افسردگی کاملا نهفته (perfectly hidden depression)، یا آنطور که بر ترجمه فارسی آن نوشته شده: افسردگی نهفته، کتابی ست که سال 2019 توسط خانم دکتر مارگارت رابینسون رادفورد تالیف و منتشر شده، و در ایران هم به فارسی ترجمه شده و در دسترس است.
این کتاب رو برای مطالعه انتخاب نکردم.. دلیل مطالعه ام، این بود که کتابراه اونو هدیه داد (با تشکر از تیم خوب کتابراه بابت هدیه های سخاوتمندانه شون) و من تقریبا به هیچ کتابی نه نمیگم.. این هم چند هفته ای توی قفسه کتابراهی ام بود، تا اینکه فرصت خواندنش رو پیدا کنم.
مارگارِت (Margaret Robinson Rutherford) همونطور که خودش هم توی کتابش میگه، نویسنده ی حرفه ای و با تجربه ای نیست، و این اثر (انقدی که من اطلاع دارم) اولین و فعلا تنها کتابی ست که ایشون منتشر کردند.
کتاب به سه بخش اصلی جدا شده:
شما وقت میگذاری تا درباره ایده اصلی نویسنده بخونی. اینکه "افسردگی نهفته" دقیقا چی میتونه باشه.
* ویژگی ها و جزئیات این شکل خاص افسردگی توضیح داده میشه تا ببینید آیا شما رو هم شامل میشه یا نه.
مثلا:
-احساس مسئولیت شدید یا بیش از اندازه.
-نگرانی دایمی و نیاز به کنترل خود و محیط اطراف.
* نویسنده میگوید:
اگر افسردگی بالینی، فقدان سرزندگی است، افسردگی نهفته، فقدان خویش پذیری ست. خویش پذیری پادزهر افسردگی نهفته است. وقتی شفقت به تمامی جنبه های وجودت رو یاد میگیری و تمرین میکنی؛ از نقاط قوت و قابلیت هات گرفته تا بی اعتمادی ها و آسیب پذیری ها، از غرور و دستاوردها تا پشیمانی و حسرت، همه رو درون خودت میپذیری.
* در آخرِ این بخش، پرسشنامه ای هم طراحی شده برای تشخیص اینکه چقدر ممکنه درگیر این مدل افسردگی باشید.
نویسنده به مخاطبش راهکارهایی برای رهایی از این کمالگرایی+افسردگی، ارائه میده و میخواد کمکش کنه تا احتمالا خوب بشه.
اینجا باز هم نویسنده می گوید:
شفای افسردگی کاملا نهفته، مستلزم پذیرش این است که آسیب پذیری ها، ضعف ها و عیب های شما همگی بخش های حیاتی و پذیرفتنی وجودتون هستن.. داشتن اونها شرمندگی نداره و معنای شکست نمیده. اونها رو دارید، چون انسانید. شما ثمرهی تجربههای خودتون هستین. با پذیرش خود می تونید تغییر کنید، زیرا پذیرش با کناره گیری یا تسلیم فاصله ی زیادی داره. پذیرش خود، آزادی می آورد.
در این بخش، مارگارت، فرآیندی 5مرحله ای برای این مسیر ارائه میده و اونها رو تشریح می کنه.
در واقع ادامه بخش دومه، با این تفاوت که مشکلات و موانع احتمالی در مسیرِ بهبودی رو بررسی و براشون راهکار میده.
جمله ای جالب در صفحات پایانی کتاب:
خواسته و نیاز شماست که روابطی بسازی که در اونها، خودِ واقعیت باشی. اگر بخوام تمام این کتاب رو در یک نکته خلاصه کنم، همینه. دست دراز کردن و کمک گرفتن، انتخاب افراد قابل اعتماد و قبولِ خطر خودافشایی پیشِ اونا، تصمیمی حیاتی ست.
