خیلی از ماها ممکنه تا بحال از خودمون پرسیده باشیم که چطور میشه اسلامی که از نظرش همه انسان ها باهم برابرند و فرق اونها فقط در میزان تقواداشتن اونهاست ("ان اکرمکم عندالله اتقاکم")حکم به برده داری بکنه؟چطور میشه که پیامبر و ائمه معصومین خودشون برده داشتن؟ مگه برده داری کار بدی نیست؟ توی این نوشته میخوایم ببینیم که حقیقت چی بوده!
همونطور که میدونید سنت برده داری مدت ها قبل از اسلام در بین انسان ها رایج بود و به وسیله آن ظلم بسیاری به انسان هایی که به عنوان برده زندگی میکردند میشد.اما اسلام برای از بین بردن این ظلم برنامه داشت و به گواهی تاریخ، اسلام برده داری را نه در حرف بلکه در عمل منسوخ کرد.
برده داری یک نظام اقتصادی_اجتماعی بزرگ بود که از بین بردنش به یکباره امکان نداشت. برده ها کسانی بودند که در جامعه دارای شأن اجتماعی خاص و با امور اقتصادی مشخص بودند. اگر اسلام یا هر تمدن دیگری به یکباره چنین نظم اجتماعی و اقتصادی رو باطل میکرد و کنارش میگذاشت، منجر به یک فاجعه بزرگ اجتماعی_اقتصادی میشد(کما اینکه در تاریخ هستند کسانی که سعی بر برچیدن یکبارگی این سنت داشتند و با شکست مواجه شدند).برده در جامعه آن زمان، شخصی بود که برطرف کردن نیاز های اساسی اش(مثل خوردن و آشامیدن و مسکن) بر عهده مولی(صاحبش) بود و از طرفی خودش و انرژی و وقتش در خدمت مولایش قرار میگرفت و وظیفه انجام برخی از کارهایی که نظام اجتماعی به آنها نیاز داشت را بر عهده داشت. حال فرض کنید حجم عظیمی از بردگان در جامعه رها میشدند که نه سرپناه داشتند، نه میتوانستند خوراک و پوشاک خودشان را تامین کنند، و نه شغل مناسبی را در جامعه پیدا کنند. جامعه رو به رو میشد با حجم عظیمی از اشخاص بیخانمانِ گرسنه. فرض کنید سیل کارهای اجتماعی که تا پیش از این بردگان انجام میدادند و حالا دیگر کسی نبود که آنها را انجام بدهد و بر زمین میماند و موجب اخلال جامعه میشد.
پس اسلام مانند خیلی دیگر از احکامش، احکامش در زمینه برده داری را هم تدریجا بیان کرد و این معقولانه ترین کار در آن برهه زمانی بود. و حاصل شگرد تدریجی اسلام این شد که بعد از چند قرن موجب از بین رفتن برده داری در میان امت اسلامی شد. اما این رویکرد تدریجی اسلام برای از بین بردن برده داری چه بود؟
قبل از اسلام معیارِ گرفتنِ برده، قویتر بودن(غالب شدن) یک شخص از شخص دیگه بود. اینجوری که اگه شخصی از شخص دیگه قویتر بود(چه از لحاظ اقتصادی یا اجتماعی یا ...) میتوانست شخص دیگه رو به عنوان برده بگیرد. به عبارتی، برده داری نظام سرکوب ضعیفتر ها توسط قویترها بود حتی بشر تا جایی پیش رفت که فرزندان خود را نیز چون بردگان خود میدانست که میتوانست در مورد زندگی یا مرگشان تصمیم گیری کند(ماجرای زنده بگور کردن دختران در پیش از اسلام از همین جهت است) ولی اسلام راه های بردگی رو محدود به یک راه کرد: جنگ با کافران؛ و این جنگ هم دو شرط داشت : الف) این جنگ با اجازه پیامبر بوده باشه ب) فقط کفاری که در جنگ بودند رو میتونید به اسیری بگیرید.(نه تمام خانواده اون شخص رو و نه کسانی که در جنگ نبودند)بنابراین دیگر بردگی وسیله سرکوب افراد ضعیفتر نبود. دیگر اینگونه نبود که هر شخصی زور بیشتری از دیگری داشت، او را به عنوان برده بگیرد. بر خلاف اروپایی ها که تا ۱۰ قرن پس از ظهور اسلام، مشغول برده گیری از ملت مظلوم آفریقا به همین روش قلدری و غلبه بودند.
