ویرگول
ورودثبت نام
mj.khaleghi
mj.khaleghi
خواندن ۵ دقیقه·۲۲ روز پیش

مسئله روایت دین و دولت در ایران قاجار

  • دوره قاجار به عنوان یکی از جالب‌ترین و پرمعماترین مراحل کشمکش تاریخ اجتماعی ایران مخصوصا در رابطه روحانیت و دولت موضوعی است که دستخوش نظر و روایت های جریان های گوناگون تا به امروز بوده است. شاید مطالعه کتاب حامد الگار در این رابطه از جذاب ترین این ها باشد.
  • اما پیش از هر نکته ای مایلم به این تجربه شخصی اشاره کنم که در دوران مدرسه و دانشگاه وقتی صحبت از رسانه و فضای مجازی می شد یک تصویر نشان می دادند که یک نفر چاقو به دست فرد دیگری را دنبال می کند که وحشت زده درحال فرار است نفر سوم مشغول فیلم برداری از صحنه است در حالی که تنها قسمتی را ضبط می کند که گویی فرد چاقو به دست مظلوم و وحشت زده است و فرد دیگر چاقو دارد. این تصویر را به ما نشان می دادند و می گفتند ببینید هر آنچه دشمنان می گویند این گونه است در حالی که این تصویر یک باگ دارد و آن اینکه سابقه این اتفاق یعنی این دعوا مشخص نیست. چه بسا فردی که فرار می کند شاید ضرر مالی یا جانی به فرد چاقو به دست زده باشد که این اتفاق افتاده است.
  • این را گفتم تا به نکته جالبی از کتاب برسیم که در ادامه خواهد آمد. این کتاب به قول نویسنده اش تحقیقی تفصیلی است درباره رابطه پر تنش دو نهاد روحانیت و دولت در دوره قاجار. همیشه در روایت های رسمی و کتب درسی به گونه ای یاد می شود که روحانیت به کلی از خطاهایی که دیگر رجال سیاسی و حکام قاجار مرتکب شده اند مبرا است یا آنکه خطاها و کنش های روحانیون دینی ایران را به گونه ای محدود روایت می کند. مثلا درباره عباس میرزا و امیرکبیر که بین همه روایت ها اعم از روایت رسمی و غیر رسمی شخصیت هایی اصلاح گر و دلسوز و محترم یاد می شود، به طرز مصلحت جویانه اشاره ای به اینکه نوع رابطه متقابل این ها با علما و روحانیون چه بوده است نمی شود. کتاب «دین و دولت» حامد الگار رویکردی متفاوت تر از همه این چارچوب ها داشته است.
  • مثلا برخی روحانیون به فریب شاهزادگان و رقبای عباس میرزا با سیاست های اصلاحی وی با این عنوان که این شیوه فرنگی و غربی است مخالفت کردند. حامد الگار می گوید «شاید تا حد زیادی این مخالفت ها ناشی از خصومتی بود که برادران عباس میرزا با وی داشتند و برای حمله به او از دستاویزهای مذهبی سود می جستند» این پدیده ای است که در دوره قاجار مکرر اتفاق می افتد اما در کتب درسی یا روایت های رسمی مطرح نمی شود یا به گونه ای کمرنگ و کم اهمیت جلوه داده می شود. در این جا این سوال پیش می آید که آیا در کشور ما نیز همچون دشمنان مان رفتار نمی شود؟ حتی اگر نیت متولیان این روایت ها خیر باشد و جنبه مصلحتی باشد چه تفاوتی بین ما و رفتار دشمنان وجود دارد؟
  • البته نویسنده در مقدمه خود برای فارسی زبانان تاکید کرده است که «خوانندگان محترم ایرانی از خوانندگان خارجی به مراتب بهتر و بیشتر بر تاریخ و فرهنگ وطن خود مطلع‌اند و سهو خطاهایی که ممکن است بر نظر اروپایی پوشیده باشد کمتر احتمال می‌رود بر خواننده ایرانی نیز مخفی بماند.» اما این نکته مهم را باید به یاد داشته باشیم همه روایت های تاریخی چه آنچه که در مدارس و روایت های رسمی کشور مطرح می شود و چه آنچه که روایت های غیر رسمی مطرح می شود، نسبی بوده و بطور مطلق قطعی و صحیح نیست یعنی نمی توان روایت ها را به روایت حق و باطل تقسیم کرد بلکه باید دید کدام معتبر تر است. دقت کردید؟ نگفتم به طور مطلق کدام معتبر است گفتم کدام متعبر تر است.
  • این طبیعت تاریخ است و نمی توان از این دست خطاها مصون ماند. حتی همین کتاب ابهامات زیادی داشته و جای نقد دارد. مثلا حامد الگار روحانیت در ایران را یک طبقه اجتماعی می داند درحالی که روحانیت قشر اجتماعی است که در طبقاتی مانند دهقانان، کشاورزان، پیشه وران، درباریان و...حضور داشت برخی هم خود را از این طبقات رها کرده بودند و صرفا به درس و خطابه مشغول بودند.
  • نکته مهم دیگر آنکه اگر روایت های غیر رسمی که نسبت به دیگر موارد صحیح تر و معتبر تر بود نیز آزادانه تر از وضع فعلی و بدون مصلحت سنجی درباره شخصیت ها و روحانیت مطرح می شد چه بسا در جامعه فعلی شاهد شکاف بین روحانیت و افکار عمومی نبودیم. افکار عمومی با مطالعه این روایت ها به این سطح از عقلانیت می رسید که شخصیت های در کسوت روحانیت مقدس نیستند بلکه می توانند خطا کنند. توضیح واضحات آنکه جامعه به واسطه درک این روایت ها، به این درک می رسیدند که باید خودشان بتوانند درباره روحانیت سره را از ناسره تشخیص دهند و اعتمادی به همه روایت های رسانه ای نکنند.
  • نکته آخر این که اساسا با خواندن این کتاب این سوالات از راویان رسمی شکل می گیرد که مگر خود را جریان حق نمی دانند؟ مگر حق امری ثابت و زایل نشدنی نیست؟ مگر غیر از این است که با امدن حق امر باطل به خودی خود زایل می شود؟ مگر باور ندارند، برهان باطل مقابل برهان حق دوام نمی آورد؟ پس چه هراس از بیان و ارائه مطالبی که به زعم آن ها باطل است تا چه رسد به مطالبی که مصلحت جویانه منتشر نمی شود؟

این کتاب را با ترجه روان و شیرین ابوالقاسم سری از دست ندهید

تاریخقاجارروحانیتدیندولت
کارشناسی تاریخ/ دانشجوی ارشد جامعه شناسی/ فعال سابق دانشجویی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید