مدتی است که در شبکههای اجتماعی مثل تلگرام و توییتر میبینم که دوستانم ویدیوهایی را ارسال میکنند که در آنها از رهگذران کوچهها و خیابانهای شهری(که معمولا تهران یا اصفهان است) سوالهایی پرسیده میشوند و گزیدههایی از پاسخهای این رهگذران به ما نشان داده میشوند.
احتمالا اگر با این نوع از محتوا روبرو شده باشید، متوجه منظور من شدهاید. سوالها هم از شیر مرغ هستند تا جان آدمیزاد،ازکتاب خواندن و نخواندن هستند تا نظر مردم در مورد شبکههای اجتماعی و تاثیرات آنها بر سلامت روان، تا موافق بودن یا نبودن با یک ایده و عقیده و تا نظرات مردم دربارهی زندگی عاطفیشان و وضعیت روابط دختر و پسر و مشکلات اقتصادیشان و صرفهجویی کردن و نکردنشان و موافقت یا عدم موافقتشان با کنکور و غیره. من در این نوشته میخواهم یکی از نگرانیهایم را در مورد این نوع ویدیوها با شما به اشتراک بگذارم تا با همدیگر کمی به آن فکر کنیم.
نگرانی من: ما در حال دیدن یک گزینش هستیم، اما این گزینش بودن را ذهن ما نمیفهمد و ما از روی آن به صورت ضمنی نتایج آماری میگیریم:
آقا فریدون، که یک شخصیت خیالی است، از سهامداران بزرگ یک شرکت سیگارسازی است. فریدون دوست دارد که مردم در جامعه به کشیدن سیگار تشویق شوند و افراد بیشتری سیگار بکشند و آنهایی هم که سیگار میکشند، با خیال راحت سیگار بیشتری بکشند. دلش هم میخواهد که با ساختن یک ویدیو از مردم نظرسنجی کند و در نهایت این ویدیو به صورتی باشد که مردم چهرهای دلپذیر از سیگار کشیدن ارایه دهند و معتقد باشند که در نهایت زندگیشان بعد از سیگار از زندگیشان قبل از سیگار بهتر بوده است. مشخص است که یکی از روشهای پیش روی آقا فریدون این است که از افرادی ساختگی بخواهد که دیالوگهایی از پیش تعیین شده و با آب و تاب در مورد آرامش ناشی از سیگار کشیدن و دروغین بودن مضرات ادعا شده توسط دیگران بخوانند. البته شاید ویدیوی آقا فریدون ویدیوی پر آب و لعابی در بیاید اما اگر یکی از این بازیگرها بعدها ساختگی و دروغین بودن ویدیو را لو بدهد، اعتبار آقا فریدون به شدت خدشه دار میشود. پس بهتر است به فکر یک حرف راست اما با پیامی دروغ باشد! یعنی بهتر است که راستی بگوید که از آن استنتاجهای دروغین و خطرناک شود. به نظر شما چه راستی بگوید بهتر است؟ آقا فریدون اینجا با یکی از این شرکتهای ویدیوسازی تماس میگیرد و از آنها میخواهد که فکر چارهای برای او باشند و به آنها پیشنهاد رقمهای بزرگ مالی میدهد: شرکت «شیرهبرسرمالان»!
شرکت شیرهبرسرمالان نمیتواند از خیر پیشنهاد چرب و نرم آقا فریدون بگذرد و برای همین به فکر ساخت ویدیویی راست اما دروغین میافتد که نه دروغ گفته باشد و اعتبار شرکت خراب شود و هم آقا فریدون راضی شود و پیشنهاد هنگفتش را به شیرهبرسرمالان پرداخت کند. فیلمبردار شرکت، آقا مهدی، و مجریشان، آقا کیانوش که صدایی زیبا و دلنشین دارد، دوربین را برمیدارند و با صد نفر که سیگاری هستند مصاحبه میکنند. از آنها میپرسند که به نظر شما زندگیتان قبل از سیگار کشیدن بهتر بود یا بعد از آن؟ آیا سیگار کشیدن کمکی در زندگی به شما کرد؟
فرض کنید از جمعیت سیگاریهای ایران نود و پنج درصد آنها معتقدند که در نهایت سیگار کشیدن به ضررشان تمام شده و اعتیادی مضر است که بدبختانه دوری کردن از آن برایشان ممکن نیست. همچنین، پنج درصد معتقد هستند که سیگار باعث آرامش روانشان شده و مضرات سلامتی آن را یا نشنیدهاند یا به نظرشان به شدتی که تبلیغ میشود نیست. این افراد مثال میزنند که فلانی هفتاد سال عمر کرد و تا آخر عمر هم مثل یک خان یک پاکت سیگار میکشید و نه سرطان ریه گرفت و نه سکتهی قلبی کرد.
با تمام این فرضیات، پس اگر پنج درصد جامعهی سیگاریها معتقد باشند که سیگار برایشان مفید بوده است، اگر آنها با صد نفر مصاحبه کنند، حدود پنج نفر را دارند که موافق سیگار کشیدن و مضرات آن بودهاند و نود و پنج نفر هم حرفهایی بر علیه سیگار کشیدن زده اند(البته این محتملترین نتیجه است، نتایج دیگر تا حدی نزدیک به همین هستند، اما برای کاستن از پیچیدگی ریاضی متن از این بحثهای دقیق ریاضی که ما را از اصل بحث دور میکنند میگریزم. یک خوانندهی تیزبین به خودی خود متوجه منظور من خواهد شد.)
