I am Bell, the future engineer, love studying
بل دلش گرفته
بل هرچه مینویسد هرچه انجام میدهد بعد پشیمانست
حالش گرفته خسته از ادمای دورش
دلش گریه میخواد ولی چشمای لعنتیش همراهیش نمیکنن
دلش برای دوستاش تنگه ولی بازم کاریش نمیشه کرد
این دنیا برای دوریه برای زخم زبونه و جای خوبی نیست
خوبی سرکوب میشه
مثل گلی در قطب شمال

مطلبی دیگر از این نویسنده
لبخند ملیح خدا:)
مطلبی دیگر در همین موضوع
خاطره بازی!(قسمت اوّل:اولین و آخرین دیکته شبی که گفتم!)
بر اساس علایق شما
بچه ها نخندین...