شبکههای اجتماعی خانههای اجارهای هستند، آنها را ول کنید و به وبسایت بچسبید. یِ جملهی کلیشهای که مطمئنم تا حالا بیشتر از صد بار شنیدی.
نمیدونم چرا این حرف تو مخم نمیره. نه که مثلا سایت بد باشه شبکههای اجتماعی خوب باشن یا برعکس، حرفم جای دیگهاس.
مغز این حرف که مدام داره تکرار میشه اینه که بیشتر تمرکزت رو بذار رو سایتت نه شبکههای اجتماعیت اما یِ جای کار میلنگه.
لطفا دقت کن!

تو میگی سایت باید اصل باشه نه مثلا اینستاگرام. درسته؟
چرا اینو میگی؟ چون مالک دامنه سایتت هستی؟
اینکه تو مالک سایتت هستی کاملا صحیحه، حرفی توش نیست اما اگه گوگل رو از بازی حذف کنیم چی میشه؟
متوجهی چی میگم؟ میگم اگه ی سایت داشته باشی که کسی پیداش نکنه تو مالک ی تیکه فضای بهدردنخوری. مثل این میمونه بری ی زمین لَمیَزرع بخری و افتخار کنی که صاحب زمینی!
حرفم اینه. اگه مالک سایت باشی ولی کسی اونو نبینه چی؟ اگه دیده شدنِ سایتت وابسته به یِ موتورِ جستوجو هست و با نبود اون موتور تو یا دیگه نیستی یا اگه باشی محدود میشی به حلقهی مخاطبای نزدیکت، اون وقت چی؟
یِ جایی مثل اینستاگرام برای چی انقدر اهمیت داره؟ بهخاطر اینکه توجه روش زیاده و ی موتورِ پیشنهادگرِ قوی داره که محتوا رو برای تکتک مخاطباش شخصیسازی میکنه و بهشون نشون میده.
تو تو یِ جایی مثل اینستاگرام مالک دامنه اینترنتی خودت هستی البته با رعایت قوانین صاحب پلتفرم. مالک هستی یا نه؟ اجارهای یعنی چی؟
اجاره وقتیه که برای استفاده از فضایی که شخصِ صاحبِ فضا در اختیارت میذاره ماهیانه پولی پرداخت کنی. بعضی شبکههای اجتماعی که اشتراک ماهیانه میگیرن شاید اجارهای باشن اما رایگانها بعید میدونم این لفظ بهشون بخوره.
من یِ سابدومین از یِ دومین رو دارم که میتونم تا وقتی دومین فعاله ازش تو چهارچوب قوانین صاحبِ دامنه استفاده کنم. بدون اینکه پولی به کسی بایت این استفاده پرداخت کنم.
تو وضعیتی هستیم که هر چند سال یِ شبکهی اجتماعی جدید با امکانات و شرایط متفاوت مورد توجه قرار میگیره.
تو این وضعیت مسلما نگرشِ سرمایهگذاری رو چیزی که مالکش خودمون هستیم بهعنوان ی جریان بلندمدت کاملا منطقیه.
سوال اینه: آیا گوگل امکان داره عوض بشه؟ آیا گوگل تا آخر دنیا هست؟ اگه چند تا موتور پیشنهاد دهندهی جدید بیاد که قوانینشون جوری باشه که سایتت دیده نشه چی؟ بازم بلندمدت سرمایهگذاری کردی؟
بهنظرم وضعیتی که تو اینرتنت باهاش مواجه هستیم خیلی شناوره و اون نگاهِ قدیمی مالکیت توش نمیتونه کارساز باشه.
فکر میکنم بحث سر خونهی اجارهای و مالکیت از ذهنیت آدمی داره میاد که بهقول کِوین کِلی داره قواعد دنیای اتمها رو تو دنیای بیتها پیاده میکنه.
