چند نکته دربارهی یک تجربهی به قدر کافی مطلوب! مروری بر تجربهی ضبط اسپینآف اول پادکست کافه بیستتاسی، دربارهی تجربهی بازدید میهمانان از اکسپو ۲۰۲۰ دوبی
قرارِ بیقراری! چند نکتهی مهم دربارهی سبک زندگی دیجیتال نومدها که هر روز بیشتر از پیش در حال رواج یافتن است.
اگه میخواهی مدیر خفنی باشی، مشکلات رو حل نکن! اون چیزی که یه مدیر رو مدیر کاردرستی میکنه مشکلاتی نیست که حل میکنه بلکه سؤالهاییه که میپرسه.
کم کاری نیست سرپا موندن و ادامه دادن! روزگار غریبی شده و در این حال و احوال، اگه بگیم فردا روز بدتری میتونه باشه، پربیراه نیست...
اندر حکایت مرگهای استعاری و تولدهای دوباره شاید بشه یه جور دیگه نقطهچینهای بین تولد و مرگ رو پُر کرد: با مرگهای استعاری و تولدهای دوباره.
بگو مدیرت کیه و کجا کار میکنی، میشه حدس زد خودت کی هستی! گاهی قدرت محیطی که توش کار میکنیم، به ویژه همکارها و مدیرهای سازمان رو دستکم میگیریم؛ اینکه چه قدر ممکنه روی ما و زندگیمون تأثیر بذارند…
به آرزو نرسی که تا به آرزو نرسی! این روایت شخصی را از گپ و گفتم با رفیق فیلسوفم، حدود دو سال پیش نوشتم تا دستکم بخشی از نکتههای مهمش برسه به دست اونایی که به کارشون میآد…
به دَرَک! گاهی خوندن پیام سرشار از لطف یه نفر که فقط یه بار حضوری دیدیش اونم دو سال پیش، میتونه درگیرت کنه با سلسلهای از تأملات نابهنگام درباب زندگ…
امید مُرده است، زندهباد امید! «بحران» احتمالاً بهترین واژه برای توصیف وضعیت دنیایی است که در آن زندگی میکنیم، دنیایی با آیندهای نامعلوم...
گاهی باید بیخیال رکاب زدن شد! گاهی باید از دوچرخه زندگی پیاده شد، رکاب نزد و حتا دوچرخه زندگی رو به دیوار یا سقف آویخت و این سؤال رو پرسید: «که چی؟»