Mina
Mina
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه : «انسان در جست و جوی معنا»

نویسنده : ویکتور فرانکل - مترجم : علیرضا ارجاع - انتشارات شمشاد
نویسنده : ویکتور فرانکل - مترجم : علیرضا ارجاع - انتشارات شمشاد


کتابی که نویسنده با دید روان پزشکی خودش بر پایه ی خاطرات اسارت در اردوگاه کار نازی ها بعد از جنگ جهانی دوم نوشته. ویکتور فرانکل در سال 1905 در وین به دنیا اومده و از بازماندگان یهودی اردوگاه کار آشویتس هست. فرانکل به این گفته ی نیچه علاقه ی خاصی داشته :

کسی که چرایی برای زندگی کردن دارد، از عهده ی چگونگی آن بر خواهد آمد.

و میگه که در این کتاب قصد داشتم به وسیله مثال هایی واضح و آشکار به خواننده بفهمانم که زندگی تحت هر شرایطی حتی در بدترین و دشوارترین حالت اش معنا و مفهومی نهانی دارد. فرانکل با نوشتن این کتاب سعی میکنه تجربه ای که منجر به کشف لوگوتراپی (معنا درمانی) میشه رو توضیح بده.

نویسنده بعد از جنگ جهانی دوم به اردوگاه کار فرستاده میشه، اردوگاهی که نیروهای بیمار و کم توانش رو همه روزه راهی کوره های آدم سوزی میکرده و ترس از مرگ به این طریق رو از همون اول تو دل زندانی ها می انداخته. کوره هایی که به چند زبان متفاوت روی سر درش کلمه ی حمام می نوشتن و به هر فرد یک صابون میدادن و ادامه ماجرا
توی اردوگاه کار هر زندانی فقط با شماره اش شناخته میشه و نویسنده هم زندانی شماره 119104 بوده. در بخش اول نویسنده سختی شرایط کار، غذا، بهداشت، رفتار زندان بان ها و... و احساس ناامیدی که به زندانی ها غالب میشه رو روایت میکنه. دسته بندی زندانی ها با توجه به سلامتی جسمی و توان اشون و مرگ روزانه تعداد قابل توجهی از کسایی که باهاشون در اردوگاه زندگی میکرده رو میگه، و از طرفی عادت کردن به شرایطی که تا قبل از اون زمان تصورش هم برای زنده ماندن غیر ممکن بنظر می رسیده : ساعت ها در سرما با یک پیراهن نازک کار کردن، سوپ های آبکی جیره بندی شده، بدون مسواک و حداقل امکانات بهداشتی و درمانی، عادت به سرو صدای سربازها در ساعات استراحت و پاسخ به این سوال داستایوفسکی که آیا انسان به هر شرایطی عادت میکند ؟ جواب میده : بله اما نپرسید چگونه.
زندانی ها در ابتدای ورود در یک شوک قرار میگیرن و بعضی ها در یک حالت توهم رهایی به سر میبرن. یعنی با وجود اینکه هر روز کسایی که ظاهر توانمند و سالمی نداشتن رو به سمت کوره ها روانه میکردن یا از شدت کار و فشارهای روانی و تنبیه های بدنی میمردن تا آخرین لحظه امید به نجات و بخش خودشون داشتن. اما مشکلی که به مرور زمان اکثریت زندانی ها بهش دچار میشن مرحله ی دومه : این که بجای ترس از مرگ، مرگ احساساتشون شروع میشه و نسبت به اتفاقات ناگوار برای اطرافیانشون بی تفاوت میشن. سومین مرحله هم زندگی پس از آزادیه، که میگه ما توانایی لذت بردن از زندگی (و مثلا دیدن غروب آفتاب ) رو از دست داده بودیم و باید سعی می کردیم دوباره به دست اش بیاریم. در ادامه نویسنده شرایط زندگی خودش و اتفاقاتی که می افته رو روایت میکنه، پاهای ورم کرده ای که توی پوتین ها جا نمیشده، سرمای اول صبح، زندان بان های سادیسمی، تکه نان های دزدیده شده، درگیری اردوگاه با بیماری تیفوس و....

نویسنده هم مثل بقیه ی زندانی ها خسته از شرایط زندگی اش میشه اما یادآوری عشقی که به خانواده و همسرش داشته، نوشتن تکه هایی از این کتاب در برگه هایی که در اردوگاه بدست میاورده و ازش میگرفتن، نقل داستان و ماجراهایی که به چشم دیده به عنوان یک روان پزشک و روایت امیدها و چیزهایی که معدود افرادی که طی سالها به عنوان بازماندگان اردوگاه بخاطرش زنده موندن و آزاد شدن باعث میشه برخلاف خیلی ها به خودکشی یا تسلیم شدن در برابر مرگ رو نیاره. به عبارتی اون سعی میکنه با پیدا کردن معنا برای رنج هایی که کشیده از رنج هاش به عنوان فرصت استفاده کنه تا یک فرد بهتری بشه، چونکه به این جمله ی نیچه اعتقاد داشته : چیزی که من را نکشد قوی ترم میکند .

اون در مورد اتفاقات و رنجی که تحمل کرده هم میگه :

حتی اگر شرایط زندگی دست ما نباشه آزادی انتخاب نگرش مون به اون اتفاق دست خودمونه.

نویسنده میگه که برای یافتن معنا در زندگی سه راه وجود دارد: کار، عشق، و رنج و همچنین اون با فکر کردن به اینکه پس از ترک اردوگاه چه کارهایی قراره انجام بده به خودش انگیزه میده، و میگه مهم نیست ما چه انتظاری از زندگی داریم بلکه این مهمه که زندگی چه انتظاری از ما داره و باید از سوال پرسیدن راجع معنای زندگی دست برداریم و خودمون به عنوان کسی که هر روز و هر ساعت مورد سوال قرار میگیره فکر کنیم.

هر چیزی میتواند از انسان گرفته شود جز اختیار رفتارش تحت هر شرایطی
هر چیزی میتواند از انسان گرفته شود جز اختیار رفتارش تحت هر شرایطی

در بخش دوم (لوگوتراپی به طور خلاصه) نویسنده به توضیح درباره ی لوگوتراپی میپردازه. این بخش کتاب غم قسمت اول رو نداره اما از گذروندن همون روزهای سخت نتیجه شده. نویسنده با یک پارادوکس سعی میکنه به کسایی که بهش مراجعه میکنن کمک کنه به این صورت که چیزیکه ازش میترسن براشون اتفاق بیافته. فرانکل میگه که لوگوتراپی بیشتر به آینده توجه میکنه یعنی توجه به معنا در زندگی فرد که باید باقی عمرش رو صرف شکوفایی اون کنه. بطور کلی در این روش درمانی بیمار با شرایطی رو به رو میشه که اون رو به سمت معنا و هدف زندگی اش هدایت میکنه.

و در جلوتر هم میگه که معنای زندگی از شخص به شخص، از روز به روز، و ساعت به ساعت تغییر میکنه و وقتی که از یه قهرمان شطرنج میپرسن بهترین حرکت مهره در بازی چیه ؟ کاملا مشخصه که حرکت خوب یا بهترین حرکت بدون در نظر گرفتن شرایط بازی و شخصیت حریف معنایی نداره و همین شرایط برای زندگی انسان هم صدق میکنه..


پانوشت : سخت تر از کتاب خوندن خلاصه نوشتن اشه! باید راه حل نوت نوشتن توی طاقچه رو امتحان کنم برای کتاب بعدی

پانوشت 2 : کتاب خوب بود! البته نه به آنقدری که دیگران نوشته بودند حالا و در هر لحظه معنای درد و رنج زندگی اشون رو پیدا میکنند. بااینحال اگر نخواندین خوب است بخوانید.


https://taaghche.com/book/74812/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B3%D8%AA-%D9%88%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7



کتابکتابخوانیطاقچهانسان در جست و جوی معنا
در تلاش برای یادگرفتن چیزهای جدید، مثلا چیدن کلمات کنار یکدیگر..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید