نقد یعنی یک استنباط ، یک برداشتی که منحصر به خود فرد نقد کننده است . هر نقدی ، میتواند به پیرو آن واکنش هایی داشته باشد که بتواند استنباط منتقد را ، به چالش بکشد.
برداشتی که یک منتقد از فیلم یا اثری یا مولفی چه در بعد نوشتاری و چه در بعد بیرونی دارد ، به سختی میتوان هضم کرد .
هیچ کس در جامعه ، یک منتقد سینما را شخصیتی محبوب نمی داند ، چون بلد است چطور می تواند یک اثر را چگونه آنالیز کند و جمجمه مردم چون میزی پلاسیده به واسطه یک پتک ، محکم سرکوب و بتراکاند ! یک منتقد باید درایت فرهنگی داشته باشد . و می تواند با زبانش ، با قلمش ، با افکارش ، با حرکاتش موجب رخ دادن اتفاقات تازه ای در زیربنای سینما دست اندرکاران این صنعت شود ! چنان که یک رییس جمهور میتواند با یک حرکت اشتباه ، نظام اقتصادی و بورس و تولید خالص و ناخالص های داخلی را تحت تاثیر قرار دهد .
منتقد نماد شیر است که درش شجاعت و واهمه نداشتن از چیزی اندوده شده ، فیلمساز نماد یک مولف است که نهایتا بتواند از بین پنج اثر انتزاعی خویش ، یک اثر را نسبت به دیگر اثر ها متمایز بداند و آن را نشر دهد ، در حالی که توفیری ندارد
فیلم ساز نماد روباه است ، البته از نوع بدش ، نه از نوع خوب
فیلم ساز نوع بد ، مصداق سیگار یا مورفینی است که تنها فقط برای مدتی موقت ، به ذهن مخاطب آرامش میدهد و سوق به تبسم میکند.
فیلم ساز خوب ، تنها یک فیلم ساز است . یک فیلم ساز حرفه ای . در جهان چند نفر مثل هیچکاک وجودیت دارند؟
یک فیلم ساز ، از بین تمامی اثرات تالیف شده خود فی الواقع هیچ کدام را نمی پرستد و نمی پذیرد و مایه افتخار خود نمی داند ، چون چیزی که او میخواهد و دنبالش است بسیار کم پیش می آید که آن رویا را تبدیل به یک اثر حیرت انگیز نکند ،
البته عامه انتظار کمتر از اینها دارند و مطیع هستند که چه موضوعی باشد و یا چه چیزی باشد . به طور خاص ؛ فرقی برایشان نمیکنند که چه چیزی را استشمام میکنند .
فیلم سازِ بد ،مطلقاً زبانزد است ، مطلقاً فراخوانده می شود ، مطلقاً بر سر زبان هاست . البته مردم نیاز به یک تبسم با صدای بلند دارند نه به یک فیلم ساز ، آنها فیلم ساز را فیلم ساز نمیبینند ، کارگردان میبینند.
کارگردان یعنی چه؟ یعنی درایت از عرصه سینما؟ درایتی از فیلمبرداری ؟ درایتی از فیلم نامه نویسی ؟ درایت از چه ؟
هیچ فیلم سازِ آتی نباید غیرتش اجازه بدهد که اورا کارگردان القاب کنند ، کارگردان کسی هست که نمیتواند معنی واقعی زندگی را به مردم ملتفت کند . البته مشکلی هم نیست ، چون کارگران هم همین مردم است ، اما کمی زیرک تر و چالاک تر .
نقد ، نیازیه اصلیِ زندگی برای ضعف یابی هر چیزی و رفع آن است.
نقد تنها زمانی مفهوم انتزاعی در خودش جای میگیرد که چیزی نتواند او را بیشتر از چیزی که هست توسعه و بسط دهد
نقد نخواهد مرد .
نقد هرگز نمی میرد
تا زمانی نقد هست ، که همه چیز است
لازنه اصلی هر چیزی ولو در زندگی مشترک و زناشویی ، نقد است و ضعف یابی آن.
اگر نقد بمیرد ، انسان نمی تواند ریشه یابی کند و وضعیت را سامان دهد
اگر نقد بمیرد ، و البته ترسناک تر از آن ... اگر فرهنگِ نقد خاک شود ، و منتقد توسط آلوده پردازان سر به نیست شود . همه چیز می میرد.
آری ، در هر شی ی ، در هر کالایی ، در هر حیوانی ، در هر گیاهی ، در هر چیزی ولو در انسان ، یک ضعف هست . یک ایراد است . که می توان آن را به چالش کشید و مطرح ساخت.
اما با این تفاسیر ، چه کسی پا به میدان می گذارد که نقد ها را به چالش بکشد و آن را مطرح کند؟
مگر در دنیا ، چند فراانسان داریم که یکی از آنها ، مسعود فراستی باشد؟
بنده این را می گویم ، هیچ . هیچ کسی را نداریم که دیگری به دیگریِ دیگر وجه شبه یا رفتار آنان مشابهت داشته باشد..
شاید هست ، شاید نیست
شاید باشد...
شاید هم انتزاعی و از جهان ملموس به دور ...
مرسی از علی جان برای تهیه و ارسال عکس های اخذ شده .