در بخش قبلی درباره اهمیت وجود استراتژی در برنامه کاری سرمایه گذار نوشتیم. چند استراتژی هم با شما مطالعه کردیم. ادامه استراتژی ها و همچنین شیوه انتخاب مناسب آن در جهت مدیریت سرمایه بهینه را در این بخش پی میگیریم.
مارتینگل (Martingale)
رویکرد حجم پوزیشن مارتینگل به اندازه روش DCA ، بحثبرانگیز است. اساسا پس از ضرر کردن در ترید، معاملهگر حجم پوزیشن معاملاتی خود را دو برابر میکند، فورا و به طور بالقوه تمام ضررهای قبلی با اولین سود جبران میشود.
برای فهم بهتر این استراتژی با یک مثال روش را روشن می کنیم. تریدی را با دو نتیجه با احتمال مساوی، نتیجه 1 و نتیجه 2 در نظر بگیرید. معامله گر تصمیم می گیرد مبلغ ثابت 50 دلار را ترید کند، به امید اینکه نتیجه 1 رخ دهد. با این حال، نتیجه 2 به جای آن رخ می دهد و ترید با ضرر بسته می شود.
با استفاده از استراتژی مارتینگل، حجم به 100 دلار افزایش مییابد، و دوباره به نتیجه 1 امیدواریم. باز هم، نتیجه Bرخ میدهد و 100 دلار از دست میرود. از آنجایی که باز هم در ضرر است ، ترید دو برابر شده و اکنون 200 دلار است. این روند تا رسیدن به نتیجه مطلوب یعنی رسیدن به نتیجه 1 ادامه می یابد.
بعضی از نتایج ممکن از مثال بالا:
· در اولین ترید برنده شوید و 50 دلار سود کنید
· شکست در ترید اول و برنده شدن در ترید دوم:
- در ترید اول 50 دلار از دست بدهید و در ترید دوم 100 دلار برنده شوید. شما با یک سود خالص 50 دلاری خارج می شوید.
· از دست دادن دو ترید اول و برنده شدن در معامله ترید:
- در ترید اول 50 دلار، در ترید دوم 100 دلار از دست دادید و سپس در ترید سوم 200 دلار برنده می شوید. باز هم با سود 50 دلاری خارج می شوید.
· از دست دادن سه ترید اول، اما برنده شدن در ترید چهارم:
– در ترید اول 50 دلار، در ترید دوم 100 دلار و در ترید سوم 200 دلار ضرر می کنید. با این حال، در ترید چهارم 400 دلار برنده می شوید. باز هم 50 دلار سود برای شما باقی می ماند.
همانطور که می بینید، حجم ترید برنده در نهایت از مجموع ضررهای تمام تریدهای قبلی بیشتر خواهد بود. و تفاوت دراندازه ترید اصلی است.
این استراتژی زمانی بیشترین کارایی را دارد که بازار با نوسان زیادی همراه باشد.هر چه نوسان بیشتری در جریان باشد می توانید از دیپ های سریع و سوار شدن بر موج برگشت حداکثر استفاده را داشته باشید.
ایراد استراتژی این است که وقتی حجم ترید را دوبرابر میکنیم، ریسک کردن برای کل حساب امری اجتناب ناپذیر است. در طولانی مدت، همه معاملهگران ضررهایی را تجربه میکنند و قصد دارند تا پوزیشن منفی را ادامه دهند که به از بین رفتن حساب معاملاتی می انجامد.
اگر معاملهگران تمایل به تلافی کردن داشته باشند، بعد از ضرر وارد معامله میشوند، تکنیکهای مارتینگل، چالشهای بزرگی را نشان میدهد و تحت چنین شرایطی زودتر منجر دست دادن کل حساب میگردد.
آنتی مارتینگلAnti-Martingale
آنتی مارتینگل خطرات روش مارتینگل را از بین میبرد. برخلاف سیستم مارتینگل، زمانی که معاملهگر متضرر میشود، حجم ترید را دو برابر نمیکند اما به همان پوزیشن میچسبد که به زودی این ضرر مرتفع نمیگردد. از سوی دیگر هنگامی که به سود دست مییابد، حجم ترید را دو برابر میکند و با دو برابر ریسک نیز مواجه میشود. پشت این رویکرد، چنین تفکری وجود دارد که بعد از برنده شدن در یک ترید، شما با «پول آزاد» شروع به ترید میکنید.