حالا چرا اسلام برده گرفتن این کافرِ مسلحی که به جنگ با مسلمانان اومده رو جائز دونست؟
وقتی خانم یا آقایی در جنگ به اسیری گرفته میشد، چهار رفتار در قبال او متصور میشد : ۱. کشتن آن اسیر ۲. آزاد کردن آن اسیر ۳. زندانی کردن اسیر ۴. به عنوان برده گرفتن آن اسیر؛ راه های اول و دوم غیر عقلانی است؛ میماند راه سوم و چهارم. زندانی کردن اسیر در آن زمانها ممکن نبود. چرا که : ۱. زندانی کردن همه اسیران جنگی (با وجود تعداد بالا) در محلی خاص به نام زندان و معماری بنا به طوری که امکان فرار از آن وجود نداشته باشد و قرار دادن نگهبانانی که از این زندانی ها محافظت کنند، با توجه به امکانات اندک مردم آن زمان ممکن نبود. ۲.اینکه اشخاصی را در محلی نگه داریم و شب و روز غذای آنها را تامین کنیم و مراقب زندگی و سلامتی آنها باشیم (چون نمیخواهیم بمیرند) بدون اینکه این اشخاص فایده ای برای جامعه داشته باشند و خدمتی به افراد جامعه بکنند، امری غیر عاقلانه است. چرا باید جامعه اسلام اسیری که در جنگ گرفته است را هر روز غذا و امکانات بدهد بدون اینکه آن شخص اسیر سودی برای اجتماع داشته باشد(با توجه به اینکه غیر عقلانی بودن راه اول و دوم(آزاد کردن یا کشتنِ شخص اسیر) اثبات شد) ۳. در آن زمان آماده بودن غذا و پوشاک عمده نیاز های زندگی انسان ها بود و کسی که این دو نیاز در زندگی اش تامین بود، دیگر برای راحتی در زندگی اش نیاز به چیز دیگری نداشت (بر خلاف انسان امروزی که به سبب اعتیاد تکاملی اش، علاوه بر نیاز های حیاتی (مثل خوراک و پوشاک و مسکن)، نیاز های دیگری نیز دارد) حال اگر بگوییم که باید اسیران را زندانی کرد و بالتبع غذا و پوشاک و مسکنشان را تامین کرد دیگر آن ویژگی تنبیهی که باید برای اسیر جنگی باشد معنا نداشت. با این وجود آزاد کردن این اسیر جنگی در همان معرکه جنگ بیشتر به سود مسلمانان است تا به اسیری گرفتن او و بعد تامین یک زندگی راحت برای او بدون اینکه سختی و تنبیهی برایش در نظر گرفته شود و بدون اینکه سودی از آن اسیر به جامعه برسد.۴. راه سوم(زندانی کردن)و چهارم(به بردگی گرفتن اسیران جنگی) در یک نکته مشترکند و آن هم سلب حریت (سلب آزادی) از آن اسیر جنگی است. حال ما در انتخاب بین این دو راه مخیریم بین اینکه اسیری را به زندان انداخته و تمام امکانات رفاهی اعم از غذا، پوشاک و مسکن را برای اومهیا کرده بدون اینکه جنبه تنبیهی برای آن شخص داشته باشد و بدون اینکه از آن شخص منفعتی به اجتماع برسد؛ یا اینکه آن را به بردگی گرفته و فراهم کردن وسایل رفاهی بردگان را به صاحبین آنها سپرده و منفعت آنها را به جامعه برسانیم. طبیعی است که عقل سلیم راه دوم را انتخاب میکند. ۵. یکی از نکاتی که بعد از اسیر گرفتن کافر در جنگ مهم است، جنبه تربیتی اوست...