این رو در نظر بگیرید که مطالعه ی کتاب ایشون، به اندازه مطالعه کتابهای نویسنده های حرفه ای و محبوبی مثل مارک منسون (با کتابی مثل هنر ظریف بی خیالی) و یا آلن دوباتن (با کتابی مثل تسلی بخشی های فلسفه) لذت بخش و هیجان انگیز نخواهد بود.
ضمنا توجه کنید که این کتاب بیشتر از اینکه چیزی برای خواندن به شما بده، ایده هایی برای فکر کردن، تکالیفی برای انجام دادن پیش روی شما میگذاره.. شما 62 مرتبه در طول این کتاب حدود 200 صفحه ای دعوت میشین به خودنگری و بررسی ابعاد مختلف روح و روان خودتون، و یادداشت نظراتون.
تکالیف این کتاب، چندان آسان نیستن، و مجبورتون میکنن که از نظر ذهنی و روحی، مسیر نسبتا سختی رو همراه این کتاب بگذرونید.. و البته گاهی (شاید مربوط به ترجمه باشه) ابهام داره و نمیشه فهمید نویسنده واقعا چه سوالی پرسیده و چه نوع جوابی ازت می خواد.
* یک نکته مفید اینه که در این کتاب، مارگارت، در بخش های مختلفِ کتابش، تعداد زیادی کتاب مفید و جالب مرتبط در زمینه های ذهن آگاهی، روانشناسی، و خودیاری معرفی میکنه.
مثلا:
کتاب 10% happier از دن هریس: 2014 / و یا / کتاب aware از دنیل هیگل: 2018
* به دفعات، حین مطالعه ای این کتاب، این حس رو داشتم: زیادی داره کِشِش میده. از نگاه من بحث ها، عناوین و مسائل روانشناسانه زیادی در این کتابِ کوتاه مطرح شده. و در واقع شلوغ شده.
این کتاب میتونست کمی ساده تر باشه و به جای اشاره به مسائل فراوان، مثل شخصیت مرزی، اگر می چسبید به ایده اصلیش، یعنی کمک به کمالگراها برای کنار آمدن با مشکلاتشون، شاید حسی بهتر داشت.
* نویسنده به دفعات از مخاطبش میخواد که به مشار/روانشناس/پزشک مراجعه بکنه.. که به نظر من چندان جالب نمیاد، و ضروری نیست شما تقریبا از هر 5صفحه، یکبار به مخاطب بگی که بره پیش مشاور.
چنین کاری دو ایده به ذهن میاره:
1. شاید این کتاب مجموعه ای از جزوه هاست که قبلا جداگانه نوشته شدند، و در هر کدوم از مخاطب خواسته شده به مشاور مراجعه بکنه.
2. شاید این کتاب/نویسنده، امید چندانی نداره که مخاطبش بتونه از پس مشکلاتش بر بیاد، و اونو حواله میده به مشاور.
احتمالش کمه. هر چند چیزهایی ازش یاد گرفتم و کمکم کرد تا چند تروما از گذشته ام کشف کنم، اما در کل حس خیلی خوبی از خواندنش نداشتم، و فعلا انگیزه ای برای مرور مجدد این اثر ندارم.
نه. این از اون کتابهای سخته که یا: 1.شخص خودش باید تصمیم بگیره که میخواد بگیرتش دستش 2. مشاور/روانشناس طبق وضعیت تون، بهتون توصیه اش بکنه.
اگر مثل من، مطالعه کتابهای نسخه اصلی رو بعنوان راهی برای بهبود مهارت زبانی تون در نظر گرفتین، مطالعه ی این اثر رو توی فهرست تون بگذارید. چیدمان و جمله بندی این کتاب خیلی روان نیست، ولی اگر به کتابهای روانشناسی علاقمند باشید، خوندنش شما رو بعنوان زبان آموز، اذیت نخواهد کرد.
بله.. قطعا ایشون در تخصص خودش یه حرفه ای است، و حرفهای زیادی برای گفتن داره.. و احتمالا آثار بعدیش (اگر منتشر کنه) خواندنی تر خواهد بود. البته ترجیح میدم اول خلاصه کتابشون رو مرور کنم.