برای مثال یک معاملهگر درتریدی به ۲۰۰ دلار سود دست مییابد جایی که او بر روی حساب ۱۰۰۰۰ دلاری، %۱ ریسک میکند، حالا حجم حساب جدید او ۱۰۲۰۰ دلار شده است. در ترید بعدی، او میتواند روی ۲۰۰ دلار دیسک کند که میزان ریسک بر روی ۱۰۲۰۰ دلار برابر با %۱٫۹۶ است. اگر تریدهای بعدی او نیز با نسبت سود به ریسک ۲ باشد او ۴۰۰ دلار سود به دست آورده است و اکنون حجم حساب جدید وی به ۱۰۶۰۰ دلار رسیده است. در تریدهای بعدی، معاملهگر میتواند روی ۶۰۰ دلار ریسک نماید که میزان ریسک بر روی ۱۰۶۰۰دلار برابر با %۵٫۷ میباشد.
معاملهگر با این روش، پتانسیل کسب پول بیشتر با رکوردهای بُرد را دارد و به راحتی موجودی حسابش پایینتر از مقدار حساب اولیهاش نخواهد آمد اما فقط یک ضرر میتواند همه سودهای قبلی را از بین ببرد. به همین دلیل معاملهگران نباید حجم تریدها را دو برابر کنند اما از فاکتور کوچکتر از ۲ استفاده میکنند تا حجم پوزیشن ترید خود را بعد از سود تعیین نمایند. به این ترتیب بعد از ضرر، سود خود را حفظ خواهند کرد
نسبت ثابت (Fixed Ratio)
این تکنیک بیانگر این است که رابطه بین تعداد لات های معامله شده و سود مورد نیاز برای افزایش حجم پوزیشن باید ثابت بماند. هدف آن تعیین تعداد ایدهآل قراردادهایی است که میتوانیم بر اساس زیان و سود معامله کنیم تا بتوانیم در بلندمدت عملکرد بهتری داشته باشیم.
یک معاملهگر باید میزان سود را تعیین کند تا به او امکان افزایش حجم پوزیشن معاملاتی را بدهد (افزایش حجم پوزیشن به دلتا معروف است).
به عنوان مثال یک معاملهگر میتواند تریدی را فقط با یک قرارداد شروع کند و دلتای خود را به مبلغ ۲۰۰۰ دلار انتخاب کند. هر زمان که معاملهگر سود دلتای ۲۰۰۰ دلاری را به دست آورد، میتواند میزان پوزیشن خود (حجم معامله) را با یک قرارداد افزایش دهد.
مزیت این استراتژی این است که در واقع تنها زمانی که معاملهگر سود میکند، میتواند حجم ترید خود را افزایش دهد. و دیگر مزیت اینکه با انتخاب دلتا، معاملهگر میتواند رشد سرمایه خود را کنترل کند. دلتای بیشتر به این معنی است که معاملهگر حجم ترید خود را به کندی افزایش میدهد. با این وجود، دلتای کمتر به این معنی است که معاملهگر حجم ترید خود را بعد از کسب سود، افزایش میدهد.
از طرف دیگر معایبی به خصوص برای معامله گران با حسابهای کوچک هست. به این دلیل که شما باید اندازه پوزیشن های خود را به صورت تدریجی تنظیم کنید، اما به دلیل اندازه های استانداردشده لات که مجبورید با آن کار کنید، ممکن است متوجه شوید که تنظیم اندازه قرارداد مطابق با فرمول نسبت ثابت همیشه امکان پذیر نخواهد بود.مشکل دیگر زمانی است که در یک بازی ضرر قرار می گیرید. در این حالت، اندازه پوزیشن شما به طور همزمان کاهش می یابد.
سرمایه گذاری ارزش value investing
این استراتژی بر دارایی هایی تمرکز می کند که -undervalued- یا زیر قیمت واقعی هستند، و ارزش واقعی آنها بسیار بالاتر است. این مفهوم توسط بنجامین گراهام، که به عنوان پدر سرمایه گذاری ارزشی نیز شناخته می شود، معرفی شد. سپس توسط وارن بافت، مشهورترین سرمایه گذار ارزشی جهان، به شهرت رسید.
