چیستی نسبت انسان با اشیا پرسشی است که در درازنای دهلیز تاریخ پیچیده و گریبان ذهن وقاد بسیاری از اندیشمندان را بفشرده است.
شاید در دسترس ترین و خام ترین پاسخ آن باشد که اشیا جدا از انسان و مناسبات انسانی قرار دارند و نه به صورت فرد به فرد بلکه با نوع کلی خود شناخته می شوند.
اما پاسخ چنانکه در آغاز می نماید، آشکار نیست. اشیا با درون انسان، خواست ها و نیاز هایش در می امیزند و دیگر نه موجودی خنثی و پوچ که خود ترجمان ایده ها و مفاهیم خواهند بود.
کافی است به موزه ها بنگرید، موزه ها مملو از اشیایی است که شاید در عصر خود بی ارزش بوده اند اما اکنون حامل پیام نیاکان ما هستند.
آن ظرف ها و سکه ها و لباس ها اکنون شخصیتی منحصر به فرد دارند.
فرم و جنس اشیا، همچون زبان، پلی است به دنیای درون دیگری خواه این دیگری تاریخ باشد، خواه انسان عصر کنونی.
این خود دلیلی است بر آغاز یک گفت و گوی بی انتها با اشیا.