این نوشته، ترجمه ی من است از مقاله ای از وبسایت باب پراکتور. لینک نوشته اصلی را در پایان نوشته می توانید پیدا کنید.
قوانین کائنات کاملا واضح هستن. یکی از اون قانون ها، که من دوست دارم امروز در موردش حرف بزنم، به حرکت مربوطه.
کائنات و قوانین فیزیک، اینو تایید میکنن.
بیاین یه مرحله جلوتر بریم. چون اگه فقط بگم "داری برعکس میری" واضح نیست. اینم یه توضیح بهتر: اگر شما جلو نری، دنبال اهداف جذاب زندگی که بیش از همه میخوای بهشون برسی، نباشی، هیچ پیشرفتی در تبدیل شدن به آدمی که میخوای بشی، نداشته باشی..
اگه همش درسته، کدوم طرفی داری میری؟
حالا شاید فکر کنی بجای عقبگرد، فقط ثابت موندی. حتی اگه درست باشه، حتی اگه حس کنی ثابتی، هنوزم این موقعیت مولِدی نیست.
واسه بیشترمون، این موقعیتِ بی حرکتی، مولد نبودنه، "محدوده ی امن" ماست.
من نمیگم محدوده امن یه چیز خوبه یا بد. واقعا یه وضعیت روانی خنثی است. خود این وضعیت نمیتونه بهت آسیب بزنه. واقعیت اینه که هیچ کاری نمیتونه برات بکنه.
اگه انتخاب کردی که تو محدوده ی امن بمانی، اونجا یه خطرات نامحدود و قطعی هست. اونجا تو داری ریسک میکنی که گیر بیفتی، که مسیری با کمترین مقاومت و کمترین پاداش ها انتخاب کنی. زندگیت طوری میشه که فشار آوردن به محدوده ها و بیرون رفتن توی محدوده ی ناشناس خیلییییی وحشتناک میشه، که نه تنها دنبال کردنِ بهترین رویاهاتو ول میکنی..
اما اینو ببین. یه راهایی برای فرار از این خطر ذاتیِ موندن توی محدوده ی امن هست. اینجا 5 تا کار پیشنهاد میکنم برای بیرون رفتن از محدوده امن و یه زندگی ای با معناتر و فرصتهای بیشتر:
تغییر محیط و رفتن از یه مسیر جدید، روش ادراک ذهنتو تغییر میده.
غذاها و بوها و مزه هایی که روزانه استفاده میکنی تغییر بده. اگه یه گیاهخواری، غذاها و ادویه های جدیدی امتحان کن که قبلا اصلا نداشتی شون.
این بهت یاد میده که به قضاوت های خودت اعتماد کنی، و به شهودت اعتماد کنی. اگر قبلا عادت داشتی تصمیمای سریع بگیری، این بار برای تصمیم گیری وقت بده. آروم بشو و ببین چه اتفاقی داره می افته.
اگه خیلی اطراف بچه ها نیستی، برو داوطلب بشو که یک روزو تو بیمارستان بچه ها بگذرونی. اگه از افراد مسن فراری ای، برای یه آسایشگاه سالمندان داوطلب بشو. صرف زمان اطراف چیزایی که تو رو میترسونن، یا چیزایی که چندان ازشون اطلاع نداری، کمکت میکنه که بفهمی هیچی واسه ترسیدن نیست. ناشناخته ها قابل دستیابی میشن.
به اشتراک گذاشتن ترس هات باعث میشن که آسیب پذیر بشی. آسیب پذیری میتونه یه هدیه باشه که باعث میشه نسبت به تجربه های جدید، پذیرا باشی.
اینا رو یکی یکی امتحان کن. شاید یه کم احساس ناراحتی کنی. شاید یه وقتا کاملا ناراحت باشی.
اما این تمرینا میتونن هُلت بدن به سمت دستیابی به اهدافی که زمانی به نظرت نشدنی بودن. اینطوری میتونی محدوده ی امنت رو پشت سر بگذاری و الگوهایی که توشون بزرگ شدی تغییر بدی. اینطوری میتونی باورهایی که باهاشون رشد کردی و بهت گفتن که نباید زیر سوالشون ببری، پاک کنی.
مهمتر از همه، فراتر از محدوده امن رفتن، بهت ظرفیت حرکت به سمت اهدافِ زندگیتو میده؛ میتونی دقیقا کاری که می خوای، با زندگیت بکنی.
این پست ترجمه ی من بود از نوشته ای در وبسایت باب پراکتور. منتظر نظرات سازنده شما هستم.