اساساً، اگر معتقدید یک دارایی undervalued است، زمانی که بازار ارزش آن را ببیند، قیمت آن باید افزایش یابد. یکی از نمونههای این مفهوم میتواند بیتکوین باشد، که مسلماً در 10 سال اول وجودش undervaluedبود (بسیاری استدلال میکنند که هنوز undervaluedاست!). از آنجایی که سرمایهگذاران بیشتری به ارزش آن پی بردهاند - از جمله دولتها و موسسات - تقاضا برای بیتکوین افزایش یافته است. کسانی که ارزش بیت کوین را در اوایل دیدند، در نتیجه سود قابل توجهی به دست آورده اند.
چالش سرمایه گذاری ارزش، تعیین این است که کدام دارایی ها undervalued است. این استراتژی مستلزم تحقیقات زیادی و همچنین ذهنیت بلندمدت است، زیرا ممکن است برای کسب سود زمان ببرد. با این حال، اگر تحقیقات شما درست باشد، این تلاشها به طور کلی ارزش آن را دارند زیرا بازده قابل توجهی دارد. این فرآیند همچنین میتواند به شما آموزش دهد که چگونه در یافتن پروژههای با ارزش بالا خبره شوید و در نتیجه سرمایهگذار بهتری باشید.
سرمایه گذاری خلاف گرا
وارن بافت میگوید: "وقتی دیگران حریص هستند بترسید و وقتی دیگران میترسند حریص باشید" این نقل قول به طور خلاصه نمایانگر سرمایه گذاری خلاف گرا است. سرمایهگذاری خلاف گرا زمانی اتفاق میافتد که سرمایهگذاران با خرید در زمانی که اکثر سرمایهگذاران در حال فروش هستند، به طور هدفمند بر خلاف روندهای فعلی بازار حرکت کنند، یا برعکس.
تصویر زیر چرخه احساسات بازار و نحوه نگاه سرمایه گذار مخالف به آن را نشان می دهد:
بسیاری از سرمایه گذاران سرخوش هستند و مایل به پذیرش ریسک های بالاتر در مراحل صعودی بازار هستند، اما آنها ترسان، ناامید و ناراضی به سرمایه گذاری در مراحل نزولی هستند. سرمایه گذاران خلاف گرا فرصت های خود را با استناد به رویکرد خود بر خلاف این روندها استفاده می کنند.
بازارهای صعودی: زمانی که بازار صعودی است، روند سرخوشی است و علاقه زیادی را به خود جلب می کند. این لحظه نشان دهنده بالاترین ورود ریسک برای یک سرمایه گذار خلاف گرا است. یک مثال خوب می تواند نگاهی به بیت کوین قبل از بالاترین قیمت آن در اواسط اکتبر 2021 باشد - در این زمان، بسیاری از سرمایه گذاران در مورد افزایش بیشتر قیمت بیتکوین صحبت می کردند که بسیاری از تازه واردان را به سرمایه گذاری در بیت کوین تشویق کرد.
بازارهای نزولی: زمانی که بازار نزولی است، این زمانی است که خلاف گراها بهترین فرصت ها را برای سرمایه گذاری می بینند و بهترین شانس را برای کسب بازدهی بالا دارند. روند نزولی که در نوامبر 2021 آغاز شد، فرصتی عالی برای سرمایه گذاران بوده است تا دارایی هایی مانند بیت کوین و اتریوم را با تخفیف خریداری کنند. بیت کوین با از دست دادن حدود 50 درصد از ارزش خود به دنبال بالاترین رکورد خود در اکتبر، بسیاری از سرمایهگذاران را به پنیک سل رساند. سرمایهگذار خلاف گرا این سناریو را فرصتی برای انجام خلاف عادت و خرید بیتکوین با قیمتی با تخفیف و بعداً فروش آن با قیمت بالاتر میدانست.
تصویر زیر ترکیبی از نحوه عملکرد یک خلاف گرا است.
مخالف بودن می تواند بسیار سودده باشد، اما همچنین یک استراتژی مخاطره آمیز است که ممکن است زمان زیادی طول بکشد تا نتیجه دهد.
سرمایه گذاری رشد
در مقایسه با سرمایه گذاران ارزشی، سرمایه گذاران رشد به قیمت بازار یا ارزش ذاتی یک دارایی اهمیت نمی دهند. این سرمایه گذاران به پروژه ها یا توکن هایی علاقه مند هستند که نشانه های رشد بالاتر از حد متوسط را نشان می دهند. این استراتژی به طور کلی کوتاه مدت تر از استراتژی های دیگر است.
