این چندمین نامه ای است که برای خود مینویسم. نمیدانم چگونه آغازش کنم . از دلتنگی ها بنویسم یا از گرفتاری ها ؛یا حتی از خنده های این روزها .
منِ عزیزم! میدانم باز هم از تو غافل شدم . درگیر تمام دلتنگی ها ، گرفتاری ها ، و خنده های بی معنی این روز ها بوده ام . یادم رفته بود تو را .
میدانم دلت باز هم گرفته است ؛ از همه چی وهمه کس .
و گاهی دلت برای خودت تنگ میشود . برای خودِ خودت . برای حرف هایی که بی هیچ مخاطبی بیان شود و کسی به دلش نگیرد . برای عاشقانه هایی که بدون نگرانی از ویروس احساس کنی . برای جمع های خانوادگی بدون آنکه دعوایی انتظارش را بکشد . دلت برای تنهایی هایت هم تنگ شده است . کسی نباشد ؛ تنها تو باشی و قلم و کاغذ .
منِ عزیزم ! میدانم باید فراموشی را به تو بیاموزم . که فراموش کنی حرف های پست آدم ها را ، حتی میخواهم عاشقانه های اشتباه را هم فراموش کنی . اشتباه هایت را فراموش کنی و برای تجربه آنها شرمسار نباشی .
جایی خوانده بودم نوشته بود که اشتباه به آدم ها درس و تجربه میدهد ؛ تو نیز آنها را تجربه بدان . برای شکست های زندگی ات ناراحت نباش آنها تو را قوی کرده اند تا بتوانی به اینجا برسی . میدانم هنوز هم میتوانی شکست بخوری ولی هیچگاه برای آن گریه نکن .چشمانت خیلی وقت است توان گریه ندارد و میدانم دیگر قلبت نباید شکسته شود . هرچه باشد بعد از آن همه شکست و قبول بار سنگین حرف های مردم و گریه هایی که به تو امان نمیدهند ، باید آن منِ قوی سرزنده باشد .
منِ عزیزم! به تو افتخار میکنم . تو از تمام دختر هایی که میشناسم قوی تر هستی .شکست خورده ای آری ، زخمی شده ای ، گریه هایت تا صبح باریده است ولی هنوز هم میخندی .
منو تو جز هم پناهی نداریم . من همیشه تو را یاد میکنم ؛ نه فراموشت نکرده ام ولی این آدم ها من را از تو دور کرده بودند .
ولی من توام . میدانم که هر چه که باشد، شکست یا پیروزی، شادی یا غم، سکوت یا سخن ، هر چه که باشد دوستت دارم . بیشتر از همه چیز و همه کس . تو بهترین خواهی شد و برای این لحظه هایت اشک شوق خواهی ریخت . آن روز تمام آدم ها را میبخشی و بدی ها را فراموش میکنی .
اما تو خوب باش ، خوب بمان.
من عاشقتم هست همانگونه که هستی.