این نوشته، نگاهی شخصی و مروری بسیار کوتاه بر کتاب فوق است.
استیون کی اسکات نویسنده کتابهای پرفروش ثروتمندترین مرد تاریخ، برترین کلمات تاریخ، و راهنمایی شده توسط یک میلیونر است. پس از 9 شکست در مشاغل مختلف، مطالعه روزانه یک فصل از کتاب امثال سلیمان نبی را شروع کرد و حکمت کتاب مقدس زندگی او را تغییر داد.
اسکات و شرکای تجاری او بیش از دوازده شرکت چند میلیون دلاری از صفر ساخته اند و به میلیاردها دلار فروش دست یافته اند. او شریک چند شرکت بین المللی از جمله Max International ، Total Gym Fitness و The American Telecast است.
وی یک سخنران بین المللی محبوب در موضوع های موفقیت شخصی و حرفه ای و کاربرد حکمت کتاب مقدس در هر زمینه ای از زندگی است.
عنوان اصلی کتاب:
The richest man who ever lived: king Solomon's secrets to success wealth and happiness
نسخه اصلی این کتاب در سال 2006 منتشر شده، و توسط ناتالی چوبینه به فارسی ترجمه و سال 1386 (چاپ اول) منتشر شده است.
او نقل قول های نسبتا زیادی از امثال آورده، و ضمن تشریح و تفسیر این جملات از نگاه خود و بر پایه تجربه شخصی، جزئیات و توضیحاتی نیز در هر موضوع اضافه کرده است.
در بخشهای مختلف، شاهد اشاره هایی به نظرات و کلام دکتر گری اسملی (همکار، شریک و دوست مولف) هستیم. ایشان خود مشاور، سخنران و نویسنده کتابهایی در مورد روابط خانوادگی از دیدگاه مسیحی بوده و در سال 2016 فوت شده است.
حین مطالعه این کتاب، حس میکنید کنار یک شومینه گرم نشسته اید، در حالیکه پدربزرگ/مادربزرگی با تجربه در حال صحبت با شماست. او در حال دادن راهنمایی ها و توصیه هایی ارزشمند به شما و حتی گاهی نصیحت تان می کند.
در این کتاب، توصیه های مفیدی برای مواجهه با مسائل، مشکلات و موقعیت های مختلف و سخت زندگی خواهید یافت. اما اِشکال کار در این است که بدون تمرینِ این راهنمایی ها در موقعیت های حقیقی و البته مرور چند باره ی مطالب هر قسمت، این توصیه ها را شاید خیلی زود فراموش کنید?
این کتاب در 15 فصل کوتاه سازماندهی شده که در نگاه اول، فهرست کتاب، برای درک محتوایش چندان گویا نیست:
بیایید با هم نگاهی به محتوای اصلی هر فصل و چند جمله از این کتاب بیندازیم:
همانگونه که قوانین فیزیکی بر عالم ماده حاکم اند، سلیمان از «قوانین زندگانی» می گوید که آشکارا بر تمام جوانب زندگی حکومت می کنند.
2. در فصل دوم، بیشتر روی مفهوم پشتکار متمرکز شده، و به دنبالش نگاهی به تنبلی هم دارد.
پشتکار مهارتی است اکتسابی مرکب از پایمردی خلاقیت آمیز، تلاش توام با هوشمندی در کاری که درست، به موقع، کارآمد، و ثمربخش برنامه ریزی و اجرا شود، برای دستیابی به نتیجه یی پاک و دارای عالی ترین کیفیت.
3. در فصل سوم صحبت از نیروی خیال و تجسم است.
بنا به تعریف سلیمان، اغلب آدم ها کوچکترین خیالی از آنچه در زندگی می خواهند در ذهن ندارند، یا تصویر خیالشان مبهم و انتزاعی است (موفقیت بیشتر، ثروت زیاد، و مانند اینها). اما خیال به چشم سلیمان اصلا انتزاعی نیست.
4. در فصل چهارم بحث امید و مشکلاتی است که از به تعویق انداختن امید ناشی می شود.
امید از دو راه به تعویق می افتد:
اول وقتی دیگران به وعده ها یا تعهدهایی که به شما سپرده اند در چهارچوب زمانی یی که انتظارش را داشته اید عمل نکنند.
دوم زمانی که خودتان خیال روشن و دقیقی از آرزوهای مهم تان در ذهن نداشته باشید.
5. در فصل پنجم مولف روی ارتباط موثر با دیگران و داشتن گفتمان ترغیب کننده، تمرکز دارد.
گفتمان شما می تواند جانی را نجات دهد، یا جانی را بگیرد?
6. در فصل ششم سراغ موضوع شراکت و مشارکت موثر با دیگران می رویم و نگاهی بر پیامدهای تک روی داریم.
آدم ها و فرصت هایی که کــم می خواهند و وعده های زیاد می دهند قابل اعتماد نیستند. هر گاه دیدید دارید به سمت آنها می روید، برگردید و فرار کنید.
قوت ها و ضعف های خود را مشخص کنید. چیزی که معمولا به دردتان نمی خورد، همانا شریکی است که رونوشت برابر اصل خودتان باشد.
7. صحبت از معنای خوشبختی و راز شکرگزاری درون مایه ی فصل هفتم کتاب است.
احساس خوشبختی عبارت است از شادمانی و خشنودی قلبی یی که همیشگی، پایدار و پردوام باشد.