استراتژی لانگ/ شورت
این استراتژی اغلب در هج فاندها یا موسسات اتفاق میافتد، اما تعداد بیشتری از سرمایهگذاران کریپتوکارنسی از این رویکرد برای تنوع بخشیدن به سبد خود و افزایش سود استفاده میکنند.
سهام لانگ/شورت به دنبال بهرهبرداری از فرصتهای سودده با دو رویکرد است: هدف اول در نظر گرفتن موقعیتهای خرید داراییهایی است که undervalued تلقی میشوند، در حالی که رویکرد دوم بر فروش داراییهای کوتاهمدت متمرکز است که بیش از حد ارزشگذاری شدهاند.
هدف این استراتژی کاهش ریسک قرار گرفتن در معرض بازار و سود حاصل از هر دو حرکت دارایی است.
یکی از جنبه های مهم در این استراتژی این است که بتوانیم تشخیص دهیم چه زمانی دارایی ها undervaluedو چه زمانی بیش از حد ارزش گذاری شده اند.
سرمایه گذاری در صندوق های شاخص کریپتو
بازار کریپتو اکنون دارای بیش از 10000 نوع ارز دیجیتال مختلف است که ارزیابی همه فرصت ها و توکن های موجود در حوزه کریپتو را برای سرمایه گذار دشوار می کند. اینجاست که شاخص سازی کریپتو وارد می شود.
شاخص کریپتو چیست؟ شاخص کریپتو مجموعه ای از کریپتوکارنسی ها است که در کنار هم و بر اساس معیارهای مختلف قرار گرفته اند. این شبیه به ETF(صندوق معاملاتی بورس) یا شاخص سهام در امور مالی سنتی است.
با سرمایه گذاری در یک شاخص کریپتو، سرمایه گذاران می توانند به جای تحقیق و انتخاب دارایی های فردی، در بازار یا موضوع مورد علاقه خود سرمایه گذاری کنند. این باعث میشود این رویکرد برای سرمایهگذارانی مفید باشد که زمانی برای نظارت بر بازار کریپتوکارنسی ندارند و به دنبال تنوع بیشتر هستند، زیرا سبد آنها کمتر در برابر حرکات کریپتوکارنسی آسیبپذیر خواهد بود. همچنین میتواند راه خوبی برای شروع کار مبتدیان باشد.
با این حال، سرمایه گذاران با تجربه تر که به چندین پروژه خاص علاقه دارند احتمالاً این گزینه را انتخاب نمی کنند.
میتوانید قدم های مدیریت سرمایه را ویدیو ما در یوتوب آبان ونچر ببینید:
https://www.youtube.com/watch?v=9ftZAdigGu4&t=11s
تعدادی از عناصر وجود دارد که باید در نظر بگیرید، از جمله هدف سرمایه گذاری، پروفایل ریسک شما ، و ترجیح شما برای سرمایه گذاری غیرفعال در مقابل سرمایه گذاری فعال.
1. هدف سرمایه گذاری و تایم فریم خود را تعیین کنید
هر کدام از ما اهداف و افقهای سرمایه گذاری متفاوتی داریم.
مثالی از سرمایه گذار کوتاه مدت کسی است که می خواهد مقداری پول برای رفتن به تعطیلات خارج از کشور پس انداز کند. هدف کسب سود سریع برای یک سفر مجلل است و تایم فریم نسبتا کوتاه مدت (1 تا 3 سال) است.
در مقابل، سایر سرمایه گذاران اهداف بلندمدتی (5 سال به بالا) دارند، مثل داشتن ذخیره برای بازنشستگی یا داشتن پول کافی برای پرداخت هزینه تحصیل فرزندانشان.
برای تعیین هدف سرمایه گذاری و تایم فریم خود، به موارد زیر فکر کنید:
چقدر باید در پورتفوی خود داشته باشید؟ یک عدد واضح مشخص کنید - برای اهداف کوتاه مدت به واحد 1000 دلار و برای اهداف بلند مدت به واحد 10000 دلار.
