کتاب کرکس نوشته والتر باله و اروین کلس است که انتشارات هوپا اون چاپ کرده. ژانر کتاب علمی تخیلیه و درباره کارخونه ماشینسازی هست که فقط ماشین نمیسازه. بلکه محصولات عجیب و غریب دیگهای هم داره. با من همراه باشید تا بیشتر درباره این کارخونه و محصولاتش صحبت کنیم.
داستان کتاب درباره سه تا نوجوان نخبه است که به داخل این کارخانه وارد میشن. کارخونه قبلا ماشین تولید میکرده اما حالا که در معرض ورشکستگی قرار داره تلاش میکنه تا محصول جدیدی تولید کنه. محصولی که آینده انسانها را تغییر میده، محصولی به نام ربات انسان نما.
کتاب درباره این موضوع هست که فرق انسانها با رباتها چیه. چرا رباتها از انسانها برتر شدند و اصلا چرا ما رباتها را ساختیم. رباتهایی که جایگزین ما انسانها شدند و دارند شغلهای ما رو مثل شغل پدرهای نوجوانهای داستانمون ازشون میگیرند. در واقع کتاب نشون میده کارگرها دارند جایگزین رباتها میشن و روزی میرسه که رباتها همه کارها رو انجام بدن.
برای این که بتونی تو زندگیت تصمیم بگیری، نیاز به انگیزه داری.
پدر سیمون یکی از همین افرادی که به خاطر رباتها خانه نشین شده. پدر سیمون هم به همین خاطر از رباتها نفرت داره. اون حتی اجازه نمیده سیمون در خانه ربات داشته باشه. اما سرنوشت کار دیگهای انجام میده و سیمون به همراه دوستانش مجبور میشن وارد کارخانه رباتسازی بشن و به ماجراجویی بپردازند.
برای این که بتونی تو زندگیت تصمیم بگیری، نیاز به انگیزه داری. اگه این انگیزه از سمت کسی باشه که شما براش ارزش زیادی قائل باشید قطعا انگیزه بیشتری خواهید داشت. بیشتر مخترعان و دانشمندها به همین خاطر تونستن کلی کارهای جالب انجام بدن.
کتاب کرکس درباره ساخت ربات انسان نمایی هست که سه نوجوان داستان ما باهاش در ارتباط بودن. ربات داستان برای استفاده در آزمایشهای تست خودرو ساخته شده. رباتی که به گفته سلی دانشمند کارخونه احساس درد نداره ولی با این حال این ربات تونسته یاد بگیره که احساس درد چیه.
کتاب در بخش دیگهای از مفاهیم که به ما ارائه میده درباره دوستی سخن میگه. این که دوستی میتونه هر چیز غیر ممکنی رو ممکن کنه. دوستی که بین سه کاراکتر نوجوان ما دیده میشه و اگر این دوستی نبود شاید اتفاقات داستان هم پیش نمیاومد. در واقع محور اصلی کل داستان کتاب، دوستی هست.
کتاب میگه که دوستی ارتباط بین روحها و قلبهای افراده و دوستی به مدت زمانی که با همدیگه دوست هستید یا شباهتهای شما بستگی نداره. دوستان شما بدون این که بدونید وارد زندگی شما میشن و تو زندگی شما تغییر ایجاد میکنن. برای همینه که دوستی بین این سه نوجوان داخل داستان میتونه برای مخاطبهای کتاب خیلی جذاب باشه.
دوستان شما بدون این که بدونید وارد زندگی شما میشن و تو زندگی شما تغییر ایجاد میکنن
بن نوجوانی که تازه به مدرسه سیمون و لیزا وارد شده، صاف و ساده است و به خاطر خراب شدن ربات سیمون با این دو نفر دوست میشه. اون یه راننده ماهره و البته کاراته هم بلده ولی همه فکر میکنند آدم عجیب غریبیه.
لیزا کاراکتر بعدی داستان که پدرش در کارخانه کرکس کار میکنه. اون آدم مهربانیه و برای نجات دوستانش هر کاری انجام میده. سیمون ضلع سوم این تیمه سه نفره است که خیلی زودجوشه و تو ساختن رباتها استعداد داره. پدر سیمون هم مثل پدر لیزا داخل کارخانه کرکس کار میکنه. ولی برخلاف پدر لیزا اون از کارش اخراج شده.
کتاب کرکس در حدود 266 صفحه برای مخاطب تعریف میشه. البته نکته جالب کتاب اینه که تمام اتفاقات داستان در یک روز روایت میشه. یعنی کل داستانی که تو کتاب میخونیم برای اتفاقاتی که از صبح تا پایان روز برای کاراکترهای داستان رخ میده.
البته این زمان یک روزه در داستان باعث شده که نتونیم با کاراکترها همذات پنداری کنیم. در واقع ما چیز خاصی از کاراکترها متوجه نمیشیم یا بهتر بگم نمیتوانیم آنها را بشناسیم. گاهی حتی رفتارهای کاراکترها هم به خاطر عدم ارتباط درست ما با شخصیتها کمی دور از ذهن به نظر میاد.
اگر کتاب کرکس رو خوندی حتما نظرت رو تو کامنت بگو تا به نوشتهام اضافه کنم. اگر هم نقدی که نوشتم رو دوست داشتی یا نظری داشتی حتما برام بنویس و اینکه خوشحال میشم نقدهای دیگهای رو که نوشتم هم از طریق لینک زیر بخونی.
لینک پروفایل که همه نوشتهها هستش : https://virgool.io/@mirbaha