این هم یک قانون زندگی که همه ی ما باید از آن آگاه باشیم:
تا وقتی یکسره به نداشته ها و چیزهایی که فکر می کنیم حق ماست دل بسته ایم، هرگز احساس شادی و خوشبختی نخواهیم کرد.
هرگاه احساس حسادت کردید، بگذارید این احساس حسادت علامتی باشد تا حواس خود را روی نعمت هایی متمرکز کنید که باید بخاطرشان شکرگزار باشید.
8. در این فصل، مولف از منافع خصلیت هایی مثل مهربانی، صداقت، بخشندگی و جوانمری می گوید.
در جامعه ی «یک شبه ثروتمند شوید» و «من از همه مهمتر ام» امروز، ظاهرا مهربانی بیشتر پس مانده به حساب می آید تا غذای اصلی.
آنان که با بزرگواری به دیگران می بخشند، حتی زیاد از بخشش خود می اندورند?
بخشندگی یعنی توجه کامل به برآورده کردن نیازهای حقیقی و درونی دیگران، چه با پول، چه با نیکوکاری، و چه با یاری یا پشتیبانی عاطفی.
9. مدیریت تعارض، مشکل درگیری با دیگران و پیروزی در درگیری ها، اساس فصل نهم این کتاب است.
پیروزی دیگر مسئله ی «به کرسی نشاندن حرف خودم» یا واداشتن دیگران به کاری که من می خواهم نیست؛ بلکه روش رسیدن به چیزی است که به صلاح همه باشد.
10. در فصل دهم، از مفهوم انتقاد، نحوه برخورد با انتقاد و روشهای درست انتقاد کردن صحبت به میان آمده.
در زمانی که خشمگین هستیم نباید انتقاد کنیم. یادتان باشد تنها مقصود ارزشمند برای انتقاد از یک نفر، به بار آوردن تغییرهای مثبت است.
11. نویسنده در فصل بعدی مشغول موضوع خشم، پیامدهای خشم و برخورد موثر با آن می شود.
تنها راه مقابله ی موثر با خشم این است که سراغ ریشه های آن برویم. ما باید با آزردگی های عاطفی، سرخوردگی ها و ترسهایی که به طور منظم سر راهمان قرار می گیرند برخورد کنیم... هر یک از این عواطف تنها یک علت ریشه ای دارند: توقع های برآورده نشده ی ما.
12. در فصل دوازدهم کتاب، بر مقهوم "جهالت"، انواع آن و تصمیم گیری خردمندانه پرداخته شده.
چگونه تصمیم خردمندانه بگیریم:
- جهالت خود را انکار نکنید. تصمیم بگیرید که در رفتار خود به دقت تامل کنید.
- از دیگران مشاوره بخواهید.
- دوستان و همکاران خود را حکیمانه انتخاب کنید.
13. موضوع آزمندی و طمع، پیامدهای آزمندی و مدیریت آن در فصل بعدی ارائه شده.
آزمندی یعنی حسرت عمیق برای چیزی که ما را به جایی می رساند که حاضر می شویم برای دست یافتن به آن چیز به هر کاری دست بزنیم.
هرگاه مرکز توجه ما مدام روی چیزی برود که نداریم، در زندگی خود و اطرافیان مان آشفتگی ایجاد می کنیم?
برای رسیدن به موفقیت بدون آزمندی:
- تمرکز روی اقدام، نه پول.
- از کار و تلاش استفاده کنید، و به دنبال راه های دیگر برای کسب ثروت نباشید.
- سعی نکنید ثروتمند شوید. (چون سریعترین راه برای رسیدن به ورشکستگی همین است)
14. در فصل ماقبل آخر، بر غرور، پیامدهای مغرور شدن در زندگی و راهکارهای برخورد با این مشکل توجه شده و فروتنی واقعی تشریح می شود.
یک شخص مغرور یا متکبر، دماغش بادکرده است. خود را بهتر از همه، شایسته تر از همه به حساب می آورد. دوست دارد باور کند خودش به تنهایی به همه چیز رسیده است. به جنبه های خوب زندگی اش می بالد و دیگران را بابت جنبه های بد سرزنش می کند.
... علت ریشه ای آن خودمحوری است ... انگار نیازهای و آررزوها و توقع های خودمان از مال دیگران مهمتر است.
15. پیام فصل آخر کتاب، آشنایی با مفاهیم دانش، شعور و حکمت است. راهکاری کسب حکمت و نشانه های حماقت هم بحث می شود.
دانش» کسب اطلاعات
شعور» تشخیص و ارزیابی حقایق مهم و کاربردی
حکمت» به کار بستن حقایق ارزشمند به فراخور هر موقعیت یا کل زندگی.
در پایان هر فصل سوالات و پیشنهاداتی اجرایی برای تامل بیشتر و انجام راهنمایی های همان فصل ارائه شده است که به جا افتادن بهتر بحث مرتبط کمک می کند.
نکته این است که در پایان مطالعه ی کتاب، ممکن است حس کنید با انبوهی از راهکارها برای هر موقعیت زندگی مواجه اید که این خود می تواند تبدیل به نگرانی و مشغله ای ذهنی شود. به نظر می رسد هر بار با مرور یک قسمت و تلاش برای درک و تمرین پیشنهادات مولف در زندگی، امید به اثرگذاری محتوای کتاب بیشتر شود.
این یک نگاه شخصی و مروری کوتاه بر کتاب "ثروتمندترین مرد تاریخ" بود. اگر این کتاب و سایر کتابهای استیون کی اسکات را خوانده اید خوشحال خواهم شد تا نظرات تان را با من در میان بگذارید.