MJ 6384
MJ 6384
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

شهر خیال

به نام خدا

سلام :)


امروز حالم عوض شده ... یه حال عجیب ، که دوست دارم پرواز کنم و به دنیای خیالاتم برم .

امروز دلم خیلی رنگ بهشت گرفته .

امروز دلم هوای خنک می خواد .

امروز دلم خیلی برای سفر های کوچیک خونوادگیمون تنگ شده .

امروز روز عجیبی برای دلمه ...

دلش میخواد پر بکشه به آسمون هفتم ، جایی که هیچ آرزوی برآورده نشده ای روی دستای هیچ دلی نمی مونه .

دلم هوای شهر خیالات رو کرده ...

شهر کوچیکی که یه جای روحم ، یه مدت بود درش قفل شده بود و کلیدش دست درگیری ها بود .

دلم امروز کلید رو از دست مشکلات قاپیده و در این شهر کوچیک رو باز کرده .

هیچوقت هوای شهر گرم نمیشه ، همیشه خنک ! آسمونش صورتی کمرنگ و سفید و آبی آسمونیه .

خورشیدش گرم نیست ، خنکه :)

توی این شهر نسیم عاشقانه هیچوقت از وزیدن دست بر نداشته ...

همجا بوی آزادی میاد !

پر از طبیعت ، پر از گیاه ، پر از رنگ سبز ، پر از رود و آب و دریا ، پر از بوی چوب نم گرفته ، پر از بوی خاک خیس خورده ، پر از بوی بهار ، پر از بوی خیال و آرزو و رویا ...

خیالخنکنسیمرویابهشت
درد زیاده ولی ما بازم میخندیم :) ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید