کتاب سه شنبه ها با موری نوشته میچ آلبوم، داستان دیدار او با استاد پیرش در روزهای سه شنبه است. موری استاد میچ که حالا مبتلا به بیماری شده روز به روز توان حرکتی و جسمانی اش رو به افول است و میچ با دیدارهای هفتگی در آخرین روزهای عمر موری سعی میکند علاوه بر یادگیری و درک نگاه عمیق موری ، او را خوشحال تر نگه دارد.
میچ آلبوم (Mitch Albom) متولد 23 مه سال 1958 در ایالات متحده است. زمانی که او دانشجوی جامعه شناسی در دانشگاه براندیس بود، استادی به نام موری شوارتز داشت. همان روزها جلسات هفتگی بین این دو نفر برگزار میشد که مباحثی خارج از کلاس و مربوط به جهان بینی و هستی شناسی موری و پرسش و پاسخ های او از میچ بود.
میچ بعد از فارغ التحصیلی درگیر کار و زندگی شخصی خود شد و از آخرین دیدارش با موری که روز جشن فارغ التحصیلی اش بود تا سالها خبری نداشت. هرچند به او قول داده بود که باز هم به دیدارش برود. اما استادش در همین سالها به بیماری لاعلاجی مبتلا شد (بیماری ALS : یک مرض کشنده و لاعلاج در سیستم عصبی) و همین مسئله باعث شد که میچ بعد از باخبر شدن از این موضوع آن هم به واسطه یک مصاحبه تلوزیونی که موری مهمان آن بود، به ملاقات او برود و دیدارهای سه شنبه بین آنها این بار در خانه موری از سر گرفته شود. این ملاقات ها برای میچ تبدیل به یک کلاس درس شد که استادش در این کلاسها نظرات و تجربیات خود را در اختیار میچ قرار میداد.
این کتاب خلاصه آشنایی میچ و استاد بی نظیرش موری است که گفت و گوهای آنها در روز سه شنبه را با خوانندگان در میان میگذارد. سه شنبه ها با موری در سال 1997 منتشر شد و در سطح جهان و البته ایران مورد توجه قرار گرفت. در ادامه به بخش هایی از کتاب اشاره خواهم کرد. همراه ما باشید :)
بنظرم پررنگ ترین مسئله کتاب، مرگ و پذیرش موری است. میچ به نقل از استادش در جایی از کتاب میگه مردن بده اما با غم زندگی کردن بدتره :
در یک پله پایین تر موری مدام در مورد توجه به روابط خودش با دیگران با میچ صحبت میکنه، و همچنین تاکید داره به کمک کردن به دیگران و مهربون بودن با بقیه.
بخشیدن خودت و پذیرفتن گذشته هم یکی دیگه از صحبت های موری با میچ بود. توی بخشی از کتاب میخونیم:
- تنها دیگران نیستند که باید اونها رو ببخشم میچ، باید خودمون رو هم مورد بخشش قرار بدیم.
+ خودمون رو؟
- بله، به خاطر همه کارهایی که نکردیم و همه کارهایی که باید میکردیم. تأسف خوردن به اونها بیفایده است. همیشه دلم میخواست بیشتر کار میکردم، دلم میخواست کتابهای بیشتری مینوشتم. در گذشته خودم رو به خاطر این سرزنش میکردم. حالا میبینم که این سرزنش کمکی به من نمیکرد. کاری کن که به آرامش برسی. آشتی کن. با خودت و با همه اطرافیانت آشتی کن.
موری از میچ در مورد کار و زندگی اش می پرسد و همین باعث میشود از میچ بخواهد همراه همسرش به دیدار او برود. دیدارهای میچ ادامه پیدا میکند اما حال موری هر هفته بدتر میشود و توانایی غذا خوردن و انجام کارهای روزانه برای او روز به روز سخت تر میشود. هرچند میچ این اتفاق را پذیرفته و برخلاف روزهای اول که از دیدن این ناتوانایی احساس خوبی نداشته، سعی میکند در ساعاتی که کنار استادش است به او در انجام کارها کمک کند. ولی به هرحال حال موری رو به وخامت است و دیگر توانایی خوردن غذاهایی که میچ هرهفته با خود می آورد را هم ندارد و به سختی با میچ و دیگران صحبت میکند. موری در دیدارهای ابتدایی اش با میچ بهش میگه :
کمک خواستن از دیگران به خصوص همسرش شارلوت برای موری کار آسونی نیست. اما اون کم کم با این موضوع هم کنار میاد و از اینکه نمیتونه به تنهایی لباس بپوشه یا کارهای دیگه اش رو انجام بده سعی میکنه خجالت نکشه. در دیدارهای آخر که میچ نمیخواست بپذیره موری هرلحظه به مرگ نزدیک تر میشه سعی میکرد به پرستاران و فیزیوتراپیست های موری در انجام کارهاشون کمک کنه و لبخند به لب موری بیاره، اما موری حتی خندیدن هم براش کار سختی میشه، مثل نفس کشیدن. موری در این روزها سومین و آخرین مصاحبه اش رو با برنامه نایت لاین انجام میده و مجری برنامه ازش میخواد آخرین صحبت اش رو توی برنامه بگه :
در نهایت موری صبح شنبه از دنیا رفت. دو روز بعد از آخرین دیدار میچ با او، موری به کما رفته بود و در 4 نوامبر میچ و دیگر کسانی که او را دوست داشتند تنها گذاشت :
کتاب با تلاش میچ برای ارتباط گرفتن با برادرش که مدتی بود به بیماری مبتلا شده و از میچ خواسته سراغی ازش نگیره تموم میشه و میچ علاوه بر ابراز علاقه اش به موری و دیدارهای هفتگی اشون خودش رو خوشبخت میدونه که تو زندگیش شانس آشنا شدن با یک استاد بی نظیر رو داشته.
پانوشت : کتاب سه شنبه ها با موری در اپلیکیشن زیبای طاقچه قابل خواندن و در نسخه ای دیگر قابل شنیدن است.
پانوشت 2 : چندماه بود از آپشن به اشتراک گذاشتن کتاب توی طاقچه استفاده نکرده بودم، (اینکه زیاد کتاب نمیخوندم هم بی تاثیر نبود در استفاده نکردن) ولی چه جالب شده امکان انتخاب رنگ بکگراند.