اینکه این شخص کافر که برای جنگ با اسلام سلاح به دست گرفته و به میدان جنگ آمده، تربیت شود و اصلاح شود، خیلی مهمتر از این است که بعد از اسیری، موجب منفعت جامعه مسلمین شود(دلیل پنجم خیلی مهم تر از دلیل چهارم است). چراکه اسلام برای هدایت و تربیت انسان ها آمده نه برای به اسیری گرفتن و استفاده مادی از آنها. و ما میدانیم که گاهی اوقات تربیت مشروط بر این است که برای مدتی آزادی اراده و عمل از افرادی که تحت تربیتاند گرفته شود، تا به واسطهی این تربیت صلاحیت آن آزادی عمل و اراده را دارا شوند و بفهمند که آن آزادی را در کجا بکار برند. مثل مریضی که پزشک، اراده و عمل او را کنترل نموده و اورا به چیزهایی وامیدارد که خودش اراده آنرا ندارد، بلکه از آنها نفرت هم دارد و مثل کودکانی که والدینشان آنان را در تحت شرایطی تربیت میکنند که خود آن کودکان از آن شرایط خوششان نمیآید و بنظرشان سخت و دشوار است. اسلام هم به منظور تربیت کفاری که برای جنگ با اسلام سلاح به دست گرفته و به میدان جنگ آمده اند، آزادی را از اراده و عملشان سلب نموده و آنان را به اسم بردگی به داخل مجتمع صالح دینی خود کشانیده و در آغوش اجتماع مسلمین تربیت کرده و به تدریج آزاد میکند. حال این عمل را مقایسه کنید با اینکه اسلام حکم میکرد که این کفار مسلح در زندانی بمانند و هیچ تربیتی بر آنها اعمال نشود و هیچ آشنایی ای با اسلام پیدا نکرده باشد و در نهایت آزاد شده ویا تا آخر عمر در زندان بمانند.هیچ تربیت و رشدی در صرف زندانی کردن این اشخاص نیست.
پس نتیجه میگیریم که از هر طرف نگاه کنیم به بردگی گرفتن آن شخص خاص ( کافری که برای جنگ با اسلام مسلح شده و به جنگ آمده است ) بهتر از راه های دیگر هست. البته همونطور که در ادامه میاد، این راه صرفا یک راه موقتی برای رسیدن به آن مقاصد (تنبیه و تربیت و...) هستش و به مرور زمان جایگزین میشه.
قبل از اسلام فرقی بین برده و حیوان نبود و به جهت عدم وجود قوانین درست و مناسب در برخورد و نگهداری از بردگان، ایشان مانند حیواناتی در قفس زندگی میکردند و جامعه برای صاحب برده، حتی حق کشتن آن برده را هم قائل بود. اسلام آمد و برای بردگان و حقوقشان قوانینی تعیین کرد و سفارش کرد که مولا با عبد(برده) معامله پدر و فرزندی داشته باشد و با او همچون یکی از اعضای خانواده اش رفتار کند. کما اینکه رسول خدا هم با خدمتکاران خود همینطور رفتار مینمود، با ایشان غذا میخورد، نشست و برخاست میکرد، و در خوراک و پوشاک و امثال آن هیچ تقدمی برای خود بر آنان قائل نبود.
"در روایتی از امام علی(ع) نقل شده که به غلام خود «قنبر» مى فرمود: «أَنَا أَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَتَفَضَّلَ عَلَيْكَ لِأَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِه) يَقُولُ أَلْبِسُوهُمْ مِمَّا تَلْبَسُونَ وَ أَطْعِمُوهُمْ مِمَّا تَأْكُلُون»(7)؛ (من از خداى خود شرم دارم كه لباسى بهتر از تو بپوشم، زيرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مى فرمود: از آنچه خودتان مى پوشيد بر آنها بپوشانيد و از آنچه خود مى خوريد به آنها غذا دهيد)"
حال بعضی ها وضع این حقوقی که بنفع بردگان بود توسط اسلام را به رسمیت شناختن برده داری در اسلام معنا میکنند(میگویند اسلام برای برده داری قوانین و حقوق تعیین کرده پس برده داری را تایید کرده است) در حالی
همانطور که در گام سوم مشخص میشود، این حقوق و قوانین تنها برای گذار از دوران برده داری تعیین شده بود. گذاری که ممکن بود دهها و شاید صدها سال طول بکشد؛ چرا که سنت برده داری ریشه ای تنومند در جوامع آن روزگار داشت.پس وضع این قوانین و حقوق برای بردگان امری اجتناب ناپذیر محسوب میشد.