تو اینترنت شاید اونایی برنده باشن که جزو عشایر هستن و مدام به قسمتهای حاصلخیز این فضا مهاجرت میکنن. ها؟ چرا همیشه باید مالکان پیروز باشن؟
نکنه قواعد بازی داره عوض میشه؟ نکنه فرصتی داره برای اشخاص و کسبوکارهایی پیش میاد که چابک هستن و توان تغییرات سریع و بزرگ رو دارن؟
چیزی که بهنظرم داریم با خودیم از این زندگیمون به اینترنت میبریم یِ حالتِ لخت و غیرپویاست که بهطور کلی با فضای اینترنت که کاملا در جریان و سیاله متناقضه.
بهنظرم حرف از مالکیت تو اینترنت بیشتر شبیهِ شوخیه. ی دوره داتکام بود، الان دات فامیلی خودت، شاید دورهی بعدی اسلشفان باشه.
شاید ی پروتکل جدید بوجود بیاد با ی موتور پیشنهادگر جدید مبتنی بر دستگاههای واقعیت افزوده و واقعیت مجازی.
شاید با ورود واقعیت افزوده بهطور کلی نوع محتوای مصرفی کاربرا تغییر کنه و چیزایی که ما مالکشون هستیم دیگه خریدار نداشته باشه. مثل خیلی از کسبوکارایی که اسمشون رو سنتی میذاشتیم و
اگه بخوایم اینجوری به داستان نگاه کنیم، اینقدر غیرقابل پیشبینی و پویا بهشدت کار کردن تو این فضا ترسناک میشه. چطور من روی چیزی که انقدر متحرک و متغیره کارِ با ثبات بکنم؟
چطور کار کنم که تو بلندمدت راحت باشم؟ اصلا میشه کاری کرد که سالیان سال جواب بده؟
چه فایدهای داره من یِ سایت با کلی محتوا و محصول داشته باشم که مورد توجه کسی نباشه! الان همه گوشی لمسی دستشونه بعد تو مالک فروشگاه دستگاههای تلگراف هستی!
بهنظرم بهتره بهجای اینکه مردم رو سمت سکون و مالکیت ببریم و مدام از مزایای مالکیت که تو اینترنت خیلی معنی نداره بگیم، بهتره در مورد یِ چیزِ مهمتر حرف بزنیم که ارزش سرمایهگذاری بلندمدت و مطابق با این فضا رو داشته باشه.
برندینگ!
چی میشه که شخصی مثل امیرتتلو با از بین رفتن کل حسابهای کاریریش تو شبکههای اجتماعی در عرض کمتر از چند روز دوباره مورد توجه چند میلیون نفر قرار میگیره و توسط بیشتر از یک میلیون نفر حساب کاربری جدیدش دنبال میشه.
نکنه حرفی که افرادی مثل کاتلر که چندین دهه هست با این فضا درگیر هستن در مورد اهمیت حامی و وفاداری یِ الزام و یِ حقیقته!
بهنظرم تو این فضایی که اساسش ی چیزایی مثل ارتباط، پویایی و سرعته تمرکز روی مخاطب بهعنوان یِ جریان بلندمدت خیلی منطقیتر از سرمایهگذاری روی سایته.
تفاوت بین کانال ارتباطی و خودِ رابطهاس.
سایت خوبه، شبکههای اجتماعی بدن. شبکههای اجتماعی خوبن، سایت بده. اینا همش حرف زدن در مورد کانال ارتباطیه نه خود رابطه.
تفاوت بین دو نوع نگاهه. نگاهی که بهخاطر ارتباطش با اتمها میخواد صاحب ی چیز قابل لمس بشه تا به آیندش مطمئن باشه با نگاهی که دنبال تصاحب و مالکیت ذهن و قلب مردمه.
چیزی که بهنظرم برندها، کسبوکارهای کوچک و اشخاص باید دنبالش باشن حرفاییه که امثال کاتلر یا سینک در مورد حمایتکننده میزنن.
دعوا سرِ اینکه شبکههای اجتماعی اجارهایه بیاید برید سایت بزنید، اونو ول کنید اینو بچسبید، تو بلندمدت خیلی دردی رو دوا نمیکنه.
باید دنبال ریشه بگردیم، ریشه انسانه. ریشه ذهنه. ریشه روابط انسانیه. همهچیز مربوط به ما آدماست.