اگر من را بشناسید، می دانید که خیلی درباره نحوه عملکرد ذهن صحبت می کنم.
1. تصویری واضح از چیزی که می خواهید در ذهنِ آگاهِ خودتون بسازید.
2. این تصویر را وارد ذهن ناخودآگاه (و یا احساسی) خود کنید (به دفعات) تا فرکانس خود را تغییر دهید.
3. در سطح فیزیکی یک نمونه از تصویری که در ذهن داشتید، خلق یا جذب کنید.
امروز این فرآیند خلق خلاقانه را عمیق تر تشریح میکنم، و جزیئات بیشتری باهاتون به اشتراک می گذارم. اینکه چطور این سه مرحله را برای تغییرات بزررررگ در زندگی تون به کار بگیرید.
در این نوشته، من روی جذب ثروت تمرکز دارم، اما می تونید همین فرآیند رو برای بهبود سایر جنبه های زندگی تون هم به کار ببرید.
مرحله اول برای بهبود زندگی تون، آرزوست.
همین الان ممکنه توی حساب بانکی تون یه چند صد دلاری باشه، ممکنه تو خونه کوچیکی زندگی کنید و لباس های تازه لازم دارید. اما اگر امنیت مالی می خواید، افکار شما باید افکارِ یه آدم ثروتمند باشه!
اشتیاقِ پول داشتن، نباید یک امید باشه. نباید یه آرزو باشه. باید یه اشتیاق شدید باشه که همه چیو تغییر بده.
ناپلئون هیل میگه: "تفاوت هست بین آرزوی چیزی و آماده بودن برای دریافت اون چیز. هیچکس برای چیزی آماده نیست تا وقتی که باور کنه می تونه به دستش بیاره. ذهن باید در حالت باور باشه، نه فقط یه امید و آرزوی پیزوری".
برای شروع، یه توضیحی از خودِ آرزوتون بنویسین، چه آدمی می خواین بشین، با فعلِ زمانِ حال. نگید: "من ثروتمند خواهم شد." بگین "من خوشحالم که ثروتمندم..." و بعد در ادامه هر چی که می خواین باشین، انجام بدید، داشته باشین، توضیح بدید. هیچی فکر منفی توش نباشه، همه چیز باید مثبت باشه.
با نوشتن، شما به معنای واقعی دارین سلول های مغزی جدیدی میسازین که اون تصویر جدید از شمایِ جدید رو نگه میدارن. و هر دفعه که شما مجددا اونو می نویسید، همانطور که گفتم، شما به این سلول های جدید انرژی بیشتر و بیشتری میدین. در یک زمان نسبتا کوتاهی، این تصویر توی ذهن تون تثبیت میشه.
اول ازتون می خوام که بدونین ذهن ناخودآگاهتون واقعا مالِ شما نیست. اون اراده ای فراتر از شما داره.
می بینی که داری با یه قدرتِ جهانی کار میکنی که فقط درونِ تو نیست. اون همه جا ، و درون همه هست. به بیان دیگه، هر کدوم از ما یک بیان هستیم از همون قدرتِ یکسان. پس شما واقعا داری ایده هاتو (تصویر جدیدتو) واردِ این قدرت جهانی می کنی، که دقیقا به همون شکلی بهت جواب میده که به من جواب داده.
وقتی واقعا درک کنی که ذهن ناخوداگاه متعلق به همه است و به همه مون دقیقا به شکل یکسان جواب میده، بعدش می فهمی که چطوره که پتانسیلِ تو در حقیقت، نامحدوده.
نکته اصلی اینه که یاد بگیری چطور از این قدرت جهانی استفاده کنی تا به چیزایی که می خوای برسی، بجای چیزایی که نمی خوای. چون چه افکار منفی تلنبار کنی چه مثبت، همیشه دقیقا همونی رو تحویل میگیری که درخواست داده بودیش.
