mirneshaneh
mirneshaneh
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

به بهانه‌ی روز جهانی زن

8 مارس – ۱۷ اسفند

گردآوری و تلخیص:

شراره میرزازاده


فمینیسم - خواسته‌ی زنان چیست؟

زنان کمتر از یک دهم درآمد جهانی را دریافت می‌کنند، اما دو سوم کار جهان را انجام می‌دهند. با اینکه درآمد زنان کمتر از مردان است، مدت زمان کار آنان بیشتر از مردان است. مدت زمان کار زنان در کشورهای مختلف از دو ساعت، الی دوازده/سیزده ساعت در هفته بیشتر از مدت کار مردان است. چنان‌چه کار در خانه و مراقبت از بچه را نیز در نظر گیریم، زنان به طور متوسط شصت تا هفتاد ساعت در هفته کار می‌کنند.

عقل سلیم با نظر به واقعیاتی از این دست به سادگی می‌تواند به این پرسش که «زنان چه می‌خواهند؟» پاسخ گوید. این واقعیت‌ها در عین حال گویای این نیز هست که چرا امروزه در سراسر جهان جنبش‌ها و سازمان‌های زنان وجود دارد که هدف برخی از آن‌ها نه تغییر موقعیت زنان که حفظ آن است. در ضمن در میان جنبش‌های خواهانِ تغییر، دغدغه‌ها و چشم‌اندازهای متعارض بسیار نیز وجود دارد.

هنگامی که در اواخر دهه ۱۹۶۰ گروه‌های زنان تشکیل شد، گاهی نسبت به واژه فمینیسم نوعی بدگمانی وجود داشت و به جای آن اصطلاح «آزادی زنان» به کار می‌رفت. تصور می‌شد که فمینیسم بسیار محدود است، زیرا تنها حقوق مدنی و سیاسی زنان را در برمی‌گیرد. برای مثال عنوان یکی از کتاب‌های حاوی برگزیده‌های مسائل زنان از فمینیسم تا آزادی بود. در مقابل، هنگامی‌که آماندا سباستیِن (Amanda Sebestyen) در ۱۹۸۸ کتابی درباره تاریخ جنبش جدید در بریتانیا تدوین کرد، آن‌را از آزادی زنان تا فمینیسم نامید؛ او می‌گوید:

آزادی، زمانی وجههء همت هزار مکتب فکری گوناگون بود.

آزادی زنان خود را یکی از میان آن انبوه مکاتب دید.

استفاده از واژه «فمینیسم» برای برجسته‌تر کردن ستمدیدگی خاص زنان در ارتباط با مردان بود تا مانع از محو شدن آن در انبوه روابط نابرابر موجودِ دیگر در جامعه شود. بنابراین، فمینیسم گاهی تنها به مبارزات زنان بر ضد ظلم و ستم حاکم بر مناسبات جنسیتی اطلاق می‌شود. حال آنکه، عملا فعالیت‌های زنان، چه در زمان حال و چه در گذشته، غالبا بر ضد مناسبات نابرابری بوده که به یکدیگر مرتبط‌اند و جنبه‌های بسیاری از مقاومت در عرصه فرهنگ و زندگی روزمره را که فقط مربوط به جنسیت هم نیست، در برداشته است.

جودیت آستلارا (Judith Astelarra) در ۱۹۴۸ تعریف زیر را از فمینیسم به دست می‌دهد:

فمینیسم طرحی برای دگرگونی اجتماعی و نیز جنبشی برای پایان بخشیدن به سرکوب زنان است. با توجه به این دو جنبه، فمینیسم همواره به عنوان جلوه‌ای از جوامع تاریخیِ بستر رشد خود، وجود داشته و تحت تاثیر ویژگی‌های خاص اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آن جوامع قرار گرفته است. جنبش فمینیسم دارای تاریخی طولانی از عصیان کم و بیش سازمان یافته بوده، اما همواره به مخالفت با آن دسته از نهادهای اجتماعی می‌پرداخته است که فرودستی زنان را میسر می‌ساختند. این مخالفت جدای از دیگر اشکال مبارزه اجتماعی نبوده و این ارتباط هم بر ایدئولوژی و هم بر سازماندهی جنبش تاثیر می‌گذاشته است.

