الان روز دیگه تقریبا هممون حداقل یکبار اسم دورکاری به گوشمون خورده
اول با خودم فکر میکردم که دورکاری و WORK FROM HOME یه اتفاقی در نتیجه جهان مدرنه اما یکم دیگه که دقت کردم به نظرم اومد که کشاورزان، خانه داران و ... مدت زمانی زیادیه که دارن با روش WORK FROM HOME کار میکنند.
درسته که شاید قدمت این نوع کارکردن خیلی به عقب برگرده. اما واقعا انسان امروزی وقتی مجبور شد خونه نشین بشه و ریموت کارهاش رو بکنه با مسائلی مواجه شد که شاید دورکاران نسل های قبلی خیلی دگیرشون نبودن.
از اون چالش ها به کاهش بهره وری میشه اشاره داشت که خودش معلول اتفاق های متفاوتی بود و فهمیدن این اتفاق ها چندان که به نظر میرسه کار ساده ای نیست.
ما برای فهمیدن عمیق این مسائل، با تمرکز بر جامعه دورکاران بین بیست تا چهل سال تحقیقات خودمون رو شروع کردیم.
اولین گام اون مصاحبه با دوازده نفر از افراد این جامعه و به طور موازی با اون تحقیقات دست دوم بود.
در نتیجه تحقیقات کیفی، ما به مسائل اولویت دار کاربران رسیدیم و با دسته بندی مسائل به بورد زیر رسیدیم.
که در ادامه ماتریس آیزن هاور برای ما فرصتی فراهم کرد تا مسائل استخراج شده را به درستی اولویت بندی کنیم.
به طور موازی با تحقیقات کیفی، تحلیل کمی پرسشنامه در SPSS اتفاق افتاد که به ما بینش های خوبی درباره میزان رضایت افراد از ارتباط با همکاران، تاثیر جنسیت افراد در میزان رضایت از مسائل و ... داد.
مسائل اولویت داری که برا ما بولد شد:
اکنون با توجه به مسائل استخراج شده، تحلیل کمی و ویژگی ها تاثیرگذار در نوع دورکاری افراد موفق به شناسایی پرسونا خود شدیم.
پرسونای ما در دو دسته بندی کارمند و کارفرما قرار داشت. که سه پرسونا در دسته کارمندان و دو پرسنای متفاوت در دسته کارفرمایان داشتیم.
که با توجه به نیازهایی که ما میتونستیم پوشش بدیم و هم پوشانی که بین نیازهای پرسونا ها وجود داشت ما یک پرسونای کارمند(زهرا مجد/ کارمند پر چالش) و یک پرسونای کافرما (منیره منصوری / کارفرما همدل) را اساس گام های بعدی خود قرار دادیم.
از این نقطه به بعد ما تمام تلاش خودمون را کردیم تا از پشت عینک زهرا و منیره به مسائل نگاه کنیم و اولویت های آن ها را در تمام مسیر در نظر داشته باشیم.
فاز تحقیقات خود را با بنچ مارک به پایان رسوندیم و بنچمارک ما در سه سطح متفاوت اتفاق افتاد.
با توجه به مسیری که طی کردیم ارزش پیشنهادی ما طیف محدود و محدودتری پیدا میکرد تا در انتها تبدیل به دو گزینه:
شد.
ادامه راه را با در نظر گرفتن ارزش پیشنهادی و تمرکز بر دو حوزه اصلی
ایده پردازی فیچر های خودمون رو آغاز کردیم و با کمک منتورمون (حسین محمودوند) تونستیم امتیاز درستی به میزان تاثیرگذاری و سختی پیاده سازی آنها بدیم.
با توجه به امتیازها این امکان رو داشتیم تا فیچر های اصلی خودمون رو از دل بقیه ایده ها بیرون بکشیم. فیچر ها شامل:
قصد ما برای ارائه این فیچر، ساده تر شدن آنبورد کردن افراد تیم بود. که تلاش کردیم افراد تیم را از KPI های مشخص مطلع کنیم و برای آن از فریمورک OKR استفاده کردیم.
که آن را برای انگیزش افراد و همچنین ایجاد رقابت مثبت بین اعضا تعریف کردیم.
آن را حالتی در نظر گرفتیم تا افراد در زمان مشخص با تمرکز بیشتر تسک های مورد نظر خودشون رو انجام بدهند.
اکنون که فیچر های نهایی را انتخاب کردیم فرصت این بود تا اونا رو از دنیای افکارمون خارج کنیم و بهشون فرصت بدیم در دنیای واقعی حضور داشته باشن. اول یه نمونه خام از هر فیچر ایجاد کردیم که در واقع اسکچ ما بود.
و با استناد به اسکچ ها و تمام حالت های احتمالی که ممکن بود در نتیجه استفاده از فیچر ها پیش بیاید، یوزر فلو و معماری اطلاعات ما شکل گرفت.
گام های باقی مانده ما وایرفریمینگ، UI، پروتوتایپ و تست کاربرد پذیری است که در قسمت دوم توضیح خواهم داد.
پ.ن: همه تصاویر خروجی اطلاعات پروژه ما در miro است.