حالا شرکت شیرهبرسرمالان چطور با این پنج نظر موافق سیگار و نود و پنج نفر مخالف سیگار ویدیوی تاثیرگذاری برای آقا فریدون بسازد؟ این شرکت میتواند یک ویدیو بسازد که در آن فقط نظرات این پنج نفر مخالف حضور دارد. اما مدیر شرکت شیرهبرسرمالان فکر نمیکند که اینطوری بتواند مردم را به درستی گول بزنند، به هر حال همه میدانیم که حداقل افرادی در جامعه هستند که با سیگار مخالفند،پس ساختن چنین ویدیویی داد بینندگانش را در میآورد و ممکن است در نهایت آبروی آقا فریدون و شرکت شیرهبرسرمالان بریزد. برای همین مدیر شرکت اندیشهی دیگری میکند.
او پنج نفری که سیگار را تبلیغ کردهاند را در ویدیو قرار میدهد و همراه آنها پنج نفری را قرار میدهد که با سیگار مخالف هستند. حالا معجون بهتری دارد. در ویدیو ده نفر هستند نظر میدهند و نیمی از نظرات هم مثبت است. بنابراین هر کس این ویدیو را ببیند، اولا راضی خواهد بود که در هر حال هم افرادی هستند در جامعه که از مضرات سیگار گفتهاند و هم افرادی هستند که نظرات مثبتی دارند و البته این پیغام منتقل خواهد شد که در این نظرسنجی از مردم! نیمی از افراد از سیگار دفاع کردهاند! چیزی که احتمالا با شهود اولیهی ما چندان سازگار نیست اما شاید چندان هم داد ما را در نیاورد. البته شاید آقای فیلمساز بخواهد از ترکیب چهار نظر مثبت و شش نظر منفی استفاده کند اما به هر حال به صورت ضمنی اعدادی همانند پنجاه و چهل و سی درصد در مورد درصدی از جمعیت که موافق سیگار هستند تبلیغ میشود، اعدادی که به شدت از واقعیت فاصله دارند. حالا سیگاریها با خیال راحتتری سیگار میکشند، احساس میکند که مضرات آنطورها هم که تبلیغ میشوند نیستند. البته فیلمساز ممکن است از این حریصتر باشد و مثلا نظر پنج نفر موافق را بگذارد و دو نفر مخالف، اما احتمالا داد همه در میآید. اما به هر حال آقا فریدون راضی است. مصاحبهها واقعی هستند و حالا مردم راحتتر، با وجدانی آسودهتر و بیشتر سیگار میکشند.
این نگرانی اول من بود. این که فراموش کنیم در حال دیدن یک گزینش هستیم که الزاما سهم نظرات مردم در آن با سهم نظرات مردم در دنیای واقعی یکسان نیست و ممکن است تفاوتهای شدید داشته باشد.
یادم هست که شخصی بود که در اینستاگرام کلیپهایی میگذاشت که در آنها ادعا میکرد میتواند ذهن مردم را بخواند. مثلا از اشخاص میخواست یک عدد بین یک تا بیست را روی کاغذی بنویسند و در صندوق بیاندازند، سپس او حدس میزد چه عددی را نوشتهاند و در همهی موارد هم درست بود. چهار پنج مورد هم نشان میداد از ذوق زدگی مردم از حدس زدن این فرد. البته دستورالعمل ساختن این ویدیوها ساده است، از دویست نفر همین کار را بخواه و هر بار یک عدد تصادفی بگو. به هر حال پنج شش موردی درست درمیآید. آنها را پشت هم بچین و ادعا کن که یک ذهنخوان برجستهای. از این موارد ویدیوها کم نیست.
احتمالا شما هم ویدیوهایی را دیدهاید که در آنها پاسخ مردم به سوالی مشخص بسیار عجیب و غریب است. مثلا در مورد وضعیت روابط عاطفی مردم، نظراتشان، فرهنگشان و غیره. اینجا باید همیشه دقت داشته باشیم که حتی خود ویرایشگر ویدیوها هم احتمالا چون میخواهد ویدیویی جذاب بسازد، نظرات شدیدتر و شوکهکنندهتر را نشان خواهد داد و البته همیشه باید در نظر داشته باشیم که سازندهی ویدیو ممکن است در پی تلقین ضمنی نظرات خودش در آن ویدیوها باشد و کسانی که آن نظرات را ابراز کردهاند بیشتر و پرتعداد تر از توزیع واقعی آن در تلویزیون نشان دهد.
پینوشت: البته آنچه مطرح کردم یک نگرانی است. منظورم من این نیست که تمام ویدیوها همین کار را میکنند، بلکه منظور من این است که ما هنگام مصرف چنین محتواهایی باید کاملا هشیار باشیم! البته اگر صادق باشم به نظر من گاهی بهتر است این ویدیوها را نبینیم و اگر نیاز به آمار داریم از روشهای صحیح آماری، در ابعاد گستردهتر استفاده کنیم.
پینوشت دوم: من یه وبلاگی دارم که توش از چیزهای دیگه هم مینویسم و اگر دوست داشتید نوشتههای صمیمیتر من رو هم بخونید بهش سربزنید! ایناهاش! خود این مطلبم توش هست با این لینک!