الف) اسلام کفاره ثابت بسیاری از گناهان رو آزادسازی برده قرار داد :
مثل کفاره قتل خطایی :«وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ..» بدین معنا که اگر کسی به خطا، شخصِ دیگری را بکشد، کفاره اش آزاد کردن برده است.
و مثل کفاره شکستن قسم : «ا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ...أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ..». یکی از کفارات شکستن قسم، آزاد کردن برده است.
ب) اسلام یکی از مصادیق مصرف زکات رو برای آزاد کردن بردگان تعریف کرده است : «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ.. وَفِي الرِّقَابِ..». زکات یکی از بزرگترین پایه های اقتصادی اسلام است و بر مسلمانان واجب است که زکات اموالشان را بپردازند . حال یکی از مصادیقی که زکاتِ پرداخت شده توسط مسلمانان باید در آنجا خرج شود، بحثِ آزاد کردن بردگان است.
ج ) قرارداد آزادی : اسلام قانونی را تعیین کرد که بردگان بر اساس آن میتوانستند با صاحب خود قرار دادی ببندند که کار کنند و در ازای پرداخت اقساطی به آن شخص، آزادی خود را به دست بیاورند ( قرار داد مکاتبه ). قرآن صراحتا به مسلمین فرموده که اگر بردگان از شما تقاضای قرارداد مکاتبه (قرار داد آزادی ) کردند، آن را بپذیرید :
«...وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ..»
"و بردگانی از شما که تقاضای مکاتبه (قرار داد مخصوص برای آزاد شدن) را دارند با آنها قرار داد ببندید، اگر رشد و صلاح در آنها احساس میکنید (و بعد از آزادی توانائی زندگی مستقل را دارند) و چیزی از مال خدا که به شما داده است به آنها بدهید،"
و جالب اینجاست که خداوند میفرماید که به این برده ای که آزاد شده است، از اموالی که خداوند به شما داده بدهید (تا بتواند زندگی مستقل خود را شروع کند و موجب اخلال در نظام اجتماعی جامعه نشود )
د) علاوه بر همه موارد، خداوند در جاهای مختلف قرآن، سنت آزادسازی بردگان را مدح و ستایش میکند که به نمونه های از آنها اشاره میکنیم :
«وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ... وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّه...وَفِي الرِّقَابِ» "نیکی (و نیکوکار) کسانی هستند که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آوردهاند، و مال (خود) را با علاقهای که به آن دارند به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و [در راه آزادی] بردگان انفاق میکنند"
«وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿۱۲﴾ فَكُّ رَقَبَةٍ ﴿۱۳﴾أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ ﴿۱۴﴾» "و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست (۱۲)بنده اى را آزادكردن [است](۱۳) يا در روز گرسنگى طعام دادن[است] (۱۴) "
در احوال امام سجاد(ع) نقل شده است که ایشان برده ها را میخرید، تربیت میکرد و بعد از گذشت یک سال آزاد میکرد. نقل شده که هزاران برده توسط ایشان در ایام زندگانی اش آزاد شدند.
