سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، برای ما فرصتی است تا به خود بیاییم و در سایه اندیشهای که انقلاب بر اساس آن شکل گرفت، در آن بنگریم. انقلابی که فقط یک تحول سیاسی نبود، بلکه حرکت عظیمی بود در راه تحقق عدالت، آزادی، کرامت انسانی و حقوق شهروندی.
تاریخ شهادت میدهد؛ مردم ایران با آن شور و شوق به میدان آمدند، نه برای برپایی حکومتی که فقط جای حکام را عوض کند یا به قول شهید بهشتی عمامه را به جای تاج بنشاند، بلکه برای بنا نهادن نظامی که در آن مردم صاحب اختیار باشند، برای برپایی حکومتی که در آن حق تعیین سرنوشتشان به رسمیت شناخته شود و حق مشارکت سیاسی برایشان محقق گردد.
ناگفته پیداست هر انقلابی اگر از آرمانهای نخستین خود فاصله بگیرد، اگر حقوقی را که برای تحقق آنها شکل گرفته بود نادیده بگیرد و اگر مردمی را که برایش فداکاری کردند از خود دور سازد، دچار سستی و فرسایش خواهد شد. انقلاب اسلامی 57 نیز همچون هر خیزش انسانی و اجتماعی، تنها زمانی به ثمر خواهد نشست که به اصولی که آن را برانگیخت، وفادار بماند.
امروز، پس از گذشت سالها از آن خیزش مردمی، باید از خود بپرسیم: آیا همهی شهروندان، فارغ از گرایش فکری و اجتماعیشان، امکان مشارکت مؤثر در سرنوشت کشور را دارند؟ آیا آزادیهای مشروع، آنگونه که در قانون اساسی آمده، در عمل نیز رعایت میشود؟ آیا عدالت اجتماعی بهگونهای محقق شده که همهی مردم، بهویژه اقشار ضعیفتر، احساس امنیت و امید کنند؟ آیا حکومت، چنانکه باید اسلامی شده است؟
ما باید توجه داشته باشیم که اگر مردم در سالهای دهه پنجاه به دنبال اسلامی شدن حکومت بودهاند؛ صرفا اضافه شدن پسوند اسلامی یا اجرای احکام عبادی و فردی را نمیخواستند. آنها به دنبال حکومتی بودند بر اساس ارزشهای نبوی و علوی بنا شود. حکومتی که در آن آزادی، عدالت و کرامت انسانی در متن قرار بگیرد. مردم دهه پنجاه، از رهبران انقلاب اسلامی شنیده بودند این حدیث درخشان امیرالمؤمنین علی (ع) را که فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ عَنْ مَلَإٍ وَ إِذْنٍ إِنَّ هَذَا أَمْرُكُمْ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِيهِ حَقٌّ إِلَّا مَنْ أَمَّرْتُمْ.» «ای مردم حاضر و غایب، مسئله انتخاب حاکم حق شماست و كسی در آن حقی ندارد، مگر فردی كه شما او را حاكم كردید.» کلامی که روشنترین گواه بر جایگاه مردم در حاکمیت برمبنای آموزههای اسلامی است.
بدون تردید، در این سالها دستاوردهای مهمی در عرصههای مختلف داشتهایم، اما آرمانهای بلند انقلاب ایجاب میکند که همواره وضعیت موجود را با معیارهای عدالت و حقوق ملت بسنجیم. انقلاب، همچون هر پدیدهی انسانی، نیازمند مراقبت، اصلاح و بازنگری دائمی است. وفاداری به آن، نه در حفظ شکل و ظاهر آن، بلکه در تحقق اهداف و ارزشهایش معنا پیدا میکند.
واقعیت این است که ما در برخی زمینهها از مسیر اصلی انقلاب فاصله گرفتهایم. در برخی موارد، برداشتهای محدود و سلیقهای از مفاهیم اسلامی، موجب شده که حقوق اساسی مردم بهطور کامل محقق نشود. گاهی به نام حفظ ارزشها، آزادیهای مشروع مردم نادیده گرفته شده و یا با مصلحتسنجیهای نادرست، از اجرای عدالت چشمپوشی شده است .حالا که سالها از آن روزهای پرشور گذشته است، میبینیم که مشارکت مردم در انتخابات به طور فزایندهای کاهش یافته است؛ این یک زنگ خطر است. این وضعیت نشاندهنده این است که گویی مردم دیگر چندان به کارآمدی ساختارها و میزان تحقق خواستههایشان امیدوار نیستند.
اما مهم این است که هنوز میتوان به تغییر امید داشت؛ چه بسا که در انتخابات اخیر، با روی کار آمدن دولتی که شعار تغییر را به دوش کشید، امیدی دوباره در دلها به وجود آورد. این اتفاق گواهی است بر این که شاید هنوز دیر نشده باشد و با تقویت بسترهای گفتوگو و تعامل و شنیدن صدای مردم؛ میتوان به بازگشت به آرمانهای اولیه انقلاب امیدوار بود.
حال که به نظر میرسد کشتیبان را سیاست دیگر آمده است میتوان امید داشت با تغییر در سیاستها، مدیریت کشور به سمت اصلاحات تدریجی حرکت کند و خورشید روزهای درخشان انقلاب از پس کوههای سیاه ناامیدی سر برآورد. این راه، اگرچه دشوار است، اما با وحدت و یکپارچگی و آشتی ملی امکان پذیر خواهد بود.