پس همین حالا، از خودت بپرس چطور تصویری توی ذهنت داری. آیا کلی پول آرزو میکردی در حالی که تو فکر بدهی هات بودی؟
احساسات بیشتر آدما توی شرایط شون درگیر میشه، و بعدش خیال می کنند که اتفاقی بوده که همش دارن همون نتایج تکراری پیش میاد.
اگر مشکل پولی دارید، روی مبلغی که الان تو حساب بانکی تون دارید تمرکز نکنید. شکِ شما باعث میشه موفقیت تو زندگی تون ظاهر نشه.
به عوضش، روی تصویر ایده آل تون از زندگی توی خونه ی آرزوهاتون تمرکز کنید؛ روی درآمدهای ملیاردی.. یا هر طوری که ثروتمند بودن براتون معنی داره.
عالی میشه اگه عاشقِ ایده تون باشین. عشق یه فرکانسه، یه هماهنگی یه. یعنی افکار و احساسات و کارهاتون همشون توی یک فرکانس مشابه هستن. پس باید عاشقِ تصویر جدیدت باشی!
وقتی که جنبه ی بالاتر شخصیتت (جنبه ی معنوی) با جنبه ی پایین تر شخصیتت (ناخودآگاه یا ذهن احساسی) هماهنگ کنی، انوقت یه تغییرات معجزه واری توی جنبه ی فیزیکی شخصیتت پیدا میشه.
اما تا وقتی که بتونی این دو تا رو هماهنگ کنی، مساله داری. واسه اینکه اونا تو هماهنگ نیستن و تعارض دارن. و اگه توی ذهن یه اختلافی باشه، مطمئنم که خودشو توی نتایجی که بدست میاری نشون میده. در این حالت، مسیر ورود پولی که آرزوشو داری، مسدود میکنه.
حالا تو تصویر ایده آل خودتو داری که روی یک کاغذ نوشتی. خودتو تو یه وضعیت کاملا آروم قرار بده، یه آگاهیِ متفاوت. خیلی مهمه که اینکارو بکنی.
وقتی که در این حالت بودی، شروع کن به تجسم تصویر جدیده، و احساساتت هم واردش کن. اینطوریه که خیالاتت توی ذهن ناخودآگاهت، واقعی میشن.
وقتی که به حالت معمولیِ آگاهی برگشتی، تصویرت رو از نو بنویس. خیلی اساسی یه که اینکارو بکنی.
هر دفعه که تو اونو از نو بنویسی، واضح تر و واضح تر میشه. حالا شاید یه ذره تغییرش بدی، اما هر دفعه که این فرآیند رو تکرار میکنی، سلول های مغزی جدیدت قوی تر و قوی تر میشن.
هر روز اینکارو بکن. هر دفعه که اینکارو میکنی، داری این تصویر رو از یه خیال به یه نگرش تبدیل میکنی، چون تصویره تو ذهنت تثبیت میشه.
بعدش زودی انگیزه میگیری، و منتظر خوبی هایی که مشتاقش هستی میشی. و وقتی که اینطور شد، قدرتِ جهانی ای که درونته، این تصویر رو میگیره و شروع میکنه به پخشش از طریقِ تو؛ و نگرش تو به معنی واقعی کلمه تبدیل به حقیقت میشه. یه نسخه فیزیکی از تصویری که تو ذهنت داشتی میسازه.
اولش، شاید چیزایی که می نویسی رو خودتم باور نکنی. شاید فکر کنی این واقعا احمقانه ست و من وقتم رو هدر نمیدم.
در سال 1961 زمانی که من نوشتم که 25هزار دلار درآمد می خوام، باور نداشتم که شدنی باشه. اما رِی استنفورد تونست. پس منم کاغذم رو انقدر خوندم و خوندم، تا باورم شد و بعد خودمم جذبش کردم.
پس کاری که میگم بکن و تضمین میکنم که خیلی زود متوجه میشی که این احمقانه نیست. در واقع خیلی خیلی هم افتخار میکنی که اینکارو کردی.
این نوشته رو از وبلاگ باب پراکتور به فارسی ترجمه کردم. اینجا می تونین اصل نوشته رو ببینید.