«فمینیست‌های لیبرال» بر این استدلال پای می‌فشارند که زنان باید در جامعه از فرصت‌های برابر برای کسب شغل و تحصیلات برخوردار شوند و با تبعیض بر ضد زنان مخالفت می ورزند.

«فمینیست‌های سوسیالیست» بر این باورند که زنان نه تنها از دست مردان ستم می‌کشند بلکه دچار اشکال دیگر فرودستی از جمله نابرابری طبقاتی و نژادی نیز هستند.

واژه «فمینیست» را شارل فوریه (Charles Fourier) ، سوسیالیست فرانسوی، در اوایل سده نوزدهم ابداع کرد. او در ذهن خود «زن جدید»ی را تصور می‌کرد که هم جامعه را دگرگون سازد و هم خود به دست جامعه‌ای استوار بر همکاری و همیاری، به جای هم چشمی و سودجویی، دگرگون گردد.

نظریات او بر بسیاری از زنان تاثیر گذاشت و رهایی فردی را با رهایی جامعه تلفیق کرد. بدین معنا، تغییر خویش بخشی از تغییر جهان به شمار رفت.


فمینیسم - جنسیت

مسئله جنسیت را فمینیست‌ها در دهه 1970 ابداع کردند، تا وسیله‌ای برای شناخت این مسئله باشد که نسبت زنان با مردان در همه فرهنگ‌ها یکسان نیست و جایگاه زنان در جامعه در گذر زمان تغییر کرده است. بنابراین، نظریه جنسیت هم برای زنان و هم برای مردان، جایگاهی اجتماعی قائل است، نه جایگاه زیست شناختی.

موضوع جنسیت به مرحله‌ای رسیده است که در چند مصداق کاربرد دارد و می‌تواند رابطه‌ی زنان را با مردان در جوامعی خاص و نیز تجارت زنان و مردان را در جنبش‌های رهایی‌بخشِ سیاسی و اجتماعی توصیف کند. بنابراین برای مبارزات ملی‌گرایانه یا ضد امپریالیستی و یا برای نظام سندیکایی می‌توان سویه‌ای جنسیتی قائل شد، زیرا آن‌ها به طور ضمنی تصویری در مورد چگونه مرد یا زن بودن داشته‌اند و کوشیده‌اند روش‌های نویی از مرد بودن و زن بودن مطرح کنند.

مسائل جنسیت را باید در سیاست‌های اقتصادی ظاهرا واقع بینانه مشاهده کرد زیرا که می‌توانند دارای تبعاتی بر زندگی زنان باشند.

با نگرش به جنسیت در ارتباط با دیگر بی‌عدالتی‌ها و نگرانی‌ها که زنان را به اعتراض وادار کرده، شناخت طیف گسترده‌تری از جنبش‌ها و فعالیت زنان، چه در زمان حال و چه در گذشته، امکان‌پذیر می‌شود.

برا مثال لوئیز تیلی زنانی را توصیف می‌کند که مدت‌ها پیش از آنکه جنبش سازمان‌یافته‌ای برای حقوق زنان وجود داشته باشد به بیان نیازهای خود از طریق حرکت توده‌ای می‌پرداختند.

زنان، صرف نظر از این که دارای حقوق سیاسی رسمی بودند یا نه، در فعالیت‌های سیاسی گروهی شرکت داشته‌اند. شکل حرکت جمعی که زنان در آنها شرکت داشتند مبتنی بر منافع و بنیادهای سازمانی‌ای پدید می‌آمد که ریشه در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی زندگیشان داشت.

** در جنبش مدرن واژه «هویت» ضامن آن است که نیازها و دیدگاه‌های خاصی از زنان به دست گروه‌های برخوردار از امتیاز بالاتر، نادیده گرفته نشود. هویت وسیله‌ای بوده تا قلمرو مشخصی را تعیین کند و به جای ارائه تفسیری محدود و بر مبنای تفسیر معدودی نخبه از آنچه زنان می‌خواهند، فضا را برای تجارب گوناگون باز کند.


برگرفته از کتاب:

زنان در تکاپو - فمینیسم و کنش اجتماعی


نویسنده: شیلا روباتام

مترجم: حشمت اله صباغی

نشر: شیرازه

آزادی زنانزنان جامعهمرد و زنروز جهانی زنفمینیسم
کانون فرهنگی هنری امام حسین (ع) - میرنشانه / کاشان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید