mirsaeedmusavi
mirsaeedmusavi
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

Breaking Bad و مدیریت کسب و کار!

بعد از سریال بازی و تاج و تخت و اون پایان آب دوغ خیاری بود که دنبال یه سریال جدید بودم. breaking bad رو چند قسمت قبلا دیده بودم و تصمیم گرفتم ادامه بدم. ضمن اخطار اسپویل، پاراگراف بعد یک خلاصه از داستان رو میگم و بعد زاویه دید خودم رو از داستان خدمتتون ارائه کنم!

خلاصه داستان

خطر اسپویل!!!

سریال در مورد معلم شیمی فوق العاده باهوشیه که متوجه ابتلاش به سرطان ریه میشه و با اینکه علاوه بر معلمی در کارواش کار می‌کنه، کلی بدهی داره و بعد از فهمیدن قضیه سرطان تمام دغدغه‌اش این میشه که بعد از مرگش خانواده‌اش دچار مشقت‌های فراوانی از نظر مالی میشن. هزینه‌ی درمان خودش از یک طرف و هزینه کالج پسرش، همسر آبستن‌اش و وام خانه و ... باعث میشه معلم شیمی ما، به فکر راه‌های دیگه‌ای بیافته! به واسطه یکی از اقوام که در دایره مبارزه با مواد مخدر کار میکرده با بیزینس غیر قانونی شیشه آشنا میشه و با توجه به استعداد فوق العادش در شیمی فکر میکنه که با تولید شیشه میتونه هزینه‌ی درمان و سایر هزینه‌های خانواده‌اش رو جبران بکنه! یکی از دانش‌آموزاش رو به عنوان شریک انتخاب می‌کنه و کسب و کار خودش رو شروع میکنه.

پایان خطر اسپویل

و حالا ...

چالش‌های کسب و کار

من عادت خوب یا بدی که دارم اینه که بنا به رشته تحصیلی که دارم، دنیا رو بر اون اساس مدل سازی میکنم! یادمه دوره‌ی لیسانس که الکترونیک رشته‌ام بود حتی خیابون و چهار راه و میدون شهر رو هم به قطعات و مدارات الکترونیکی تشبیه میکردم. :))

در طی دیدن سریال Breaking Bad هم چالش‌های والتر وایت(شخصیت اصلی سریال و همون معلم شیمی) که دچارش میشه از نظر کسب و کاری برام جالب بود. دیدن سریال مصادف شده بود با دوران انتخاب رشته ارشد و تعدادی از دوستانی که از من در مورد گرایش‌های MBA می‌پرسیدن و اینکه کدومش اهمیتش بیشتر و اصلا همین گرایش خودم، یعنی فناوری و نو‌آوری چی هست؟

