو میگیری دوباره میری تو فاز اینکه این خوب نیست و نباید دیگه انجام بدم.
اما فردا صبح دوباره روز از نو، روزی از نو.
البته مطمئناً همه این شکلی نیستن. در حقیقت بیشتر حالتی که خودم دارم رو سعی میکنم ریشهیابی کنم.
خب قبل از مصرف حالم نرماله، موقع مصرف خیلی حالم خوبه، بعد از مصرف حالم بده.
حالا حالتهای مختلف این جریانو بررسی کنیم:
شکل اول: حالم قبل مصرف خوبه، حین مصرف خوبه، بعدشم خوبه. نتیجه اینکه همیشه اون کارو تکرار میکنم.
شکل دوم: حالم قبل مصرف خوبه، حین مصرف خوبه، بعد مصرف بده. نتیجه اینکه همیشه بعد مصرف سعی میکنم دیگه اون کارو تکرار نکنم.
شکل سوم: حالم قبل مصرف بده، حین مصرف خوبه، بعد مصرف بده. نتیجه اینکه همیشه دنبال اینم اون کارو تکرار بکنم.
شکل چهارم: حالم قبل مصرف بده، حین مصرف بده، بعد مصرف خوبه. نتیجه اینکه سعی میکنم تا حد ممکن مصرف کنم.
شکل پنجم: حالم قبل مصرف خوبه، حین مصرف بده، بعد مصرف بده. نتیجه اینکه سعی میکنم مصرف نکنم.
و اشکال دیگه.
بهنظرم اون لذتی که حین مصرف برای شخص پیش میاد یکی از اون جاهاییه که اگه فراموش نشه میتونه خوب کار کنه.
چون همونجوری که دیدی، حال بدی بعد مصرف زود از یاد میره و حال بدی قبل مصرف خودش یه محرک قوی میشه برای مصرف.
این وسط خودِ مصرف مهمه.
مسئله بعد از مصرف چی میشم یا چه ضررایی داره خوبه، ولی یه جاهایی کار نمیکنه. اینکه به جسمت آسیب میزنه بین لذات حین مصرف گموگور میشه. حال خرابیِ بعدشم درس عبرت نمیشه. البته همیشه اینجوری نیست. تو شرایط حاد درس عبرت نمیشه.
یه جمعبندی کنیم:
بعد عادت پرتوپلات هر چی که هست و تو اون لحظه که حالت خرال شده داری درکش میکنی، تصمیم نگیر! چون اگه تصمیم بگیری، فردا بزنی زیرش آرومآروم ناامید میشی.
حالا که میدونی داره بهت ضرر میزنه دنبالش کن تا بتونی ضررشو وقتی داری مصرف میکنی هم درک کنی.
نمیدونم ولی فکر کنم اگه اونجا بتونی گیرش بندازی ماجرا راستوریس بشه.
اینجوریاس...