در مدل ترانسرفینگ، زندگی ما در یک رودخانه جریان دارد که میتوانیم اسم آن را جریان تقدیر بگذاریم و همه ما بازیگران این رودخانه هستیم.
در واقع این رودخانه یک فیلمنامه دارد که بازیگرها طبق آن فیلمنامه بازی کرده و چاره دیگری ندارند. و همانطور که در آینده خواهید دید، اکثر افراد اصلا متوجه نیستند که بازیگر یک فیلم هستند و دقیقا طبق یک فیلمنامه عمل میکنند.
مثلا فرض کنید که یک نفر پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی وارد وزارت نفت شده و استخدام میشود. و فرض که تا زمان بازنشستگی در این شغل میماند.
این رودخانه تقدیر شغلی او هست.
او ممکن هست مدیر، رئیس، کارمند ساده و یا هر نقش دیگری شود که فیلمنامه شغلی، برای او تعیین کرده است. او نمیتواند فیلمنامه تقدیر را عوض کند و مثلا همزمان که کارمند شرکت نفت باقی مانده، یک شرکت اکتشافات فضایی راهاندازی کند.
چون
این مسیر به آن نتیجه منجر نخواهد شد. و او به هیچ وجه قادر نیست تا فیلمنامه حاکم بر زندگی خودش را تغییر دهد.
در واقع هیچکس، از ناآگاهترین افراد تا آگاهترین انسان روی زمین، قادر نیست تا فیلمنامه فعلی زندگی خودش را تغییر داده و درون همین فیلمنامه سرنوشتها را عوض کند. همه ما محکوم به جلو رفتن طبق فیلمنامهای هستیم که در آن هستیم. مانند کسی که با قایقی درون رودخانه است. او نمیتواند مسیر رودخانه را عوض کند و مجبور است که دقیقا همین مسیر را طی کند
یعنی چی؟
اگر کسی نسبت به اینکه بازیگر فیلمنامه شده آگاه شود و تصمیم بگیرد که وارد فیلم دیگری شود امکان پذیر است.
کافی است تا فیلمنامه را عوض کند.
کافی است تا از این رودخانه بیرون آمده و وارد رودخانه دیگری شود که قرار است او را به سمت اهداف خودش برساند.
چطور میتوان این کار را انجام داد؟
در روزهای آینده در این مورد به شکل مفصل خواهم نوشت اما اکنون به موضوع بسیار مهم زیر توجه کنید
زندگی هر کدام ما در همین مسیر، همین رودخانه و همین فیلمنامه فعلی هم میتواند بسیار بهتر از چیزی باشد که الان هست.
و شما به سادگی و از همین امروز میتوانید این کار را انجام دهید.
بله...
فیلمنامه فعلی را به شکل اساسی نمیتوان تغییر داد و باید آن را عوض کرد اما در قالب همین فیلمنامه هم میتواند زندگی بهتر یا بدتری داشت.
در واقع دو تغییر بد و خوب میتواند در زندگی ما در همین مسیر فعلی زندگی رخ دهد.
فرض کنید که فردی درون رودخانه فعلی شروع به اعتراض کرده و شروع به دست و پا زدن و شنا بر خلاف جریان آب کند.
چه اتفاقی خواهد افتاد؟
او هرگز نمیتواند فیلمنامه مسلط (یا مسیر اصلی رودخانه) را تغییر دهد. اما این دست و پا زدن و تقلا موجب تحلیل رفتن او شده و رودخانه او را به شاخههایی از همین مسیر خواهد فرستاد که اوضاع بدتر از الان بوده و دلایل بیشتری برای نارضایتی خواهد داشت.
حتما همین تجربه را در زندگی خودتان و دیگران مشاهده کردهاید.
اگر همان فردی که در رودخانه حضور دارد، نسبت به زندگی خودش آگاه شود، بیدار شود و توجه خودش را به آگاهی جلب کند، در همین مسیر هم زندگی راحت و بهتری خواهد داشت.
چطور؟
برای این کار باید از تکنیک الخیر فی ماوقع استفاده کرد یا هر چه اتفاق افتاده به سود من است.
بله...بله
هر چیزی که در دنیا رخ میدهد قرار نیست برای من و شما خیری به همراه داشته باشد اما این طرز فکر، نشان دهنده بیدار و آگاهی است.
اجازه دهید تا با مثال زیر این موضوع را روشن کنم:
فرض کنید که شما کارمند شرکتی هستید و اشتباهی در شرکت رخ داده و مدیر شرکت واحد شما را جریمه کرده با اینکه شما کوچکترین نقشی در این اشتباه نداشتهاید.
روند اشتباه این است که به شکل فعال با رئیس به مجادله برخیزید و تصمیم او را زیر سوال ببرید
یا
مانند یک انسان منفعل و از سر ناچاری خدا را شکری بگویید که حداقل حقوق شما قطع نشده.
هر دوی اینها روش اشتباهی است.
در روش الخیر فی ما وقع،
ما قرار نیست که همه چیز را بپذیریم. قرار هست تا توجه خودمان را روی مرکز آگاهی خودمان برگردانیم. در اکثر اوقات، توجه ما یا روی وقایع بیرونی است (داد و بیداد رئیس) یا روی نشخوارهای ذهنی (چرا این کار را کرد؟ من تقصیر نداشتم...)
ولی زمانی که به شیوه جدید فکر کنید،
در چنین موقعیتی توجه خودتان را روی مرکز آگاهی خودتان برده و بازیچه فیلمنامه نخواهید شد. در واقع این روش نوعی تسلیم جریان شدن است که در مورد آن صحبت کردم و این کار در همین رودخانه فعلی هم شما را به جای بهتری خواهد برد.
باور نمیکنید؟
قرار نیست چیزی را باور کنید? امتحان کنید و اگر جواب داد، آن را تکرار کنید.