چرایی توسعه نیافتگی ایران پرسشی است که از آغاز آشنایی با پیشرفت مغرب زمین ،برای بسیاری از روشنفکران و اندیشمندان پدیدار گشت.
ماحصل این تاملات آن بود که گروهی ارتجاع دین را علت می دانستند، گروهی یوغ استعمار را و گروهی بند استبداد را
اما کلید این مسئله ی پیچیده در واقعه ی ۲۸ مرداد نهفته است.دلیل نهفتگی این رویداد با وجود گذشت ۶۴ سال، نه تنها برای ناتوانی تبیین گران است بلکه هنوز بسیارند کسانی که بر پنهانی آن، مصرند.
در آن روزگار مصدق نماینده ی راستین مردم ایران گشت و برآن شد داد مردم خود را از ستمگران-مستبدان و مستعمران-بستاند ستیزی که هماوردی با اشباح بود.گویی مصائب از داخل و خارج و از زمین و آسمان بر مردم می بارید و کسانی که مردم در آغاز تکیه گاه خود می دانستند در صفوف دشمن می دیدند.
گویی در ژرفای چاه عمیق نگونبختی فرو افتاده بودند و هر چه به امید نجات بر دیوارها دست می کشیدند، دیوارها خرد می شد و بر سرشان می ریخت و مدفونشان می کرد.
در پایان بار دیگر تاریخ تکرار شد پس از یک پیروزی کوتاه مدت دیگر مردم ایران بهت زده، تنها تر از همیشه بر امید از دست رفته ی خود خون می گریستند.
"نا گه زنم، همبازی شطرنج وحشتناک،
شطرنج بی پایان و پیروزی،
زد زیر قهقاهی که پشتم را به هم لرزاند.
گویا مرا هم پاره ای خنداند.
دیدم که شاهی در بساطش نیست،
[گفتی خواب می دیدم]
او گفت:
(این برج ها را مات کن)"
آنگاه پس از تندر اخوان ثالث
این متن رو ۲ سال پیش درباره ۲۸ مرداد نوشته بودم. امروز بین متنهام پیداش کردم و گفتم منتشرش کنم.