بالاخره باید باور کرد که رویاها مارا تا لب گور تعقیب میکنن.
خسته نمی شوند و بی خیال نیستند و همیشه با انرژی روز اول پیدایششان مارا دنبال می کنند .
دو راه بیشتر نداری ، یا همیشه از آنان فرار کنیم و همیشه با دید حسرت از دست نیافتن به آنان شب را به روز برسانیم و یا بایستیم تا به ما برسند و مارا در آغوش بگیرند .
خوشحالم که ایستاده ام و اجازه دادم که گردوخاک یورتمه دویدن هایم بنشینند و از زندگی چیزی بفهمم که واقعیت دارد .