اجازه بدید چالش‌های بیزینس والتر وایت رو توضیح بدم. آقای وایت اقدام به تولید ماده مخدر شیشه می‌کرد. شیشه‌ای که آقای وایت تولید می‌کرد از نظر خلوص بهترین بود و نظیر نداشت و به طور جالبی رنگ شیشه تولیدیش آبی رنگ بود که باعث شده بود تمایزی برای محصولش ایجاد کنه (با بقیه تمایز داشت! وقتی میگفتن همون شیشه آبیه منظورشون شیشه با کیفیت بالا بود. خودش نکته مهمی میتونه باشه که تمایز باید اشاره به یه ویژگی مثل کیفیت بالا داشته باشه. تمایز خشک و خالی به صرف رنگ یا طرح ویژه هیچ اهمیتی نداره). آقای وایت برای تولید شیشه نیاز به ماده اولیه‌ای داشت که اون هم به راحتی پیدا نمی‌شد و فقط بعضی از پتروشیمی‌ها تولید می‌کردن و فروش عمومی نداشت. از نظر منابع انسانی آقای وایت به چند دلیل دچار مشکل بود. اول اینکه افراد با استعداد شیمی به راحتی پیدا نمی‌شد(اصطلاحا میگن ظرفیت جذب). دوما بحث اعتماد بود!! به هر کسی نمیشه اعتماد کرد. اعتماد نه فقط از نظر غیر قانونی بودن کار! اعتماد از این نظر که تکنولوژیش توسط دستیارش دزدیده نشه و در عین حال انگیزه آقای وایت رو بدونه و نوعی همدلی داشته باشه. برای همین آقای وایت تقریبا همیشه سعی میکنه با شاگردش "جسی" همکاری داشته باشه. چالش بعدی آقای وایت در زمینه توزیع و فروش و بازاریابی بود. یادمه یکی از قسمت‌ها نشون می‌داد که آقای وایت مقدار زیادی شیشه تولید کرده بود ولی شبکه‌ای نداشت که شیشه‌ها رو بفروشه و پول ازش در بیاره. محصول تولید شده به تنهایی کافی نیست نیاز به فروشش هم هست تا تبدیل به پول بشه! در نهایت چالش مالی! هم تامین مالی برای مواد اولیه و تجهیزات و هم نیاز به پول‌شویی! قوانین پول شویی میگن باید منبع درآمد مشخص باشه و آقای وایت لازم داشت تا میلیون‌ها دلار رو منبع درآمدی قانونی معرفی کنه و درآمد حاصل از فروش شیشه رو به جای کسب و کار قانونی معرفی کنه( البته این قسمت پولشویی در کسب و کارها قانونی لزومی نداره مطمئنن).

خب پس چالش‌های آقای وایت: ۱- منابع انسانی ۲- حفظ از تکنولوژی به عنوان مزیت رقابتی اصلی ۳-تامین مالی و سرمایه گذاری از درآمد حاصل از فروش شیشه ۴- شبکه بازاریابی و توزیع و فروش ۵- تامین مواد اولیه

حالا گرایش‌های MBA: منابع انسانی، مالی، فناوری(تکنولوژی) و نوآوری، بازاریابی، زنجیره تامین، استراتژی(استراتژی آقای وایت در طول سریال همواره عوض می‌شد که برای یک کسب و کار نوپا طبیعیه این قضیه).

در واقع من تلاش دارم در جواب دوستانی که می‌پرسیدن از من که کدوم گرایش اهمیتش یا بازار کارش بهتره بگم که هیچ کسب و کاری حتی کسب و کار غیر قانونی شیشه نمیتونه بدون توجه به گرایش‌های MBA زنده بمونه!! تمام کسب و کار‌ها مواد اولیه رو به عنوان ورودی دارن و باید بدست مشتری به عنوان خروجی برسونن! فرایندی که روی ورودی‌ها انجام میشه از طریق منابع انسانی و تکنولوژی صورت میگیره و در تمام مراحل مدیریت پول به عنوان خون در کسب و کار لازمه!

در نهایت بنظرم ویژگی ام بی ای یا به طور کلی یک مدیر خوب که الزاما نیازی به خوندن ام بی ای هم نداره، این هستش که به این ۶ گرایش همواره اهمیت بده و یادشون بگیره تا بتونه کسب و کار خودش رو خوب مدیریت کنه!

پ.ن ۱: من خودم اصلا اهل دود نیستم و کسب و کار شیشه فقط یک مثال بود. خود آقای وایت هم به عنوان تولید کننده ندیدم که حتی یک بار هم ازش استفاده کنه و فقط با دستگاه خلوصش رو اندازه میگرفت!

پ.ن ۲: گرایش دیگه‌ای هم در ام بی ای داریم به اسم سیستم‌های اطلاعاتی یا mis که من مصداقی ازش داخل سریال ندیدم!

خوشحال میشم نظرتون رو در مورد مطلب بدونم :)

کسب و کاربیزینسmbaسریالاستراتژی
من میر سعید موسوی، لیسانس برق-الکنرونیک، ارشد MBA با گرایش فناوری و نوآوری. به تمامی حوزه‌هایی که کسب و کار به ویژه فناوری و نوآوری علاقه مندم. خیلی وقت بود دنبال پلتفرمی برای نوشتن می‌گشتم ;)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید