این روزها مشاوره گرفتن و رفتن به روانشناس برای افرادی که با مشکلات روانی، احساسی، کاری یا خانوادگی روبهرو هستند، به امری رایج و عادی تبدیل شده است و بخشی روزمره از زندگی ما به حساب میآید اما داستان كوچينگ هنوز برای بسیاری از ما داستان ناآشنایی است که ابهامات زیادی در اطراف آن وجود دارد. کوچینگ اگرچه ریشههایی در روانشناسی و مشاوره دارد اما تمایزهای بارزی میان این رشته و رشتههای دیگر وجود دارد که شاید قسمت اعظم آن عبور از گذشته به نفع آینده و نقش تعیین کننده مراجع در فرآیند کوچینگ باشد.
یک کوچ درهنگام مواجعه با چالش ها برای فرد سوالاتی هوشمندانه و تخصصی مطرح می کند تا فرد با پاسخ دادن به این سوالات علاوه بر گرفتن پاسخ برای حل مشکلات، به قدرت و قابلیت های درونی خود نیز پی ببرد که شاید قبلا از آنها بی خبر بوده است. یک کوچ مشکل شما را بررسی نمیکند تا از سوی خود به شما راهکار بدهد بلکه درکنارتان، شما را وادار به تفکر می کند تا بتوانید برای مشکلات و چالش های موجود راهکارهای مناسب و کارآمد پیدا کنید.
این درحالی است که یک مشاور با استفاده از دانش، تخصص و تجربه خود، از قابلیت های فرد استفاده کرده و راهکارهایی برای مشکلات مراجعه کننده ارائه می دهد و فرد را موظف به انجام دادن آن می کند. یک مشاور با بررسی چالش ها و مشکلات فرد را به سمتی راهنمایی می کند که فکر می کند برای او مناسب است.