همانطور که گفته شد برده داری در اسلام جائز دانسته شده بود . بدین معنا که نه واجب بوده و نه حرام. بدین صورت که اسلام برای تنبیه آن شخص کافر که برای جنگ با اسلام سلاح به دست گرفته و همچنین برای تربیت آن شخص به وسیله بودن در میان مسلمانان و دیدن رفتار آنان و همچنین اقتضائات دیگری که در آن زمان بوده است، حکم به جواز برده گرفتن چنین کافری در جنگ کرده است. پس به بردگی گرفتن چنین شخصی، تنها یک وسیله ای برای رسیدن به این اهداف در آن زمان بوده است که اسلام هم آن را جائز دانسته. و از اینکه آن را واجب و یا حتی مستحب نکرده(نگفته برده گرفتن این شخص واجب و یا مستحب است)، میفهمیم که به بردگی گرفتن، از احکام اسلام نبوده(و به آن امر نکرده است) بلکه فقط از اجازههایِ مقتضیِ اجتماعِ آن زمان بوده است. اما در زمان حال روش های تنبیه و تربیت رشد کرده و برای تربیت و شناساندن اسلام به کافری که در جنگ اسیر شده، دیگر لازم نیست او را به بردگی گرفت. البته سلب حریت و گرفتنِ آزادیِ اشخاص( به وسیله زندانی کردن افراد مجرم)، هنوز هم به عنوان وسیله تنبیه و تربیت عناصر مخرب اجتماع به حساب میرود. همچنین اسلام با ایجاد نظام های اقتصادی ای مثل قرارداد اجاره و.. به مرور خلأی که با رفتن بردگان از جامعه ایجاد میشد را پُر کرد(قرارداد های اجاره را امروزه ما به عنوان شغل های خدماتی و از این قبیل میشناسیم) و وظائفی که بردگان در آن زمان برعهده داشتند، با گسترش این نوع نظام های اقتصادی جبران شد. پس با این رشد اسباب و شرایط، دیگر نیازی به روش برده داری برای رسیدن به آن مقاصد نداریم . و اسلام هم این روز را میدید؛ چرا که با محدود کردن روش های برده گیری به یک مورد خاص که نسبتا کم اتفاق میافتاد (کافری که به جنگ مسلمین آمده) و راه اندازی نهضت آزادی بردگان، این نتیجه واضح بود که روزی میرسد که در اجتماع مسلمین بردهای وجود نداشته باشد.
ما هرچقدر از اقدامات اسلام برای از بین بردن برده داری بگیم فایده ندارد مگر اینکه این رو هم بگیم که همزمان با اسلام، وضعیت تمدن های موازی اسلام در این موضوع چطور بوده است و کدام ملت ها برای از بین بردن برده داری تلاش کردند.
در جهان خارج از اسلام اما وضع متفاوت بود. ظاهراً اولین تلاش ها برای لغو برده داری توسط دوک ونیز در سال ۹۶۰ میلادی (۳۰۰ سال پس از اسلام ) صورت گرفت که در شهر خودش برده داری را غیر مجاز اعلام کرد و بعد از آن تازه فکر آزاد کردن برده در قسطنطنیه و بعد در روم شرقی شکل گرفت که تا قرن ۱۳ میلادی (که در آن برده داری در روم شرقی لغو شد) بی سرانجام بود. تاریخ اروپا تا قبل از این برهه شاهد برخی از تلاش های کوچک و زودگذر برای لغو برده داری بود. اما در همین هنگام، یکی از شاهزادگان پرتغالی به نام هنری در ۱۴۴۱ میلادی(۷۰۰سال پس از اسلام) در زمان جست و جو برای یافتن راه دریایی هند به سواحل غربی قاره آفریقا رسید و چند مرد و زن را به اسارت گرفت.پس از بازگشت به پرتغال، هنری اسرای خود را در بازار لیسبون فروخت و معامله انسانها به عنوان کالا را در بازار لیسبون بنا نهاد. پس از این واقعه، چندصد آفریقایی از سرزمینهای خود به اسارت درآمدند و در بازار لیسبون خرید و فروش شدند. و اینگونه بود که سنتی پر سود برای اروپا شکل گرفت. کشتی ها یکی یکی به آفریقا رفته و مردم را به بردگی گرفته و به اروپا می آوردند و معامله میکردند.به واسطه این مسئله، سنت برده داری در اروپا نه تنها رو به افول نگذاشت بلکه در مدت چند قرن به تجارتی بزرگ در اروپا تبدیل شد. شدت و وسعت این برده داری به حدی بود که میتوان گفت بردهداری اصلی در اروپا در قرن ۱۴ (۷ قرن پس از ظهور اسلام) تازه شروع شد و برده داری ای که در پیش از این زمان بود، نسبت به بعد از این قرن، ناچیز محسوب میشد.با ورود انگلیس به تجارت برده این پدیده به اوج رسید. در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی(۱۰ قرن بعد از ظهور اسلام) انگلیس تجارت برده را آغاز کرد و وارد شدن ناوگان عظیم دریایی این کشور به بردهداری باعث شد تا این تجارت ناگهان با رشدی بی سابقه مواجه شود، بنابراین در دوران چارلز دوم و در ۱۶۶۳ میلادی کمپانی سلطنتی_آفریقایی بریتانیا به عنوان نهاد رسمی و سازمان یافته تجارت برده در آفریقا تشکیل شد. این کمپانی بردههای شکار شده را به مستعمرات انگلیس در قاره آمریکا صادر میکرد. به طوری که در سال های پایانی سده۱۸، ۳۰۰ هزار برده در ویرجینیا زندگی می کردند.