چه زمانی می خواهید به این هدف برسید؟ تایم فریم را تنظیم کنید
سرمایه گذاری اولیه شما چقدر است و در طول زمان چقدر میتوانید سرمایه گذاری کنید؟ آیا در حال حاضر مبلغی مقطوع برای سرمایه گذاری دارید یا قصد دارید هر ماه یک قسمت منظم از حقوق خود را کنار بگذارید؟
همه این عوامل بر انتخاب استراتژی سرمایه گذاری شما تأثیر می گذارد.
2. پروفایل ریسک خود را بشناسید.
سرمایه گذاری و ریسک دست به دست هم می دهند و کریپتوکارنسی به عنوان یک کلاس دارایی بسیار پرخطر شناخته شده است.
شکل بالا مبادله ریسک و بازده را نشان میدهد و نشان میدهد که بازده بالقوه به درجه ریسکی که میپذیرید بستگی دارد و هر دو به نوع سرمایهگذاری شما مرتبط هستند. میتوانید ببینید که کریپتوکارنسی در صدر قرار دارد: با ارائه بالاترین پاداشهای بالقوه ،اما سرمایهگذاری روی آنها نیز ریسکتر از سایر سرمایهگذاریها است، که بیشتر به دلیل نوسانات بازار است.
ما حتی میتوانیم این را در خود بازار کریپتو ببینیم، جایی که آلتکوینهای کوچکتر اغلب بازدهی بالاتری نسبت به بیتکوین یا اتریوم دارند، اما ریسک بیشتری نیز دارند، زیرا سابقه زیادی پشت پروژه وجود ندارد.
بنابراین آیا باید همه چیز را در پرریسک ترین دارایی قرار دهید زیرا سود بیشتری می خواهید؟
به طور کلی، نه - بیشتر استراتژی های سرمایه گذاری شامل سطحی از تنوع هستند. درک میزان سرمایه گذاری شما در دارایی های پرریسک در مقابل دارایی های ایمن تر به سطح تحمل ریسک شما بستگی دارد.
تحمل ریسک به سطح عدم اطمینان یا ضرری اطلاق می شود که سرمایه گذار در حین اجرای استراتژی سرمایه گذاری خود آماده تحمل آن است. این یکی به عوامل زیادی بستگی دارد، مثل:
· سن: سرمایهگذاران جوان معمولاً ریسک بیشتری میکنند، زیرا زمان بیشتری برای صبرکردن برای یکنواخت شدن نوسانات بازار دارند. سرمایهگذار 30 سالهای که بیتکوین را در بالاترین حد خود در سال 2017 خریداری کرده بود، میتوانست به سادگی منتظر بماند تا قیمت آن در سال 2020 بهبود یابد. سرمایهگذار 65 سالهای که به آن پول برای بازنشستگی نیاز داشت، ممکن است در صورت نیاز به آن وجوه، ضرر کند.
· تجربه: اگر تجربه سرمایه گذاری دارید، ممکن است اولویت هایی برای کلاس ها یا پروژه های دارایی خاصی پیدا کرده باشید. از سوی دیگر، اگر در سرمایه گذاری کاملاً تازه وارد هستید، ممکن است اطلاعات زیادی در مورد بازار کریپتو نداشته باشید، بنابراین خیالتان راحت نباشد که سرمایه زیادی را در کریپتو بگذارید. تجربه شما بر تحمل ریسک شما تأثیر خواهد گذاشت.
· تایم فریم و اهداف: همانطور که قبلاً به آن پرداختیم، هر سرمایهگذار هدف و تایم فریم متفاوتی برای سرمایهگذاری دارد. معمولاً یک سرمایه گذار در صورت برنامه ریزی برای سرمایه گذاری طولانی مدت، مایل به پذیرش ریسک بیشتری است.
· اندازه پورتفولیو: هرچه پرتفوی شما بزرگتر باشد، ممکن است بودن در معرض خطر بیشتری را تحمل کنید. به عنوان مثال، یک پورتفولیوی 100000 دلاری، ریسک پذیری را برای سرمایه گذار آسان تر می کند تا یک سبد 1000 دلاری: سرمایه گذار پرتفوی بزرگ تر در صورت کاهش ارزش، از ریسک ها بیشتر محافظت می شود.
· سطح راحتی به عنوان یک سرمایه گذار: برخی افراد به طور طبیعی با ریسک کردن راحت تر از دیگران هستند. بعضی به دلیل نوسانات تحت فشار قرار می گیرند که میتواند منجر به تصمیمات بد سرمایه گذاری در بازارهای بی ثبات شود.