این روند ادامه داشت تا آنکه در سال ۱۷۶۰ میلادی(بیش از ۱۰ قرن پس از ظهور اسلام ) کم کم افکار عمومی اروپا به این سمت رفت که برده داری امری ناپسند است و باید به سمت آزادسازی بردگان برویم. و اولین جنبش ها با شورش بردگان جاماییکا شروع شد و مبارزات جنبش «Quaker» در همین برهه زمانی بود.
در سال ۱۷۸۸ میلادی آماری اعلام شد که کشور بریتانیا ( به تنهائی) سالانه ۲۰۰ هزار برده معامله میکرده است.
مبارزات علیه بردگی ادامه داشت تا اینکه با هجمه افکار عمومی، تجارت بردهگیری در قرن ۱۸ (۱۱ قرن پس از ظهور اسلام) در بریتانیا و آمریکا لغو شد. البته این تاریخ دست کشیدن دولت ها و کمپانی ها از تجارت برده است اما اینکه فرهنگ بردهداری در چه تاریخی از بین رفت، اطلاعی در دست نیست.
همه این اتفاقات در اروپا درحالی بود که نظام برده داری در اسلام (که به بردگی گرفتن افراد را فقط در نوع خاصی از جنگ میدانست که خیلی کم اتفاق میافتاد و همچنین نهضت بزرگ آزاد کردن برده توسط افراد را از مدت ها پیش راه انداخته بود) در مدت ها پیش محو شده یا آنقدر کم رنگ شده بود که مسئله قابل رویت در حیات اجتماعی مردم نبود و در برخی موارد جای خود را به نسخه های ضعیف تر (مثل نظام ارباب-رعیتی یا خان-رعیتی یا بزرگ قبیله-افراد قبیله یا نظام صاحبکار-خدمه) داده بود. این نسخه های ضعیف تر هنوز هم در برخی نقاط وجود دارند.
همه این مطالب را گفتیم که به اینجا برسیم. تمامِ این برده گیری ها و تمامِ این اِعمال قدرت ها بر ملت های ضعیف تر و به بردگی گرفتنشان، دقیقا همان چیزی بود که اسلام قرن ها پیش آن را حرام اعلام کرد و این نوع برده گیری را جایز ندانست. اسلام راه های گرفتن برده را محدود کرد به جنگ و آن هم نه هر جنگی. بلکه جنگ با کفاری که مسلح شده اند (و به جنگ با اسلام آمده اند) و شرط دوم این است که این جنگ با اجازه پیامبر ( و ائمه معصومین) باشد. اسلام آمد که بگوید صرف قویتر بودن اشخاص از کسان دیگر نمیتواند علت به بردگی گرفتن آنها باشد و این روش را جائز ندانست. روشی غیر انسانی که کلِ نظامِ برده داریِ غرب بر روی آن استوار بود؛ به بردگی گرفتن مردم مظلوم آفریقا و هند و دیگر بلاد مستعمره.
منابع:
/ ترجمه المیزان - طباطبایی - جلد6 - صفحه 488 به بعد
/ Brown & Hamid Ali - Slavery and Islam
/ ویکی فقه - عنوان "آزادی برده(قرآن)"
/ گزارش ایرنا با عنوان "درباره روز جهانی لغو بردگی"
/ کانال ایتا - حمید ناصحیان
کلید واژه ها : برده داری - Slavery - اسلام - تحریر رقبة - بردگی مدرن - کنیز - عبد - آزادی - عتق - مکاتبة - فک رقبة
م تحقیق : 11س