همه این عوامل به شما کمک می کنند تا میزان تحمل ریسک خود را تعیین کنید، که میتواند در مقیاسی از محافظه کار (دارای تحمل ریسک پایین) تا تهاجمی (دارای تحمل ریسک بالا) اندازه گیری شود.
حالا سه پروفایل اصلی سرمایه گذار را بر اساس میزان تحمل ریسک آنها در نظر خواهیم گرفت.
سرمایه گذار محافظه کار
هدف اصلی محافظت از پرتفوی خود با حاشیه کمی برای رشد سرمایه است. او برای به دست آوردن ثبات بیشتر و نقدینگی موجود، بازده کمتری را می پذیرد.
این نوع سرمایه گذار می تواند در صورت لزوم ریسک کند، اما ترجیح می دهد از آن اجتناب کند.
سرمایه گذار معتدل
سرمایه گذار معتدل به محافظت از پرتفوی خود به همان اندازه که بازدهی خود را افزایش می دهد اهمیت می دهد. او ریسک های متعادل را قبول می کند تا به دنبال بازدهی بالاتر باشد. در حالی که مایل به پذیرش ریسک های بیشتری نسبت به سرمایه گذار محافظه کار است، اما در سطح یک سرمایه گذار تهاجمی نیست.
سرمایه گذار تهاجمی
سرمایه گذار تهاجمی تقریباً برعکس سرمایه گذار محافظه کار است. مشتاق پذیرش ریسک بزرگ است زیرا هدف او حداکثر بازده است. سرمایه گذار تهاجمی به طور بالقوه بسیار بیشتر از دو پروفایل دیگر درآمد دارد، اما همچنین می تواند شامل نوسانات بسیار بیشتر و ضررهای بالقوه بالاتر باشد.
3. سطح مشارکت خود را انتخاب کنید
حالا که پروفایل اصلی سرمایه گذار را پوشش داده ایم، بیایید استراتژی های سرمایهگذاری متفاوتی را که ممکن است برای آنها مناسب باشد در نظر بگیریم. با این حال، اولین زمینه ای که باید در نظر گرفت، فعال یا غیرفعال بودن یک استراتژی است.
سرمایهگذاری غیرفعال یک استراتژی سرمایهگذاری است که بر دیدگاه سرمایهگذاری بلندمدت، با استفاده بسیار کم از فعالیتهای خرید و فروش (ترید) تمرکز دارد. این استراتژی نیاز به ذهنیت خرید و هولد دارد، زیرا مقاومت در برابر فرصتهای بازار یا مراحل نوسان اغلب دشوار است. سرمایه گذاری غیرفعال معمولاً پیچیده تر و کم هزینه تر است و اغلب به نتایج بالاتری نسبت به سرمایه گذاری فعال منجر می شود.
سرمایه گذاری فعال رویکردی برعکس دارد و نیازمند مشارکت بالای سرمایه گذار است. از نظر عملی، سرمایه گذاران برای به حداکثر رساندن سود، دارایی ها را به طور منظم خرید و فروش می کنند. ترید معروف ترین استراتژی سرمایه گذاری فعالی است که وجود دارد.
4. پیشرفت خود را اندازه گیری کنید
هنگامی که شروع به پیروی از برنامه سرمایه گذاری کردید، یکی از مهم ترین کارهایی که باید انجام دهید این است که چک لیست های منظمی را برای تعیین اینکه آیا سرمایه گذاری های شما همانطور که می خواهید پیش می رود تنظیم کنید.
بسته به نوع سرمایهگذاری، اهدافی که تعیین کردهاید و برنامه استراتژیکی که ساختهاید، مهم است که به خود یادآوری کنید که عملکرد سرمایهگذاری خود را به صورت هفتگی، ماهانه، فصلی یا سالانه بررسی کنید.
در واقع، اندازه گیری عملکرد سرمایه گذاری به شما کمک می کند موفقیت سرمایه گذاری خود را ارزیابی کنید. اگر به نتایجی که می خواستید می رسید، عالی است! اما اگر می بینید که استراتژی شما به نتایجی که میخواهید نمیرسد، میتوانید استراتژی خود را تغییر دهید یا داراییهای خود را مجدداً برای رسیدن به اهداف خود تخصیص دهید یا حتی به اصلاح اهداف اولیه خود فکر کنید.